Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (2 milliseconds)
English
Persian
anti propeller end
انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
Other Matches
propeller
پیشران
propeller
پروانه کشتی
propeller
ملخ
propeller
گاردان خودرو
propeller
ملخ هواپیما
propeller
پروانه ناو
propeller
پروانه
propeller
پروانه هواپیماوکشتی وغیره
propeller joint
چهارشاخه گاردان خودرو
supersonic propeller
ملخ مافوق صوت
reversible propeller
ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
pusher propeller
ملخ هل دهنده
propeller shaft
میل کاردان
propeller shaft
محور مفصلی
propeller shaft
محور کاردان
driving propeller
پروانهحرکت
propeller shaft
میل گردان محور انتقال نیرو
club propeller
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
propeller shaft
گاردان خودرو
propeller duct
قابپروانه
propeller fan
پروانه گردان
propeller blade
تیغه پروانه
colloidal propeller
سوخت کلوئیدی
ship propeller
پروانه کشتی
ground adjustable propeller
ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
fixed pitch propeller
ملخ با گام ثابت
constant speed propeller
ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
static propeller thrust
تراستی که توسط یک ملخ تولید میشود
controllable pitch propeller
ملخ با گام قابل کنترل
adjustable pitch propeller
ملخ با گام قابل کنترل
anti
انتی
anti-
روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
anti-
به معنای "مخالف "
anti-
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
anti-
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anti-
سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
anti-
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
anti
پاد
anti
مخالف علیه
anti
ضد
anti
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
anti
در مقابل
anti knock
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
anti thesis
انتی تز
anti thesis
برابر نهاد
anti wear
مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
anti thesis
وضع مقابل
anti thesis
نقیض
anti matter
ضد ماده
anti particle
ضد ذره
anti-moth
مواد ضد بید فرش
anti semitic
ضد یهودی
anti sepsis
جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
anti-histamines
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti spin
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
anti submarine
هواپیمای ضد زیردریایی
anti skid
ضد لغزش
anti-histamines
ضد هیستامین
anti-hero
نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-freeze
پاد یخ
anti-freeze
آبگونهی ضد یخ
anti-freeze
ضد یخ
anti-clockwise
بر خلافجهتعقربههایساعت
anti-histamine
آنتی هیستامین
anti-histamine
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamines
آنتی هیستامین
anti-pollutant
پادآلودگی
anti-pollutants
پادآلودگی
anti-tank
ضد تانک
anti-histamine
ضد هیستامین
anti-theft
دزدگیر
anti-heroes
نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti icing
ضد یخ
anti cyclical
ضد دورهای
anti-aircraft
ضد هواپیما
anti tr switch
کلید ضد فرگیر
anti-social
ضد اجتماعی
anti social
ضد اجتماعی
anti-Semites
مخالف اقوام سامی
anti-Semites
ضد یهود
anti-Semitic
مخالف نژاد سامی
anti-Semite
مخالف اقوام سامی
anti dumping
مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
anti dumping
ضد دامپینگ
anti aircraft
پدافند هوایی
anti derivative
ضد مشتق
anti detonant
مایع ضد بدسوزی
anti detonation
ضد بدسوزی
anti aircraft
ضد هوایی
anti socialist
ضد سوسیالیستی
anti air
ضد برتری هوایی دشمن
anti air
ضد هواپیمایی
anti-Semite
ضد یهود
anti semite
مخالف اقوام سامی
anti-Semitism
مخالف با یهودیان
anti g suit
لباس ضد فشار ثقل
anti semitism
مخالف با یهودیان
anti g suit
لباس ضد اثر سرعت ثقل
anti capitalist
ضد سرمایه داری
anti freezer
ضد انجماد
anti freezer
ضد یخ
anti semite
ضد یهود
anti federalist
اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
anti-Semitic
مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
Anti – corruption campaign .
مبارزه با فساد
anti interference capacitor
خازن ضد تداخل
anti aircraft artillery
توپخانه پدافند هوایی
anti aircraft defense
پدافند ضد هوایی
anti balance tab
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
anti-aircraft missile
گلولهموشکضدهوایی
anti-vibration handle
دستهضدلغزش
anti-radar missile
گلولهموشکضدرادار
anti-ship missile
گلولهموشکضدناو
anti-skating device
دستگاهضدلفزش
anti-slip foot
پایه ضد لغزش
anti-slip shoe
پایهضدلغزش
anti-friction pad
لایهضداصطکاک
anti-tank missile
گلولهموشکضدتانک
anti-tank rocket
موشکضدتانک
anti aircraft artillery
توپخانه ضد هوایی
anti collision light
چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti skid protection
حفافت از لغزش
anti skid chain
زنجیر محافظ در برابر لغزش
anti freeze mixture
مخلوط ضد یخ
anti servo tab
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
anti freeze pump
پمپ ضد یخ
anti friction bearing
یاطاقان غلطکی
anti parallel feeding
تغذیه مخالف
anti meran gambit
گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
anti menchanized defense
دفاع ضدمکانیزه
anti menchanized defense
پدافند ضد مکانیزه
anti knock property
خاصیت ضدضربه
anti knock property
درجه اکتان
anti interference device
دستگاه ضد تداخل
anti hum condenser
خازن ضد پارازیت
anti inflationary policy
ضد تورمی
anti inflationary policy
سیاست انقباضی
anti induction cable
کابل ضد القا
anti skid system
سیستم ضد لغزش
anti slip plate
ورقه ضد لغزش
anti comintern pact
...anti
anti corrosion composition
رنگ ضد زنگ
anti dazzle screen
شیشه نورگیر
anti dazzle screen
شیشه ضد نور
anti dazzle vizor
افتابگیر
anti dazzle vizor
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
anti development policy
سیاست ضد توسعه
anti trust law
قانون ضد تراست
anti drumming sheet
ورق ضد تورم
anti drag wire
اجزاء بست کاری ساختمانی
anti flouing paint
رنگ ضد خزه
anti strokes line
خط انتی استوکسی
anti flood valve
شیر اطمینان مانع طغیان
anti submarine carrier
ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
anti tear strips
باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
anti icing fluid
مایع ضد یخ
anti-torque tail rotor
دم چرخانضدلفزش
sherman anti trust act
قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
service anti gas respirator
ماسک ضد گاز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com