English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (7 milliseconds)
English Persian
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
Other Matches
amplifying مفصل گفتن یانوشتن
amplifying وسعت دادن
amplifying بزرگ کردن مفصل کردن
amplifying افزودن بالابردن
amplifying بزرگ شدن
amplifying تقویت کردن
amplifying افزایش توان سیگنال یا نوسان آن
amplifying valve لامپ تقویت کننده
telephone amplifying tube لامپ تقویت کننده تلفن
power amplifying circuit مدار تقویت توان
report مدرک
report گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report گواهی
report شهرت
the report goes چنین گویند
report شایعه
report گزارش
report گزارش دادن
report صدا
report انتشار
report اطلاع دادن
report گزارش دادن به
report خبردادن
report معرفی کردن خود
report صدای شلیک
report خبر
report گزارش دیدبانی
submit a report گزارش دادن
self report inventories پرسشنامههای خودسنجی
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
situation report گزارش وضعیت
report writer نویسنده گزارش
snap report گزارش فوری یا انی
spot report گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
status report گزارش وضعیت
subemit a report گزارش دادن
school report گزارش اموزشگاه
schedule report گزارش زمانبندی شده
report generator گزارش زا
report generator مولد گزارش
report generator نرم افزاری که امکان ادغام فایل ازپایگاه داده ها به متن را میدهد
report generator برای تامین گزارش کامل
report generator گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator گزارش زایی گزارش گیری
report of survey گزارش تحقیقات یا بررسیها
report program برنامه گزارش
report writer گزارش نویسی
survey report گزارش بازرسی
technical report گزارش فنی
to make out a report به تفصیل نوشتن گزارشی
to write out a report به تفصیل نوشتن گزارشی
to write up a report به تفصیل نوشتن گزارشی
to draw up a report به تفصیل نوشتن گزارشی
press report گزارش خبری
this report is incredible این گزارش را نمیتوان باورکرد
to report for duty برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
to report oneself حاضر شدن وخود را معرفی کردن
viva report گزارش شفاهی
to report [to a body] گزارش دادن [به اداره ای]
to report to the police خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
departure report گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
final report گزارش نهایی
fitness report گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
contact report گزارش اخذ تماس
flash report گزارش انی
flash report گزارش برق اسا
hot report گزارش مهم
hot report اطلاعات مهم کسب شده از روی تفسیرعکس هوایی
i saw the report in the rough من پیش نویس این گزارش رادیدم
interim report گزارش پیشرفت کار
feeder report گزارشات بعدی
feeder report گزارشات تکمیلی
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
demand report گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
detailed report گزارش مشروح
docking report گزارش تعمیر ناو
docking report گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
draft report گزارش نیمه نهایی
error report گزارش خطا
annual report گزارش سالانه
evaluation report گزارش ارزیابی وضعیت
critic report گزارش نتیجه جلسه انتقاد
internal report گزارش داخلی
management report گزارش مدیریت
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
report cards کارنامه
fitness report تعرفه خدمتی
report card کارنامه
quarterly report گزارش سه ماهه
readiness to report حاضر جوابی
readiness to report امادگی برای پاسخ دادن
report file فایل گزارش
report generation گهارش زایی
action report گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
report generation تولید گزارش
an incomprehensive report گزارش کوتاه
progress report گزارش پیشرفت کار
neither report was correct هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
annual report گزارش سالیانه
report generator تولیدگزارش
of good report نیک نام
periodic report گزارش دورهای
command report گزارش فرماندهی
cargo outturn report گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
daily progress report گزارش روزانه پیشرفت کار
aircraft accident report گزارش سانحه هوایی
report progarm generator زبان ار- پی- جی
report progarm generator مولدبرنامه گزارش
report progarm generator تولیدبرنامه گزارش
report tothe director خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
project technical report گزارش فنی طرح
periodic intelligence report گزارش نوبهای اطلاعاتی
report program generator زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
weekly progress report گزارش هفتگی کار
project technical report گزارش فنی پروژه
a true and accurate report گزارشی درست و دقیق
action oriented management report گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
practical extraction and report language برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
practical extraction and report language زبان برنامه نویسی مفسر
The details of the report were verified by the police. جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
to report somebody [to the police] for breach of the peace از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com