Dictiornary-Farsi | While the grass grows the cow starves . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 89 (6 milliseconds)

English	Persian
While the grass grows the cow starves . <proverb>	تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد .


Other Matches

starves	قحطی زده شدن
starves	گرسنگی دادن
starves	از گرسنگی مردن
starves	گرسنگی کشیدن
grows	کاشتن
grows	راه زنجیر
grows	رویانیدن
grows	شدن گشتن
grows	ترقی کردن
grows	رستن
grows	روییدن
grows	رشد کردن سبز شدن
grows	بزرگ شدن
grows	زیادشدن
She is growing more demanding as she grows older.	هر چه پیر تر می شود پرتوقع می شود
grass	زمین چمن
grass	چمن مسیر اسبدوانی
saw grass	ساق تیز
to go to grass	زمین خوردن
to go to grass	بچرارفتن
grass	چریدن علف خوردن
grass	چراندن
grass	علف
grass	با علف پوشاندن
grass	ماری جوانا
grass	چمن
grass	سبزه
grass	چمن زار کردن
to send to grass	زمین زدن
to send to grass	بچرافرستادن
tussock grass	علف چمن وچراگاه چمن باتلاقی
twitch grass	تکان ناگهانی ناگهان کشیدن
to put to grass	بچراسردادن
to put to grass	چراندن
as green as grass <idiom>	کم تجربه و ناشی
star grass	هر نوع گیاه گل ستارهای
snake in the grass	خطر نزدیک دوست دو رو
snake in the grass	خطر محتمل
snake in the grass <idiom>	دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
twitch grass	گره زدن فشردن
By the green grass .	کنار چمن های سبز وخرم
pampas grass	علف پامپاس
couch grass	مرغ
couch grass	بیدگیاه
wheat grass	چمن مرغ
viper's grass	سفورجنه سیاه
viper's grass	بلقک
twitch grass	کشش حرکت یا کشش ناگهانی
twitch grass	منقبض شدن
twitch grass	سرکوفت دادن
twitch grass	پیچاندن
twitch grass	جمع شدن بهم کشیدن
salt grass	علف شوره زار
panic grass	جاورس
grass snake	مارحلقه دار
grass skiing	اسکی روی چمن
grass plot	سبز
grass plot	چمن
grass machine	ماشین چمن زنی
grass green	رنگ سبز چمنی
french grass	اسپرس
cow grass	شبدرسگ
goose grass	گورکک
goose grass	رشدوک
goose grass	علف ماست
grass roots	کف زمین
grass roots	اساس
grass thatch	سقف گالیپوش
grass tree	نوعی زنبق استرالیایی
panic grass	گاورس
onion grass	یکجور جو وحشی
meadow grass	علف چمنی
grass roots	اجتماع محلی منشاء
lemon grass	گربه دشتی
lemon grass	گور گیاه
joint grass	علف ماست
joint grass	علف پنیر
joint grass	غالیون اصل
i lay on the grass	روی علف دراز کشیدم
grass widow	زنی که بچه حرامزاده دارد زن خراب
grass widower	مردی که از زنش جدا شده مرد بیوه
grass widow	فاحشه
let grass grow under one's feet <idiom>	زیرپای کسی علف سبز شدن
grass is always greener on the other side <idiom>
to cut grass close	علف را طوری چیدن که کوتاه باشد
The grass is greener on the other side of the hI'll.	مرغ همسایه غازه
The grass is always greener on the other side of the fence. <proverb>	مرغ همسایه غازه [مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
Dont let the grass grow under your feet.	نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )