Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (8 milliseconds)
English
Persian
a special menu
صورت غذای مخصوص
Other Matches
menu
فهرست خوراک
What's on the menu?
در منو چیست؟
What's on the menu?
در صورت غذا چیست؟
menu
فهرست انتخاب
menu
منو
menu
لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
menu
برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
menu
مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
menu
لیستی از انتخابهای اولیه موجود
menu
صورت غذا فهرست انتخاب
menu
انتخاب دستورات از لیستی از انتخابها معرفی شده به اپراتور
menu
لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
May I have the menu, please?
ممکن است لطفا صورت غذا را برایم بیاورید؟
menu
یکی از انتخابها در منو
menu
مجموعه انتخابهایی که زیر ورودی مربوطه در میله منو نمایش داده می شوند
menu
ترکیب کلید از دو یا چند تا که معادل انتخاب منو است
pop up menu
منوی غیر استاندارد
Programs menu
زیر منوییکه از دکمه Start در ویندوز قابل دستیابی است
pop down menu
منو قابل نمایش روی صفحه نمایش در هر لحظه با انتخاب کلید مناسب
main menu
فهرست انتخاب اصلی
pop down menu
که روی موادی که روی صفحه وجود دارند نشان داده میشود
main menu
منوی اصلی
master menu
لیست مبنای جیره غذایی اصلی
master menu
برنامه غذایی اصلی یکان
menu item
یک انتخاب در فهرست انتخاب
menu driven
فهرستی
menu driven
گزینشی
drop down menu
منویی که زیر عنوان منور دیگر در هنگام انتخاب فاهر میشود
display menu
فهرست نمایش
menu display
روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
set menu
صورت غذای هر روزه
pull down menu
شود
pull down menu
فهرستی که میتواند توسط تیک کردن اشاره گر ماوس بر روی عنوان ان و یا توسط فشردن دکمه صفحه کلیدنمایش داده
display menu
فهرست انتخاب نمایشی
menu driven program
برنامه بافهرست انتخاب تنظیم شده
menu driven program
برنامه منودار
menu driven software
نرم افزارهای فهرست گرا
access system menu
منوی سیستم دستیابی
special
<adj.>
ویژه
special
<adj.>
خاص
special
<adj.>
علاوه
special
<adj.>
اضافه
special
خاص
special
حرف چاپ اضافی که در محدوده استاندارد نوشتاری نیست
special
مخصوص
special
آنچه متفاوت یا غیر عادی است
special
سیستم برنامههای کاربردی مشخص و محدود
special
مخصوصا
special
استثنایی
special
حرف غیر عادی در یک نوشتار
special
ویژه
special
مخصوص خاص
special troops
یکانهای مخصوص
special staff
ستاداختصاصی
special symbol
نماد ویژه
special symbol
نماد خاص
special tribunal
دادگاه اختصاصی
special staff
ستاد تخصصی
special purpose
خاص منظوره
special purpose
تک منظوره
special team
تیم ذخیره ها
special registrant
دفتر ثبت نام مخصوص
special relativity
نسبیت خصوصی
special school
اموزشگاه استثنایی
special services
خدمات مخصوص
special services
یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
special session
جلسه فوق العاده
special session
جلسه مخصوص
special sheaf
مروحه مخصوص
special verdict
رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
special verdict
تصمیم ویژه
special vertict
رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
special session
نشست ویژه
special session
نشست فوق العاده
as a special exception
<adv.>
بطور استثناء
as a special exception
<adv.>
استثنأ
special forces
نیروهای ویژه ضد چریک
[ارتشی ]
Are there any special fares?
آیا قیمت ارزانتر هم دارید؟
special education
اموزش و پرورش استثنایی
special weapons
جنگ افزار مخصوص
special weapons
جنگ افزارهای ویژه
special effects
جلوههای ویژه
special effects
تروکاژ
special mark
علامتمخصوص
Special Branch
سازمانپلیسبریتانیا
special effect
جلوههایویژه
Do you have any special rates?
آیا نرخهای ارزانتر دارید؟
special troops
یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
special purpose
یک منظوره
Paste Special
درج یک شی خاص
special case
مورد ویژه
special case
مورد خاص یااستثنایی
special character
ویژه
special character
دخشه ویژه
special character
علامت ویژه کاراکتر مخصوص
special contracts
عقود معینه
special contracts
منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
special character
دخشه
special corrections
تصحیحات مخصوص
special damage
خسارت مخصوص
special bastard
هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
special bastard
حرامزاده ویژه
special area
منطقه پرواز مخصوص
Paste Special
در یک متن
extra special
مخصوص
extra special
ویژه
extra special
فوق العاده
special delivery
پست سفارشی
special ability
توانایی اختصاصی
special administration
اداره قسمت خاصی از ترکه
special agent
وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
special agreement
قرارداد ویژه
special ammunition
مهمات مخصوص یا ویژه
special degration
نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
special deposits
سپردههای ویژه
special drawing right
حق برداشت مخصوص
special property
مالکیت خاص
special majority
اکثریت خاص
special olympics
المپیک افراد استثنایی
special operations
عملیات مخصوص یا ویژه
special party
گروه ویژه
special passport
پاسپورت ویژه
special passport
پاسپورت مخصوص
special plea
دفاع خاص
special pleader
متخصص تهیه لوایح دفاعی
special pleading
علم تهیه لوایح دفاعی و طرح ریزی دفاع در محکمه
special jury
هیئت منصفه مخصوص
special forces
نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
special duty
کار ویژه
special handling
ارسال مطبوعات واوراق چاپی بوسیله پست سریع السیر
special drawing right
حق برداشت ویژه
special drawing rights
حق برداشت ویژه
special purpose computer
کامپیوتر تک منظوره کامپیوتر با منظور خاص
special drawing rights
این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
special weight race
مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
special acceptance of a bill of
قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
special interest group
گروه
special theory of relativity
نظریه نسبیت خصوصی
special interest group
که علاقمند به سخت افزار یا نرم افزار خاصی هستند
special interest groups
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
I must make a special note of that.
من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
special libraries association
انجمن کتابخانههای مخصوص
Can I go earlier today, just as a special exception?
اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
digital video special effects
نمایشمخصوصعددیعوامل
special purpose programming language
زبان برنامه نویسی تک منظوره
Every man is made for a special job.
<proverb>
هر کس را بهر کارى ساختند .
extra special flexible wire rope
طناب فولادی ویژه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com