English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
The Republican party came to power . حزب جمهوریخواه سر کار آمد
Other Matches
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
republican party حزب جمهوریخواه
Republican جمهوری گروهی
Republican اجتماعی
Republican جمهوری خواه
Republican عضو حزب جمهوریخواه
Republican جمهوریخواه
The party was latched on to him. He was saddled with the party. میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
The party is getting under way . جشن میهمانی دارد گرم می شود
third party شخص ثالث
the a party مدعی خصم
The party is over! <idiom> خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
the a party طرف مخالف
party طرف شریک
party هیات
party حزب
party دسته متشکل جمعیت
party بزم
party طرف یارو
party طرفدار
party پارتی متخاصم
party مهمانی دادن یارفتن
party مهمانی
party گروه
party عده نظامی
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
party تیم
party قسمت
party بخش
party دسته
party دسته همفکر
third party vendor فروشنده دسته سوم
to join a party عضو حزبی شدن
to crash in [to a party] سر زده وارد شدن
head's party گروه نظافت
gunner's party گروه توپخانه
party politics سیاست بازیهای حزبی
party lines خط مشترک
winning party دادبرده
party politics حزب بازی
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
party lines خط خصوصی تلفن
party line خط دستهای
party line مرز مشترک
party line خط مشترک
party line خط خصوصی تلفن
hen party مجلس رقص زنانه
hen party مهمانی زنانه
the offending party متخلف
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
party lines مرز مشترک
party lines خط دستهای
garden party گاردن پارتی
winning party محکوم له
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
thrid party شخص ثالث
house-party مجالس خانگی
house-party دوره خانگی
house party مجالس خانگی
house party دوره خانگی
democratic party یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
Liberal Party حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
dinner party میهمانیشام
fire party تیم اطفای حریق
coleague in a party هم مسلک
chater party اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
charter party قرارداد اجاره دربست
charter party قرارداد اجاره کشتی تجارتی
Liberal Party فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
party political مربوطبهاحزابسیاسی
democratic party حزب دمکرات
To jazz up the party . مجلس را گرم کردن
She wrecked the party for us. مهمانی رابه مازهر کرد
country party حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
contracting party طرف قرارداد
contact party گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
contact party گروه تماس
fire party تیم اتش نشانی
fire party گروه اتش نشانی
an eveing party شب نشینی
advance party قسمت پیشرو
advance party گروه پیشرو
adherence to party هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
search party دستهی جستار گرد
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
injured party طرف خسارت دیده
injured party طرف صدمه دیده
evening party شب نشینی
cable party گروه لنگر
billeting party گروه پیشرو
billeting party گروه یورتچی
beaching party گروه پیاده شونده
beach party گروه پیشرو اب خاکی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
beach party تیم ساحل
opposition party حزب مخالف [سیاست]
search party گروه پیگرد
rear party عقب دار
shipwright's party گروه تعمیرات
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
major party حزب اکثریت
recovery party گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
mistaken party اشتباه کننده
reconnaissance party قسمت شناسایی
reconnaissance party گروه شناسایی
rear party نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
side party گروه رنگ زن
landing party گروه اب خاکی
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
special party گروه ویژه
liberty party حزب ازادی
liberty party حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
losing party محکوم علیه
losing party دادباخته
rear party قسمت عقبه
minor party حزب اقلیت
party spirit طرفداری حزبی
party spirit روحیه تحزب
party to a suit طرف دعوی
party to a suit متداعی
party to a transaction متعامل
rading party قسمت مامور دستبرد
permanent party پرسنل دایمی
permanent party جمعی دایمی یکان
party spirit تعصب حزبی
party parpet جانپناه مشترک
notify party فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
raiding party قسمت مامور کمین
raiding party قسمت مامور دستبرد یا تاخت
rading party قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
party coloured رنگارنگ
party coloured ابلق
party boat قایق بزرگ حامل مشتریان
party parpet دست انداز مشترک
labor party حزب کارگر
supply party گروه تدارکات
intervance of third party ورود ثالث
the liberal party حزب یا دسته ازادی خواه
the lead of a party پیشوا یا رئیس حزب
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
Conservative Party حزب محافظه کار
to throw a party مهمانی دادن
boatswain's party گروه ملوان
tea party مهمانی چای
party to a lawsuit خصم
the party is led by him او بر ان حزب ریاست دارد
third party insurance بیمه شخص ثالث
Labour Party حزب کارگر
tea party عصرانه چای
party walls دیوار مشترک
working party گروه کار
party wall دیوار مشترک
boarding party گروه پژوهش
boarding party تیم تفتیش
camp color party دسته پرچم یورتچی
party against whom a protest is made معترض علیه
camp color party گروه پرچم
tailgate party [American E] پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
to make the party rock جشن را گرم کردن
party against whom a protest is made واخوانده
the party rallied round him ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
The party to the contract (agreement). طرف قرارداد
party political broadcast تبلیغاتانتخاباتیاحزابدررادیویاتلویزیون
damage control party گروه اسیب گیر
acid house party نواخته میشود
fire control party تیم کنترل اتش دریایی
the deceived party in a transaction مغبون
She enchanted (lived up ) our party. شور وحالی به جمع ما داد
executive [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
airmobile support party گروه پشتیبانی از عملیات هوارو
air control party گروه کنترل هوایی
All the world and his wife were at this party . هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
executive [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
social democratic party حزب سوسیال دمکرات
demolition firing party گروه مسئول تخریب
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
In this contract , there are no loopholes for either party . دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
acid house party نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
executive council [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
Stage party ( films , movies ) . میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
third-party motor insurance [British E] بیمه ماشین [اصطلاح روزمره]
main motion [at a party conference etc.] دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
executive council [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
area damage control party گروه کنترل خسارات منطقه
Clinch the deal while the concerned party is stI'll keen تا طرف گرم است معامله را انجام بدهید
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power saw اره ماشینی
power down قطع نیرو
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power on روشن کردن
power down قطع برق خاموش کردن
power saw دستگاه اره
e. power قوه مجریه
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com