English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
accelerating power قدرت شتاب
Other Matches
accelerating افزودن
accelerating تندترشدن
accelerating تند شدن
accelerating تسریع کردن
accelerating سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating بر سرعت
accelerating شتاب دادن
accelerating تندکردن
accelerating شتاباندن
accelerating agent کاتالیزور
accelerating agent ماده تسریع کننده
accelerating electrode الکترود شتابده
accelerating pump پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود
accelerating electrode الکترود شتاب ده
accelerating potential پتانسیل شتابده
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power on روشن کردن
will-power اراده
power زور
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
will-power تصمیم
will-power عزم راسخ
power down قطع نیرو
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
outside power جریان خارجی
p in power to do something عدم نیروبرای کردن کاری
e. power قوه مجریه
power توان [ریاضی]
will-power قدرت اراده
power saw دستگاه اره
in power دارای اختیارات
in power صاحب مقام
will power <idiom> قدرت
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
power saw اره ماشینی
useful power توان مفید
useful power قدرت مفید
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
will to power قدرت خواهی
e. power نیروی اجرایی
power down قطع برق خاموش کردن
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power up برق
power up روشن کردن
power [over somebody/something] قدرت [ بر کسی یا چیزی]
power قوه [ریاضی]
power قدرت
power قوه یا توان
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
power دولت
power زور بکاربردن
power اقتدار و اختیار
power راندن
power قوه
power درشت نمایی قدرت دوربین
power برقی
power برتری
power توان نیرو
power برق
power اقتدار سلطه نیروی برق
power قدرت دیدذره بین
power نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power توان برقی
power نیرو
power توان
power دستگاه برقی
power انرژی
power شدت
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power توان از دست رفته
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power حذف توان کامپیوتر
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power خاموش کردن یک وسیله
power تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power توانایی
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power قدرت نیرو
tractive power نیروی کشش
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power surge برق ناگهانی
rated power هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
radiant power شاره تابان
power user کاربر پیشرفته
power shovel ماشین خاک کش
power volleyball والیبال قدرتی
power rammer زمین کوب مکانیکی
power politics سیاست جبر زور طلبی
power stroke مرحله قدرت
predictive power قدرت پیش بینی
r f power supply منبع توان بسامد رادیویی
power politics سیاست زور
power shovel بیل مکانیکی
power system شبکه نیرو
power system سیستم قدرت سیستم انرژی
power test ازمون قدرت
power transformer مبدل تغذیه
power transformer ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
power unit پیش راننده
reactive power توان هرز
power transmission انتقال انرژی
power transmission انتقال قدرت
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power supply مبدل برق
power supply تامین کننده برق
pulling power نیروی کشش
power slide لغزش به کنار در پیچ مسیر
power source منبع قدرت
power spectrum طیف توانی
power steering فرمان خودکار
power structure ساخت قدرت
power supplay منبع قدرت
power supplay منبع تغذیه
power supply منبع تغذیه
power supply منبع انرژی
power turret برجک برقی
power approach تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
power dive با استفاده از نیروی موتور طیاره
power endurance توان استقامت
power factor ضریب توان
power factor ضریب قدرت
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power forward فوروارد قوی
power forward مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power fuel سوخت
power function تابع توان
power function این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power dive شیرجه
power dive شیرجه رفتن هواپیما
power distribution پخش قدرت
power block سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
power blower دمنده برقی
power brake ترمز سروو
power cable کابل قدرت
power cable کابل جریان قوی
power circuit مدار توان
power consumer مصرف برق
power consumer مصرف انرژی مصرف توان
power consumption مصرف قدرت
power consumption مصرف برق
power dissipation اتلاف قدرت
power function تابع توانی
power function تابع قدرت
power hacksaw اره کمانهای
power mower چمن زن یا علف چین موتوری
power of production نیروی تولید
power of reservation حق اعتراض
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
power of the keys اختیارات کلیسای پاپ
power outege قطع قدرت
power outege قطع برق
power output توان خروجی
power pack دستگاه تنظیم برق
power pack جعبه تغذیه
power play نقشه تهاجمی
power meter دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power mains شبکه نیرو
power mains شبکه جریان قوی
power hacksaw کمان اره
power head سر موتور
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power house کارخانه برق
power installation تاسیسات جریان قوی
power jack جک
power law قانون توانی
power level تراز توان
power loss اتلاف توان
power loss تلف قدرت
power loss گمگشتگی قدرت
power play حمله دسته جمعی
power cut قطعبرق
power failure قطع برق
power cut قطع برق
power blackout رفتن برق
power failure رفتن برق
power cut رفتن برق
solar power نیروی خورشیدی
power outlet پریز [الکترونیک یا مهندسی برق]
power outlets پریز ها
power blackout قطع برق
power cut خاموشی
power point اتصالبرق
power worker فردیکهدرایستگاهبرقکارمیکند
power-sharing روشحکومتیکهمردم درامورکشورشاندخالتچندانیندارند
Power of distiction. قوه تشخیص
To have power and influence. تیغ برایی داشتن
power pack باتری [مهندسی برق یا الکترونیک]
power blackout خاموشی
power failure خاموشی
power outlet پریز دیواری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com