English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (8 milliseconds)
English Persian
anti particle ضد ذره
Other Matches
particle خرده
particle ریزه
particle ذره
particle لفظ
particle حرف
nuclear particle هستک
charged particle ذره باردار
heavy particle ذره سنگین
heavy particle باریون
foreign particle جسم خارجی
particle growth رشد ذره
point particle ذره نقطهای
quasi particle شبه ذره
virtual particle ذره مجازی
vocative particle حرف ندا
discrete particle ذره مجزا
electron particle ذره الکترونی
one particle eigenfunction ویژه تابع یک ذره
particle accelerator شتابده
particle board نوتخته
particle board تخته خرده چوب
fundumental particle ذره
fundumental particle ذره بنیادی
elementray particle ذره
elementray particle ذره بنیادی
particle density وزن مخصوص حقیقی
elementary particle ذره بنیادی
beta particle ذره بتا
an intensive particle ادات شدید
particle physics ریزچه فیزیک
alpha particle ذره الفا
accelerated particle ذره با شتاب
accelerated particle ذره شتاب دار
particle physics فیزیک ذرات اتمی
particle physics فیزیک ذرات
mobility of a charged particle تحرک ذره باردار
medium energy particle ذره با انرژی متوسط
medium energy particle ذره میان انرژی
semistable elementry particle ذره شبه پایدار
semistable elementry particle ذره نیم پایدار
energy levle of a particle تراز انرژی ذره
wave particle duality دوگانگی موج- ذره
quasi stable elementry particle ذره شبه پایدار
quasi stable elementry particle ذزه نیم پایدار
anti- روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
anti انتی
anti- برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
anti ضد
anti مخالف علیه
anti- سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
anti پاد
anti در مقابل
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anti- به معنای "مخالف "
anti- ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
anti- تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
anti :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
anti wear مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
anti socialist ضد سوسیالیستی
anti skid ضد لغزش
anti sepsis جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
anti semitic ضد یهودی
anti submarine هواپیمای ضد زیردریایی
anti-moth مواد ضد بید فرش
anti thesis نقیض
anti thesis وضع مقابل
anti thesis برابر نهاد
anti spin سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
anti-theft دزدگیر
anti-hero نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-freeze پاد یخ
anti-freeze آبگونهی ضد یخ
anti-freeze ضد یخ
anti-clockwise بر خلافجهتعقربههایساعت
anti-heroes نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-histamines ضد هیستامین
anti-histamines آنتی هیستامین
anti-histamines داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-pollutant پادآلودگی
anti-pollutants پادآلودگی
anti-tank ضد تانک
anti-histamine آنتی هیستامین
anti-histamine ضد هیستامین
anti cyclical ضد دورهای
anti tr switch کلید ضد فرگیر
anti freezer ضد یخ
anti freezer ضد انجماد
anti-social ضد اجتماعی
anti g suit لباس ضد فشار ثقل
anti g suit لباس ضد اثر سرعت ثقل
anti social ضد اجتماعی
anti icing ضد یخ
anti-Semites مخالف اقوام سامی
anti-aircraft ضد هواپیما
anti air ضد هواپیمایی
anti federalist اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
anti aircraft پدافند هوایی
anti derivative ضد مشتق
anti detonant مایع ضد بدسوزی
anti detonation ضد بدسوزی
anti aircraft ضد هوایی
anti thesis انتی تز
anti air ضد برتری هوایی دشمن
anti dumping ضد دامپینگ
anti dumping مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
anti-Semites ضد یهود
anti-Semite مخالف اقوام سامی
anti capitalist ضد سرمایه داری
anti-histamine داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti semitism مخالف با یهودیان
anti-Semitic مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
anti-Semitic مخالف نژاد سامی
anti knock ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
anti matter ضد ماده
anti-Semitism مخالف با یهودیان
anti-Semite ضد یهود
anti semite مخالف اقوام سامی
anti semite ضد یهود
Anti – corruption campaign . مبارزه با فساد
anti aircraft defense پدافند ضد هوایی
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
anti-tank rocket موشکضدتانک
anti balance tab بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
anti-ship missile گلولهموشکضدناو
anti aircraft artillery توپخانه پدافند هوایی
anti-vibration handle دستهضدلغزش
anti-tank missile گلولهموشکضدتانک
anti-aircraft missile گلولهموشکضدهوایی
anti-friction pad لایهضداصطکاک
anti-radar missile گلولهموشکضدرادار
anti slip plate ورقه ضد لغزش
anti knock property خاصیت ضدضربه
anti-skating device دستگاهضدلفزش
anti-slip foot پایه ضد لغزش
anti-slip shoe پایهضدلغزش
anti aircraft artillery توپخانه ضد هوایی
anti collision light چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti inflationary policy سیاست انقباضی
anti drag wire اجزاء بست کاری ساختمانی
anti inflationary policy ضد تورمی
anti interference capacitor خازن ضد تداخل
anti tear strips باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
anti submarine carrier ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
anti interference device دستگاه ضد تداخل
anti strokes line خط انتی استوکسی
anti knock property درجه اکتان
anti skid system سیستم ضد لغزش
anti skid protection حفافت از لغزش
anti skid chain زنجیر محافظ در برابر لغزش
anti servo tab بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
anti menchanized defense پدافند ضد مکانیزه
anti propeller end انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
anti menchanized defense دفاع ضدمکانیزه
anti parallel feeding تغذیه مخالف
anti trust law قانون ضد تراست
anti induction cable کابل ضد القا
anti comintern pact ...anti
anti corrosion composition رنگ ضد زنگ
anti dazzle screen شیشه نورگیر
anti dazzle screen شیشه ضد نور
anti dazzle vizor افتابگیر
anti dazzle vizor سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
anti development policy سیاست ضد توسعه
anti drumming sheet ورق ضد تورم
anti flood valve شیر اطمینان مانع طغیان
anti icing fluid مایع ضد یخ
anti hum condenser خازن ضد پارازیت
anti meran gambit گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
anti friction bearing یاطاقان غلطکی
anti freeze pump پمپ ضد یخ
anti freeze mixture مخلوط ضد یخ
anti flouing paint رنگ ضد خزه
sherman anti trust act قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
service anti gas respirator ماسک ضد گاز
anti-torque tail rotor دم چرخانضدلفزش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com