Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (2 milliseconds)
English	Persian
advance force	نیروی پیشروی
advance force	نیروی جلودار اب خاکی
Other Matches
Force is the answer to force. <proverb>	جواب زور را زور مى دهد .
advance	پیشرفت
advance	پیشرفت پیشروی
advance	پیش افتادن پیش افتادگی
advance	پیش رفتن
advance	راندن
advance	پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance	اعتبار
advance	پیش پرداخت
advance	پیش برق
advance	حرکت به جلو
advance	ترفیع رتبه دادن
advance	پیشرفت
in advance <idiom>	سرساعت
advance course	دوره عالی
in advance <adv.>	از قبل
in advance <adv.>	پیشاپیش
advance	پیشروی
advance	عالی
advance	ترقی کردن پیش پرداخت
advance	پیشنهاد کردن
advance	اقامه کردن
advance	پیش بردن
advance	تسریع کردن
advance	ترقی دادن
advance	جلو رفتن
advance	حرکت دادن چیزی به جلو
advance	جلوبردن
advance	پیشروی
advance	بهبود
advance	طرح کردن
advance	مساعده دادن
advance	مساعده
advance	پیشروی پیشروی کردن
advance	پیشرفت طولی ناو
advance	مقدم
advance	جلو
advance	پیش پرداخت
advance	وام
advance	ازپیش فرستاده شده
advance	ترقی مساعده
advance	پیشرفت
advance	قبلا تجهیز شده
advance	قبلا تهیه شده
advance march	پیشروی حرکت به جلو
advance gruard	جلودار
advance gruard	یکان جلودار
advance gruard	طلایه
advance observer	دیدبان مقدم
advance guard	پیش قراول
advance guard	پیش لشکر پاسدار
advance guard	طلایه
advance march	فرمان پیش
advance freight	پیش پرداخت کرایه حمل
advance guard	پیشرو
advance by bounds	حرکت خیز به خیز
advance by bounds	پیشروی خیز به خیز
advance by echelon	حرکت رده به رده
advance by echelon	پیشروی رده به رده
advance purchase	خرید سلف
advance base	پایگاه مقدم صحنه عملیات
advance cracking	ترکهای عمیق
advance detachment	قسمت پیشرو
advance detachment	قسمت سرجلودار
advance base	پایگاه جلو
advance observer	دیدبان جلو
advance officer	افسر جلودار ستون
bank advance	وام بانکی
money in advance	بیعانه
money in advance	پیش پرداخت مساعده
buy in advance	پیش خرید کردن
paper advance	جلو رفتن کاغذ
pay in advance	پیش قسط دادن
pay in advance	پیش پرداخت کردن
payable in advance	قابل پیش پرداخت
payment in advance	پیش پرداخت کردن
payment in advance	پیش پرداخت
velocity of advance	تندی پیشرفت
axis of advance	محور پیشروی
hand advance	میزان کردن دستی
announce in advance	از پیش اعلام کردن
advance organizer	پیش سازمان دهنده
advance party	گروه پیشرو
advance party	قسمت پیشرو
advance payment	پیش پرداخت
advance point	گروه نوک
advance point	قسمت سر جلودار
advance point	قسمت نوک
advance section	قسمت مقدم در منطقه مواصلات
advance section	قسمت جلویی
advance sign	علامت اوانس
advance to contact	پیشروی برای اخذ تماس
advance variation	واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
speed of advance	سرعت پیشروی
advance gruard	پیش قراول
film advance mode	دکمه رد کردن فیلم
advance command post	پاسگاه فرماندهی جلو
advance command post	پاسگاه رده جلو
spark advance & retard	میزان کردن جرقه
advance of defensive line	در جلو خطوط پدافندی
advance individual training	آموزش تکمیلی انفرادی
automatic timing advance	تنظیم کننده خودکار
advance resistance wire	سیم ادونس
automatic spark advance	میزان کردن خودکار
synchronous phase advance	خازن همزمان
paper advance setting	جایگاه پیشرفته ورق
to advance the hand of a clock	عقربه ساعت را جلو کشیدن
semi automatic advance	میزان کردن نیم خودکار
To make advance [overtures]	منت کشیدن [برای آشتی]
force	درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
force	مسلح کردن
in force	مجری
force	مجبورکردن بزورگرفتن
force	بزور بازکردن
force	بی عصمت کردن
force	راندن
force	بیرون کردن
force	شروع به عمل یا کار
force	بازور جلو رفتن تحمیل
force	مجبور کردن
force	خشونت نشان دادن
force	بردار نیرو
force	شدت عمل
force	زور
p force	نیروی جلوبرنده یاپرت کننده
came into force	مجری شدن
by force of	بضرب
by force	عنفا
by force	بجبر
by force	جبرا
by force	بزور
force	نیرو
force	جبر
force	عنف
force	نفوذ
force	قوا
force	عده
to come into force	مجرایامعمول شدن
in force	دارای اعتبار
force	مجبورکردن
force	تحمیل کردن
force	نافذ
force	کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
force	مجبور کردن کسی به انجام کاری
force	قدرت
force	تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
force	نیروی نظامی
force	قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
force	وادار کردن
force	فشار دادن
force	یکان قسمت نظامی
force	ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
force	پاس بی هدف
peace force	نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
pound force	پوند نیرو
reflex force	نیروی ضربتی هوایی در حال اماده باش فوری
reflex force	فشارعکس العمل
reflex force	نیروی عکس العمل
psychic force	نیروی روحی
propelling force	نیروی پیشران
redistribution of force	تقسیم مجدد نیروها
reconnaissance in force	شناسایی با رزم
reaction force	نیروی عکس العمل
put in force	به موقع اجرا گذاشتن
psychic force	قوه روحی
line of force	خط میدان
irregular force	قوای چریکی
repulsion force	نیروی دافعه
security force	نیروی تامینی
screening force	نیروی پوشاننده
screening force	نیروی پوششی
sales force	نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
sales force	فروشندگان
rotor force	نیروی روتور
resultant of force	برایند نیرو
line of force	خط نیرو
restoring force	نیروی بازگرداننده
resistive force	نیروی مقاوم
resistance force	جنبش مقاومت یا جنبش ازادی بخش انقلابی
line of force	خط قوه
residual force	نیروهای ته مانده یاباقیمانده در محل
irregular force	قوای غیر نظامی
service force	یکان خدمات
lines of force	خطوط قوا
net force	نیروی خالص
net force	نیروی برایند
life force	نشاط حیات
m day force	نیروهای تشکیل شونده درهنگام بسیج
moment of force	گشتاور نیرو
magnetic force	نیروی مغناطیسی
magnetizing force	نیروی مغناطیسی کننده
moment of a force	گشتاور یک نیرو
mechanized force	نیروی مکانیزه
magnetizing force	شدت میدان مغناطیسی
magnetizing force	شدت مغناطیس کنندگی
magnemotive force	نیروی مغناطیسرانی
measure of one's force	میزان نیروی شخص
resutant force	نیروی برایند
resutant force	نیروی خالص
joint force	نیروی مشترک

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com