English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
To give someone a free hand. دست کسی را باز گذاشتن
Other Matches
free hand <idiom> کاملاآزاد درانجام کاری
free hand بی افزار
free hand بی اسباب
give someone a hand <idiom> با کاری به کسی کمک کردن
give free rein to <idiom> اجازه حرکت یا انجام کاری را دادن
I have a free hand in this matter. دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
to give somebody [something] a helping hand به کسی [چیزی ] یک دست دادن
to give somebody [something] a helping hand به کسی [چیزی ] کمک کردن
to prove my vow i give my hand برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
Give me a call! or [Give me a ring!] به من زنگ بزنید [بزن] !
to shuffle from hand to hand دست بدست کردن
Hand to hand fighting جنگ تن به تن
pass from hand to hand ترتب ایادی
free تحویل
free فاقد
free پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free بخشودن
free ازادکردن
free جایز
i did that of my own free will این کار را کردم
free کمی محدودیت نوع اسلحه
free پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free for all زدوخوردهمگانی
free for all داد وبیداد
having free will فاعل مختار
having free will ازادکار
i did that of my own free will به میل خود
You are free to go now. اکنون آزادید بروید.
free پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free موجود در دیسک یا حافظه
free آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free حرکت قایق در جلو باد
free مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free بازیگر ازاد
free <adj.> دست و دلباز
free will اراده ازاد
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-all مسابقه بین این اسبها
free in and out بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free will اختیاری
free will اختیار
free will طیب خاطر
free will ازادی اراده
free ازاد
free مطلق
free ترخیص کردن میدانی
free بطور مجانی ازادکردن
free رها
free مجاز منفصل
free روا
free مستقل
free اختیاری مختار
free مجانی
free رایگان سخاوتمندانه
free maneuver امکان حرکت ازاد
free lance کار کردن بدون وابستگی بحزب یا جماعتی
free maneuver مانور ازاد
free liver خوش گذران
free maneuver حرکت ازاد
sailing free باد ازاد
free legged بدون کلاف پا در مسابقه اسبدوانی
free list صورت مجانی ها
free list صورت کالاهای بی گمرک
free lance مفرد کار کردن نویسنده غیر وابسته
free living خوش گذران
free living عیاش
free living تسلیم هوای نفس
free stroke کشیدن ساده سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
free living بی بند وبار
free lance اعلام کنترل خودکار هواپیمادر درگیریهای هوایی
running free بادبانی با باد پاشنه
free of duty معاف از عوارض گمرکی
free of cost مفت
free of expense مجانی
free of expense بیخرج
free of particular average معاف از خسارات جزئی
free of tax بدون مالیات
free on boand فوب
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
free on board بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
free on quay تحویل دراسکله
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
free on rail تحویل در راه اهن
free of cost مجانی
free of charge مجانی
running free خلاص کار کردن
free from error <adj.> بدون مشکل
free moisture رطوبت ازاد
free moisture رطوبت سطحی
post free بدون نیاز به تمبر زدن
free from error <adj.> بی عیب و نقص
free of all average معاف از هرگونه خسارت
free of all charges بدون هیچگونه مخارج
free of charge رایگان
free of charge معاف از حقوق گمرکی
free on rail قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
set free ازاد کردن
free drop پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
free exercise تمرینهای نرمش ازاد
free expansion انبساط ازاد
free field میدان عمل ازاد
free field حوزه ازاد
free fishery حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
free flight پرواز ازاد
free flight موشک ازاد
free float فرجه ازاد
free float مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
alcohol-free <adj.> بدون الکل
free flow جریان ازاد
free entrance ورود مجانی
tax free بخشوده از مالیات
free entry ورود ازاد بنگاهها به صنعت
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
free economy اقتصاد ازاد
free eddy جریان متلاطم ازاد
free electron الکترون ازاد
free electron الکترون غیرپیوندی
the free list صورت کالای بی گمرک
free energy انرژی ازاد
tax free معاف از مالیات
free enthalpy انتالپی ازاد
free form نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
stimulus free محرک- نابسته
setting free ازاد کردن برده
free haul در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
setting free عتق
free hearted با سخاوت
free hearted رک گو
free hearted نظربلند
free hearted ازاده
free hearted ازاده دل
free heartedness سخاوت
free heartedness رک گوئی
free heartedness ازادگی
free hit ضربه ازاد
free handicap مسابقه با امتیاز تعادلی برای اسبها
free handedness سخاوت
free handedness دست بازی
free format در قالب ازاد
free from backlash خالی از لقی
free from backlash بدون لقی
free from slip خالی از لغزش
free from slip بدون لغزش
free good کالای رایگان
free grace توفیق بی منت الهی
free gyro ژایرو ازاد
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
free handed با سخاوت
free handed بی اسباب
free in trade تجارت ازاد
free on rail تحویل کالا روی قطار
free wheel حرکت بدون رکاب زدن
mean free path مسافت ازاد میانگین
mean free path مسافت ازاد متوسط
mean free for scattering مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
leave someone free to مخیر گذاشتن کسی
heart free مبرا از عشق
heart free ازاد ازقید عشق
free rider آدم انگل
free rider آدم لاشخور
free rider آدم مفت خور
obsolescence free دستگاه متروک
free wheeling بازی بدون نقشه قبلی
free wheeling حالت خلاصی
free wheeling خلاصی
free with ones money ولخرج
free world جهان ازاد
free world کشورهای غیرکمونیست
free zone منطقه ازاد
free zone منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
free zone منطقه ازاد تجاری
Free Classicism [سبک باستانری قرن نوزدهم انگلیس]
Free Gothic احیای سبک گوتیک
Free style [سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
Free Tudor [سبکی که به شکل ستوندار سبک تئودور و الیزابت است.]
free-handed, <adj.> دست و دلباز
postage-free <adj.> حمل رایگان
free shipping <adj.> حمل رایگان
free shipping <adj.> ارسال مجانی
postage-free <adj.> ارسال مجانی
postage-free <adj.> ارسال رایگان
barrier-free بدون حائل
free from taxes <adj.> معاف از مالیات
free from taxes <adj.> بدون مالیات
tax-free <adj.> معاف از مالیات
tax-free <adj.> بدون مالیات
guns free توپها اتش باختیار
free shipping <adj.> ارسال رایگان
free on truck تحویل کالا روی کامیون
free sample نمونه مجانی
free silver مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free skating قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free space فضای ازاد
free space فضای خالی
free spillweir سرریز ازاد
free spoken رک گو
free spoken ساده گو
free spoken بی پرده
free spoken بی محابا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com