Dictiornary-Farsi | all nature looked green | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
all nature looked green	همه جا سبز بود
all nature looked green	طبیعت سراسر سبز بود


Other Matches

looked	زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
looked	زمان حساسیت مدار مین
looked	جستجوکردن
looked	فاهر شدن
looked	نگاه
looked	نظر
looked	نگاه کردن نگریستن
looked	دیدن
looked	چشم رابکاربردن
looked	قیافه
looked	فاهر بنظرامدن مراقب بودن
looked	وانمودکردن
he looked about	باطراف
he looked about	به هر سو دورتا دور
he looked about	دراطراف
he looked me in the face	در روی من نگاه کرد
he looked me in the face	توی صورت من نگاه کرد
he looked upward	بالانگاه کرد
She looked at me ashance .	نگاه کجی به من کرد
He looked well groomed . He had a tidy appearance .	سرووضع مرتبی داشت
by nature	طبیعتا
by nature	طبعا"
by nature	بالطبیعه
against nature	معجز نشان
against nature	غیر اخلاقی غیر طبیعی
second nature	طبیعت ثانوی
in nature	همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
in the course of nature	بطریق عادی
against nature	مخالف طبیعت
nature	طبیعت سرشت
nature	ماهیت
nature	نوع
nature	طبع
nature	فطرت
nature	افرینش
nature	خمیره
nature	سرشت
nature	نوع خاصیت
nature	ماهیت خوی
nature	گونه
nature	گوهر
nature	ذات
nature	طبیعت
to ease nature	سر قدم رفتن
call of nature <idiom>	احتیاج به دستشویی داشتند
the nature of the case	ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
they are cured by nature	طبیعت انها را درمان میکند
gift of nature	نعمت طبیعت
freaks of nature	غرائب طبیعت
Mother Nature	طبیعت
Mother Nature	طبیعت مهربان
four forces of nature	چهار نیروی بنیادی طبیعت
gift of nature	هدیه طبیعت
human nature	طبیعت انسان
human nature	فطرت
nature [of things]	سرشت [ماهیت] [خوی] [ذات] [طبیعت]
human nature	ماهیت آدم
nature trail	مسیرعلامتگذاریشده
attack on nature	آسیبمحیطزیست
good nature	خوش خلقی
good nature	خوش خویی
to relieve nature	سر قدم رفتن
to relieve nature	ادرار کردن
original nature	طبع اغازین
hu man nature	طبیعت انسانی
i a the beauties of nature	من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
immovable by nature	مال غیر منقول ذاتی
ease nature	سر قدم رفتن
nature of the operation	ماهیت عملیات
nature reserve	اندوختگاه طبیعی
relieve nature	ادرار کردن
It is in the nature of things.	این موضوع ذاتا اینطور است.
inanimate nature	جهان جمادات
he has a good nature	خوش حالت است
he has a good nature	خوش طبع است
diseases of this nature	اینگونه ناخوشی ها
debt of nature	اجل
debt of nature	مرگ
relieve nature	سر قدم رفتن
dame nature	مادرطبیعت
guardian by nature	قیم طبیعی
contrary to nature	بطور معجزه
contrary to nature	بر خلاف طبیعت
guardian by nature	پدر
he has a good nature	خوشخو است
nature reserve	اندوختگاه نیادی
His request was in the nature of a command.	خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
it occurs in nature as a gas	در طبیعت بشکل گاز یافت میشود
strict nature reserve	اندوختگاه طبیعی بازداشته
nature nurture controversy	مجادله سرشت- پرورش
to answer the call of nature <idiom>	به توالت رفتن [اصطلاح روزمره]
His speech was in the nature of an apology.	ماهیت سخنرانی او [مرد] عذرخواهی بود.
