Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
To try to pick up some information . to nose around. To pry about .
سر وگوشی آب دادن
Other Matches
To glean information . To nose around .
سر وگوش آب دادن
nose
دماغه کلاهک موشک
Just under his nose.
درست پایین پایش
look down one's nose at someone or something
<idiom>
نفرت خودرانشان دادن
on the nose
<idiom>
دقیقا
nose
عضو بویایی
it is under his nose
پیش روی اوست
on the nose
بردن شرط
right under one's nose
<idiom>
مشهود
nose up
چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
under one's nose
<idiom>
دم دست
nose
برجستگی
nose
دهانه
nose
سر لوله
nose
دماغه جلو کشتی
nose
بینی مالیدن به مواجه شدن با
nose
بوکشیدن
nose
دماغه
nose
نوک برامده هر چیزی
nose
بینی
nose
پوزه
nose
بینی اسب
nose
دماغه جلویی تخته موج سواری
nose around
[about]
<idiom>
چیزی را سری نگه داشتن کاوش کردن
nose down
<idiom>
پایین آوردن دماغه
nose down
خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
it is under his nose
درست جلوچشم اوست
under one's nose
<adv.>
جلوی چشم کسی
(have one's) nose in something
<idiom>
فضولی کردن
to speak through one's nose
سخن گفتن
to speak through one's nose
تو دماغی
to follow ones nose
دنبال قسمت خودرفتن
nose band
بخشی از کلگی اسب
to lead by the nose
الت قرار دادن
to follow ones nose
واگذاردن
to follow ones nose
کار رابدست تقدیر
nose cone
دماغه مخروطی شکل نوک موشک و راکت
nose band
رو دماغی
nose bag
توبره
nose angle
زاویه نوک
bull nose
چشمی سینه ناو
lead by the nose
الت قرار دادن
long nose
انبر دم باریک
long nose
دم باریک
mucus of the nose
مخاط بینی
hawk nose
دماغ قوشی
mucus of the nose
مف
to blow one's nose
دماغ گرفتن
to blow one's nose
بینی پاک کردن
nose cone
مخروط دماغه
nose gear
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
he paid through the nose
زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
nose hit
ضربه کامل به میله شماره 1بولینگ
parsmip nose
دمگاه
parsmip nose
دنبال چه
parsmip nose
دمبلیچه
nose piece
قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
nose ribs
تیغه هایی در امتداد وتر که در تمام طول بال و تا تیرک جلویی امتداد میابند
nose ring
حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
nose spray
بسک جلو
hawk nose
بینی قوشی
polypus of the nose
بواسیر لحمی بینی
nose dive
شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
to blow nose
گرفتن بینی
the tip of the nose
نوک بینی
spindle nose
سر هرزگرد
saddle nose
بینی فرو رفته
nose dive
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
mucus of the nose
اب بینی
pug nose
بینی کوتاه وکلفت سر ببالا
pope's nose
دنبال چه
pope's nose
دمگاه
nose spray
بسکهای جلوی گلوله
he has Roman nose
او بینی عقابی دارد
My nose is running.
از بینی ام آب می آید
parson's nose
دم مرغیاهرپرندهپختهنشده
keep someone's nose to the grindstone
<idiom>
همت کردن
the answer is right under your nose
<idiom>
جواب مثل روز روشن است
have one's nose in a book
<idiom>
دائم سر توی کتاب داشتن
tip of nose
نوکبینی
have one's nose in a book
<idiom>
کرم کتاب خوانی داشتن
pay through the nose
<idiom>
سرکیسه کردن
Go and blow your nose.
برو دماغت رابگیر ( نظافت بینی )
To talk through ones nose.
تو دماغی حرف زدن
keep one's nose clean
<idiom>
(no) skin off one's nose
<idiom>
دلبستگی به چیزی ،دلواپسی
thumb one's nose
<idiom>
با تنفر نگاه کردن
turn up one's nose at
<idiom>
ردکردن خوب بودن برای کسی
boozer's nose
آدم الکلی
[اصطلاح روزمره]
nose-picking
انگشت کردن در بینی
pay through the nose
<idiom>
برای چیزی پول زیادی خرج کردن
lead by the nose
<idiom>
کنترل کامل داشتن
keep one's nose to the grindstone
<idiom>
boozer's nose
آدمی که دماغش قرمز است
[چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد]
[اصطلاح روزمره]
drinker’s nose
آدمی که دماغش قرمز است
[چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد]
[اصطلاح روزمره]
bar nose
دماغهمیله
nose of the quarter
دماغهیکچهارمی
nose leather
چرم بینی
nose leaf
لایهبینی
external nose
نمایبیرونیبینی
dorsum of nose
تیغهبینی
bridge of nose
برآمدگیبینی
red-nose
آدمی که دماغش قرمز است
[چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد]
[اصطلاح روزمره]
drinker’s nose
آدم الکلی
[اصطلاح روزمره]
nose pad
لاییبینی
red-nose
آدم الکلی
[اصطلاح روزمره]
pick up
<idiom>
دستگیر کردن شخص
pick out
جدا کردن
pick off
رد شدن از راننده دیگر
pick off
یکی یکی با تیر زدن
pick up
<idiom>
دریافت صدای رادیو و...
