Dictiornary-Farsi | To pay off someone. To settle old scores with someone. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 57 (5 milliseconds)

English	Persian
To pay off someone. To settle old scores with someone.	با کسی تسویه حساب کردن ( انتقام جویی کردن )


Other Matches

scores	نشان
scores	رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
scores	نمره اوردن
scores	شیار
scores	پیروزی
scores	فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
scores	گرم کردن اسب ثبت حرکات
scores	خط زدن
scores	خط افتادن
scores	دسته دسته
scores	نشان معدل
scores	بریدگی
scores	خط
scores	حساب
scores	چوب خط نمره
scores	مارک
scores	نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scores	حساب کردن بحساب اوردن
scores	تحقیر کردن ثبت کردن
scores	پوان اوردن
scores	امتیاز
scores	امتیاز گرفتن حساب امتیازات
scores	نمره
settle	واریز کردن
settle	تصفیه کردن سازش کردن
settle	نشاندن
settle	قرار دادن
settle	نصب کردن
settle for <idiom>	موافقت با
settle down <idiom>	زندگی عادی داشتن
to settle an a	برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
settle	مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
settle	فرو کردن
settle	تسویه
settle	مقیم کردن
settle	ساکن کردن
settle	واریز
settle	جا دادن ماندن
settle	معین کردن
settle	نشست کردن
settle	واریز کردن تصفیه کردن
settle	تصفیه حساب کردن
settle	ته نشین شدن
scores of people	دسته دسته مردم
three scores and ten	هفتاد
equated scores	نمرههای هم ارز
settle a score with someone <idiom>	عین چیزی را به کسی پس دادن
to settle out of court	به توافق رسیدن خارج از دادگاه
We must settle the price first.	اول باید قیمت راطی کرد
To settle the issue one way or the other.	تکلیف کاری راروشن ( یکسره ) کردن
settle by arbitration	فیصله دادن
death pays all scores	مرگ همه حسابهاراتصفیه میکند
To settle upon a price during a dispute. <proverb>	میان دعوا نرخ طى کردن .
to settle a persons hash	کارکسیرا ساختن
to put one's affairs in order [to settle one's business]	تکلیف کار خود را روشن کردن
The snow doesn't stay on the ground. [The snow doesn't stick.] [American English] , [The snow doesn't settle.] [British English]	برف روی زمین نمی ماند.