goods of perishable nature	اموال سریع الفساد
sexual intercourse of doubful nature	وطی به شبهه
His sculptures blend into nature as if they belonged there.	مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
sexual intercourse of doubful nature	نزدیکی به شبهه
His action is in the nature of sour grapes.	اززور پسی اینکار رامی کند
The color harmony in nature is very interesting.	هماهنگی رنگها درطبیعت بسیار جالب است
In the nature of things, young people often rebel against their parents.	طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
green	سبزشدن
green	تازه
green	سبز کردن
green	سبزه چمن
green	معتدل
green	چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
through the green	منطقه قابل استفاده در بازی گلف
green PC	رایانه زیست بوم دوستانه
green	سبزیجات
green	رنگ سبز
green	بی تجربه
green	ترو تازه نارس
green	خرم
green	سبز
green PC	رایانه سبز
green <idiom>
olive green	رنگ سبز زیتونی روشن
green beans	لوبیا سبز
green stool	مدفوع سبز رنگ [پزشکی]
prophet's green	رنگ سبز نبی [این رنگ از ترکیب رنگ نیل یا همان رنگ آبی با رنگینه های زرد بدست آمده از گیاهان بوجود می آید و آنرا به رنگ اولین پرچم اسلام و یا گنبد حضرت خاتم الانبیا نسبت می دهند.]
deep green	رنگ سبز تند و تیره
village green	میدان دهکده
Green architecture	معماری سبز
pace of the green	سرعت گوی
pea green	زرد مایل بسبز
green roof	[سقف ساختمان تزئین شده با گیاهان]
pea green	سبز نخودی
Green architecture	[ساختمان با محوطه هایی با مناظر بدیع]
pomona green	رنگ سبزو زردامیخته بهم که زردی ان بیشترنمایان باشد
to turn green	سبز رنگ شدن
as green as grass <idiom>	کم تجربه و ناشی
green with envy	از حسادت ترکیدن
green walnut	گردویتازه
practice green	شروعبهسبزشدن
bottle green	سبزپررنگ
Green Beret	تکاور - کماندو
green fingers	متبحردرپرورشگیاهانوسبزیجات
Green Paper	برگهنظرخواهی
Green Party	حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
green salad	سالادسبز
green with envy <idiom>
Light green.	رنگ سبز روشن
Dear Mr. Green .	آقای گرین عزیز ( محترم )
By the green grass .	کنار چمن های سبز وخرم
green space	فضایسبز
green russula	نوعیقارچسبز
sap green	رنگ زرد مایل به سبز سیر
sea green	رنگ سبز مایل بابی
green peppers	فلفل سبز
to incline to green	بسیبزی زدن
to incline to green	یا مایل بودن
Green Berets	سبز کلاهان
green card	کارت سبز
green cards	کارت سبز
green pepper	فلفل سبز
green ball	توپسبز
green beam	شعلهیسبز
green cabbage	کلمسبز
green peas	نخودفرنگی
green thumb <idiom>
green old age	پیری باتندرستی وزنده دلی
green flag	پرچم ازاد بودن مسیر مسابقه اتومبیلرانی
green eyed	حسود
green eye	حسد
green eye	رشک
green dragon	درافیون
green dragon	لوف کبیر
green dragon	فیل گوش
green dragon	ارن
green gun	لوله پرتاب سبز
green house	گلخانه
green mold	کفک سبز
green meat	گیاه خوراکی
green meat	سبزی
green meat	گوشت کهنه
green manure	گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند
green jaundice	یرقان سبز
green jaundice	سبزی
green house	گرمخانه
green crop	علیق سبز
dark green	سبزسیر
green crop	علف تازه
green bone	نیزه ماهی
green blind	نابینادربرابر رنگ سبز سبزکور
green bice	رنگ سبزی که از لاجوردوزرنیخ زرد درست شده باشد
green bean	لوبیای سبز
emerald green	سبززمردی
green alga	جلبک سبز
grass green	رنگ سبز چمنی
forest green	رنگ سبز تیره مایل بزرد
Green Book	مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
green concrete	بتن تازه ریخته شده
green corn	ذرت هندی که نارس بکار طبخ میاید
drive the green	با یک ضربه گوی را از نقطه اغاز به چمن نرم رساندن
green light	چراغ سمت راست
emerald green	زمردی
green concrete	بتن تر
green concrete	بتن تازه
emerald green	زمردین
forest green	سبز زیتونی
green old wound	زخمی که گوشت نوبالانیاورده باشد