Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
The singer and his staff commandeered the entire backstage area.
خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
Other Matches
commandeered
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
backstage
در پس پرده
backstage
مربوط به پشت پردهء نمایش
backstage
محرمانه خصوصی
singer
خواننده
singer
اواز خوان
singer
سراینده نغمه سرا
ballad singer
تصنیف خوان
ballad singer
خواننده
torch singer
خواننده شعر احساساتی وعاشقانه
The singer made some recordings ,.
آوازه خوان چند صفحه پرکرد
entire
درست یکپارچه
entire
درست
entire
همگی
entire
تمام
entire
کامل
entire
دست نخورده بی عیب
the entire property
تمامی ملک
entire leaf
برگ درست
the entire sum
تمامی مبلغ
entire delusion
فریب محض
entire delusion
اغفال صرف
The entire city was plunged in darkness .
تمام شهر غرق درتاریکی بود
A wave of anger swept over the entire world .
موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
staff
کارمندان
staff
با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff
اعضاء هیئت
staff
افسران صاحب منصبان
staff
1- ستاد 2- کارکنان
staff
مخلوط سیمان و گچ
staff
قسمت ستاد
staff
پرسنل ستاد ستادی
staff
مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staff
کارکنان
staff
پرسنل
staff
کارمندان کارکنان
staff
چوب پرچم ستاد ارتش
staff
تیر
staff
چوب بلند
army staff
ستاد نظامی
army staff
ستادارتش
army staff
ستاد نیروی زمینی
supervisory staff
کارمندان مباشر
staff gauge
اشل دستی
supervisory staff
مباشرین
technical staff
کارمندان یا اعضای فنی
the staff of old age
عصای پیری
tip staff
عصای سر فلزی
treble staff
موسیقی
combined staff
ستاد مرکب
staff duty
ماموریت ستادی
staff duty
وفیفه ستادی
staff supervision
نظارت ستادی
staff duty
کار ستادی
staff estimate
براورد ستادی
staff of life
نان یا چیزی شبیه ان
brigade staff
ستاد تیپ
staff of life
مایه حیات
staff officer
افسر ستاد
staff section
بخش ستادی
staff section
قسمت ستادی دسته سمبه
staff section
قطعات سمبه
staff sergeant
گروهبان دوم
staff study
بررسی ستادی
staff manager
رئیس کارگزینی
staff levelling
میر ترازیابی
surveyor's staff
ژالون نقشه برداری
staff gauge
اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
staff coordination
هماهنگی ستادی
staff college
دانشگاه جنگ
combined staff
ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
member of staff
کارمند
gangway staff
نگهبان پله
general staff
ستاد ارتش
general staff
ستاد کل
general staff
ستاد عمومی
levelling staff
شاخص تراز
levelling staff
میر
leveling staff
ژالون نقشه برداری
half staff
نیم افراشته
hand staff
دسته خرمن کوب
hand staff
چوبدستی
integrated staff
ستاد توام
integrated staff
ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
joint staff
ستاد مشترک
jack staff
میله پرچم سینه
jacob's staff
چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
operating staff
کارمندان عملیاتی
operating staff
متصدیان
ensign staff
میله پرچم پاشنه
special staff
ستاداختصاصی
special staff
ستاد تخصصی
conducting staff
ستاد هدایت کننده
conducting staff
ستاد هادی
rammer staff
چوب سمبه
rammer staff
دسته سمبه
quarter staff
نیزه چوبی
directing staff
ستاد هادی
directing staff
ستاد هدایت کننده
planning staff
ستاد طرح ریزی کننده
personal staff
ستاد خصوصی فرمانده
personal staff
ستاد شخصی
paraprofessional staff
کارکنان غیر تخصصی
pack staff
بارنگهدار
editorial staff
هیئت مدیره یانویسنده
general staff
ستادفرماندهی
pack staff
بغچه نگه دار
jacob's staff
مسافت سنج
Chiefs of Staff
رئیس ستاد
redeploy
[staff]
عوض کردن
ground staff
افرادنگهداریکنندهیکزمینورزشی
staff nurse
سرپرستار
hotel staff
کارکنان هتل
redeploy
[staff]
تغییر دادن
Chief of Staff
رئیس ستاد
redeploy
[staff]
برگرداندن
leveling staff
میر
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
redeploy
[staff]
تبدیل کردن
army general staff
ستادنیروی زمینی
army general staff
ستاد عمومی ارتش
marked levelling staff
میر ترازگیری
general staff college
دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
supreme commander's staff
ستاد عالی ارتش
marked levelling staff
میر مدرج
joint chief of staff
رئیس ستاد ارتش
joint chief of staff
رئیس ستاد مشترک
assistant chief of staff
معاون رئیس ستاد
water staff gauge
اشل اندازه گیری عمق اب
assistant chief of staff, g
رکن یکم اداره یکم
vice chief of staff
دستیاررئیس ستاد
vice chief of staff
جانشین رئیس ستاد
deaputy chief of staff
رئیس رکن از رده سپاه به بالا
assistant chief of staff, g
معاونت پرسنلی
assistant chief of staff
معاونت
supreme commander's staff
ستاد کل ارتش
assistant chief of staff, g (operations
معاونت عملیات
assistant chief of staff, g (operations
رکن سوم اداره سوم
assistant chief of staff,g (intelligenc
رکن دوم اداره دوم
assistant chief of staff,g (intelligenc
معاونت اطلاعات
command and general staff college
دافوس
command and general staff college
دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
assistant chief of staff,g(civil affair
معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator.
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
area
بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
area
رشته
[دانشی]
area
اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
area
شاخه
[دانشی]
area
ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند
area
پهنک
area
بخشی از حافظه اصلی که داده ها را از فضای ذخیره سازی در خود نگهداری میکند تا پردازش شوند
area
دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
area
گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است
area
جستجو برای داده خاص در بخشی از حافظه یا فایلها
area
مساحت
no-go area
منطقهممنوعه
I know the area more or less .
کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
area
ناحیه
area
قلمرو
area
پهنه
area
عرصه
area
سطح مقطع
area
مساحت سطح
area
محوطه
area
سطح
area
حوزه
area
منطقه
area
فضا
rainfall area
پهنه باران
playing area
محدوده زمین
rendezvous area
وعده گاه
piston area
سطح پیستون
rendezvous area
موضع انتظار
output area
خروجی
keel area
ناحیه برجسته جانبی تیرک زیر هواپیماهای دریایی که اغلب زیر سطح اب قرارمیگیرد
lethal area
منطقه تلفات
position area
منطقه مواضع
prohibited area
منطقه منع اتش
prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
pyramidal area
ناحیه هرمی
rendezvous area
منطقه تجمع
rendezvous area
منطقه تجمع موقت
rear area
منطقه عقب
girthed area
سطح جانبی
[ریاضی]
rainfall area
منطقه بارش ناحیه بارندگی
work area
ناحیه کاری
kill area
منطقه کشندگی
open area
فضای ازاد
mounting area
منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
motor area
ناحیه حرکتی
military area
حوزه جغرافیایی نظامی
marketing area
منطقه توزیع کالا
lodgment area
منطقه استقرار
lodgment area
منطقه استراحت یا فرود در سر پل
military area
منطقه نظامی
longtour area
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
living area
منطقه زندگی
output area
ناحیه
lethal area
منطقه کشندگی
overflow area
ناحیه سرریز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com