English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
anti social ضد اجتماعی
Search result with all words
anti-social ضد اجتماعی
Other Matches
anti- تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
anti- ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
anti- به معنای "مخالف "
anti انتی
anti ضد
anti پاد
anti :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
anti- روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anti مخالف علیه
anti در مقابل
anti- برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
anti- سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
anti icing ضد یخ
anti thesis انتی تز
anti knock ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
anti freezer ضد یخ
anti freezer ضد انجماد
anti g suit لباس ضد فشار ثقل
anti g suit لباس ضد اثر سرعت ثقل
anti federalist اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
anti aircraft پدافند هوایی
anti capitalist ضد سرمایه داری
anti dumping ضد دامپینگ
anti cyclical ضد دورهای
anti derivative ضد مشتق
anti detonant مایع ضد بدسوزی
anti detonation ضد بدسوزی
anti dumping مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
anti matter ضد ماده
anti particle ضد ذره
anti-histamines آنتی هیستامین
anti-histamines ضد هیستامین
anti-histamine داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamine آنتی هیستامین
anti-histamine ضد هیستامین
anti-heroes نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-hero نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-freeze پاد یخ
anti-freeze آبگونهی ضد یخ
anti-freeze ضد یخ
anti-histamines داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-pollutant پادآلودگی
anti-pollutants پادآلودگی
anti semitic ضد یهودی
anti sepsis جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
anti skid ضد لغزش
anti socialist ضد سوسیالیستی
anti spin سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
anti submarine هواپیمای ضد زیردریایی
anti thesis نقیض
anti thesis وضع مقابل
anti thesis برابر نهاد
anti-tank ضد تانک
anti-clockwise بر خلافجهتعقربههایساعت
anti aircraft ضد هوایی
anti air ضد برتری هوایی دشمن
anti semite مخالف اقوام سامی
anti-Semite ضد یهود
anti-Semite مخالف اقوام سامی
anti-Semites ضد یهود
anti tr switch کلید ضد فرگیر
anti-Semites مخالف اقوام سامی
anti-theft دزدگیر
anti semitism مخالف با یهودیان
anti-aircraft ضد هواپیما
anti semite ضد یهود
anti wear مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
anti-Semitic مخالف نژاد سامی
anti-Semitic مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
anti air ضد هواپیمایی
anti-moth مواد ضد بید فرش
anti-Semitism مخالف با یهودیان
anti servo tab بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
anti-vibration handle دستهضدلغزش
anti propeller end انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
anti-tank rocket موشکضدتانک
anti parallel feeding تغذیه مخالف
anti meran gambit گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
anti menchanized defense دفاع ضدمکانیزه
anti menchanized defense پدافند ضد مکانیزه
anti knock property خاصیت ضدضربه
anti-tank missile گلولهموشکضدتانک
anti skid protection حفافت از لغزش
anti skid system سیستم ضد لغزش
anti slip plate ورقه ضد لغزش
anti skid chain زنجیر محافظ در برابر لغزش
anti-aircraft missile گلولهموشکضدهوایی
anti-friction pad لایهضداصطکاک
anti-radar missile گلولهموشکضدرادار
anti-ship missile گلولهموشکضدناو
anti-skating device دستگاهضدلفزش
anti trust law قانون ضد تراست
anti knock property درجه اکتان
anti tear strips باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
anti submarine carrier ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
anti strokes line خط انتی استوکسی
Anti – corruption campaign . مبارزه با فساد
anti-slip shoe پایهضدلغزش
anti-slip foot پایه ضد لغزش
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
anti freeze mixture مخلوط ضد یخ
anti flouing paint رنگ ضد خزه
anti flood valve شیر اطمینان مانع طغیان
anti collision light چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti comintern pact ...anti
anti corrosion composition رنگ ضد زنگ
anti dazzle screen شیشه ضد نور
anti dazzle vizor افتابگیر
anti dazzle screen شیشه نورگیر
anti drumming sheet ورق ضد تورم
anti dazzle vizor سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
anti development policy سیاست ضد توسعه
anti balance tab بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
anti aircraft defense پدافند ضد هوایی
anti freeze pump پمپ ضد یخ
anti interference device دستگاه ضد تداخل
anti interference capacitor خازن ضد تداخل
anti inflationary policy ضد تورمی
anti inflationary policy سیاست انقباضی
anti induction cable کابل ضد القا
anti icing fluid مایع ضد یخ
anti hum condenser خازن ضد پارازیت
anti aircraft artillery توپخانه ضد هوایی
anti aircraft artillery توپخانه پدافند هوایی
anti drag wire اجزاء بست کاری ساختمانی
anti friction bearing یاطاقان غلطکی
service anti gas respirator ماسک ضد گاز
anti-torque tail rotor دم چرخانضدلفزش
sherman anti trust act قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
social changes تغییرات اجتماعی
social will اراده اجتماعی
social تفریحی
social self خود اجتماعی
social اجتماعی
social گروه دوست
social need نیاز اجتماعی
social معاشرتی
social جمعیت دوست
social وابسته بجامعه
social دسته جمعی
social انسی
social role نقش اجتماعی
social policy سیاست اجتماعی
social power قدرت اجتماعی
social pressure فشار اجتماعی
social service موسسه تعاون اجتماعی
social programs برنامههای اجتماعی
social psychiatry روانپزشکی اجتماعی
social selection انتخاب اجتماعی
social reinforcement تقویت اجتماعی
social relations روابط اجتماعی
social service خدمات اجتماعی
social secretary رئیس دفتر
social psychology روانشناسی اجتماعی
social planning برنامه ریزی اجتماعی
social pathology اسیب شناسی اجتماعی
social peace ارامش اجتماعی
social norm هنجار اجتماعی
social perception ادراک اجتماعی
social neurosis روان رنجوری اجتماعی
social outlays مخارج اجتماعی
social motive انگیزه اجتماعی
social mobility تحرک اجتماعی
social phenomenon پدیده اجتماعی
social minded در فکر جامعه
social organization سازمان اجتماعی
social phobia جمع هراسی
social situation موقعیت اجتماعی
social status پایگاه اجتماعی
social self-concept خودپنداری اجتماعی
social worker مددکار اجتماعی
social spending هزینه هایسرویسهایرفاهاجتماعی
social worker همزی پایمرد
social worker کارگزار اجتماعی
social workers مددکار اجتماعی
social workers همزی پایمرد
social workers کارگزار اجتماعی
social skills مهارتهایاجتماعی
social scientist کارشناسعلوم اجتماعی
social order سازمانوساختاراجتماعی
social life زندگی اجتماعی
social drinking نوشیدندستجمعیمشروباتالکلی
the social evil جنده بازی
social welfare رفاه اجتماعی
social status موقعیت اجتماعی
social stratification لایه بندی اجتماعی
social strcture ساخت اجتماعی
social surplus مازاد اجتماعی
social system نظام اجتماعی
social theory نظریه اجتماعی
social therapy درمان اجتماعی
social transmission انتقال اجتماعی
social type سنخ اجتماعی
social wealth ثروت اجتماعی
social welfare موسسه رفاه اجتماعی
social welfare تعاون عمومی وحمایت از بینوایان
social democracy عدالتاجتماعی
social minded دارای افکاراجتماعی
social disease بیماریهای مقاربتی بیماریهای شایع در اجتماع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com