pick at
خرده گرفتن بر
pick at
بازی کردن باغذا از روی بی اشتهایی
pick off
چیدن
pick up
<idiom>
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
Pick, what you like
[want]
!
هر کدام را می خواهی بردار!
to pick up somebody
کسی را پیدا کردن
[دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
pick up
بدست اوردن
When should I pick you up?
کی عقب شما بیایم؟
pick
نخ پود
[در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
pick out
انتخاب کردن دریافتن
pick over
چیدن
pick over
برگزیدن
to pick at any one
از کسی عیبجویی کردن کسیراسرزنش یا استهزاکردن
to pick off
چیدن
to pick off
کندن
to pick off
یکی یکی باتیرزدن
to pick off
تک تک انداختن
to pick on
برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
to pick on
عیب جویی کردن از
to pick out
جدا کردن
to pick out
سوا کردن برگزیدن
to pick out
باگوش پیدا کردن دریافتن
to pick over
بازرسی کردن و برگزیدن
to pick thanks
خود شیرینی کردن
to pick thanks
بوسیله سخن چینی
to pick up
برچیدن
to pick up
برداشتن
to pick up
سوارکردن
to have one's pick
انتخاب کردن
to have one's pick
برگزیدن
to pick up
پیدا کردن
pick up
برچیدن
pick up
برداشتن
pick up
سوار کردن مسافر
pick up
<idiom>
اتفاقی
pick up
کندن منظم کردن
pick up
اشنا شدن
pick up
یارگیری
pick up
واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
pick up
<idiom>
برداشتن چیزی ازروی زمین
pick up
<idiom>
تمیز ،مرتب کردن
pick up
<idiom>
سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
pick up
<idiom>
دریافت کردن
pick out
<idiom>
انتخاب کردن
pick on
<idiom>
حرف بد به کسی زدن
pick-me-up
<idiom>
بعداز ضعف وخستگی غذا ونوشیدنی خوردن دوباره زنده شدن
To pick on someone . To have it in for someone .
با کسی لج افتادن
to pick up
فراگرفتن دوباره پیدا کردن
pick-up
پیک اپ
pick
کلنگ زدن و
pick
باخلال پاک کردن
pick
خلال دندان بکاربردن
pick
هرنوع الت نوک تیز
pick
نوک زدن به برگزیدن
pick
خلال گوش
pick
بازکردن
pick
ناخنک زدن
pick
دزدیدن
pick
خلال دندان
pick
کلنگ
pick
زخمه
pick
مضراب
pick
کندن
pick-me-up
نوشابه مقوی
pick me up
نوشابه مقوی
pick
کلنگ
pick
کلنگ زدن
pick
سیستم عامل چند کاربره
pick
چیدن
pick-up
کندن
pick
عیبجویی کردن
pick
چند کاره
pick
که روی mainframe و کامپیوترهای PC یا کوچک کار میکند
pick
کلنگ دو سر
fillet under the nose of a step
مغزی لبه یا دماغه پله
poke nose into something
[one's life]
<idiom>
در کار کسی مداخله کردن
flat nose plier
انبردست قابل تنظیم
flat nose plier
اچار فرانسه
snap a person's nose off
بکسی پریدن
camlock spindle nose
هرزگرد بادامکی شکل
snap a person's nose off
تشر زدن
My nose (hand)is bleeding.
دماغم ( دستم ) خون می آید
needle-nose pliers
دم باریک
nose landing gear
ترمزفروددماغه
nose ape or monkey
بوزینه خرطوم دار
to snap one's nose or head off
بکسی پریدن واوقات تلخی کردن
septal cartilage of nose
غضروفدرونیبینی
She leads her husband by the nose .
سوار شوهرش است ( تسلط ونفوذ )
Eye ( ear , nose ) drops .
قطره چشم ( گوش و بینی )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com