English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
armor plate rolling mill دستگاه نورد ورق زرهی
Other Matches
plate rolling mill نوردکاری صفحه
rolling mill دستگاه نورد
rolling mill ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
rolling mill کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
tire rolling mill دستگاه نورد لاستیک
hot rolling mill نوردکاری داغ
corrugated rolling mill دستگاه نورد ورق موجدار
cold rolling mill دستگاه نورد سرد
beam rolling mill نورد کاری تیر
rolling mill engineer نوردکار
loop mill rolling نوردکاری حلقوی
rolling mill engineer مهندس نوردکاری
wire rolling mill دستگاه نورد سیم
double two high rolling mill دستگاه نورد مضاعف دوبل
armor plate ورق زرهی
armor plate زره دار کردن پوشاندن بازره
armor plate حفاظ یا پوشش زرهی
armor plate زره
armor plate planer ماشین رنده ورق زرهی
plate mill غستگاه نورد صفحه
plate mill دستگاه فرز غلطکی
armor زره
armor جوشن
armor سلاح
armor زره پوش کردن
armor مسلح کردن زره پوش کردن
armor تقویت کردن
armor رسته زرهی
armor زرهی
armor زرهی کردن
light armor زره سبک
scale armor زره پولک دار
light armor وسایل زرهی سبک
side armor سلاح کمری
skirting armor زره دامنه تانک
skirting armor ضخیم ترین قسمت زره تانک
spaced armor تهیه زره دو پوشه یا دوپوسته
armor sweep عملیات پاکسازی زرهی
armor basis قطر زره
armor piercing ضد زره
armor piercing ثاقب
armor group گروه زره تانک
armor group گروه زرهی
armor bearer حامل اسلحه زرهدار
armor bearer مسلح
armor basis پوشیده با زره
armor protection حفافت زرهی
spaced armor دو پوسته کردن زره برای تقویت ان
armor protection حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
composite armor زره مرکب
composite armor نیروی زرهی مرکب
armor piercing capped دارای کلاهک ثاقب
armor piercing capped گلوله باکلاهک ثاقب
depth charge armor روکش بمب زیرابی
depth charge armor حفاظ بمب زیرابی
rolling صاف
rolling هموار
rolling نیمرخهای فولادی را با عمل نورد تهیه میکنند
rolling غلتنده
rolling غلتان
rolling نوردیدن
rolling غلطک زنی
rolling نورد زدن
be rolling in it <idiom> تو پول غلت زدن
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
rolling pins تیرک
rolling pins وردنه
to be rolling in money <idiom> تو پول غلت زدن [اصطلاح]
rolling stone <idiom> ستاره سهیل
keep the ball rolling <idiom> اجازه فعالیت دادن
get the ball rolling <idiom> شروع چیزی
rolling ladder نردبانچرخدار
rolling stock گردونههای ریل دار
rolling stock ترنهای روی خط اهن
rolling pin وردنه
rolling pin تیرک
head rolling سر چرخش
cold rolling عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
tube rolling نورد کاری لوله
rolling reserve اماد ذخیره غلطان
rolling plan برنامه غلتان
log rolling دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
rolling moment گشتاور غلطشی
rolling mass توده غلطان
rolling instability ناپایداری غلطشی
rolling hitch گره سه خفت
rolling barrage سد غلطان اتش
rolling barrage سد اتش غلطان توپخانه
rolling country زمین پوشیده
rolling plane صفحه غلطشی
rolling friction اصطکاک غلتشی
rolling reserve امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
rolling press الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
to keep the ball rolling رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
continous rolling نورد دائمی
reversed rolling moment گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
reciprocating rolling process فرایند نوردکاری رفت و امدی
start the ball rolling <idiom> شروع انجام کار
four high rolling stand خان چهار غلطکی
four high rolling stand مقام چهار غلطکی
unbalanced rolling masses بارهای غلطان نامتعادل
rolling stock cleaning yard میلهچرخندهتمیزکنندهحیاط
through the mill <idiom> تجربه شرایط مشکل
to go through the mill ورزیده شدن
saw mill کارخانه اره کشی
per mill در هزار
per mill در هر هزار
ex mill تحویل در کارخانه
mill اسیاب
mill هل دادن
mill اسیاب کردن
mill فرز کردن
mill نورد کردن فرز کردن اسیاب
mill دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
mill اسیا
mill کارخانه نورد
mill کارخانه اسیاب کردن
mill کنگره دار کردن
mill ماشین
water mill اسیاب ابی
run-of-the-mill عادی
mill race اب اسیاب
edge mill اسیاب غلطکی
mill race جوی اسیاب
pepper mill فلفل سا
drawing mill دستگاه نورد کششی
water mill اسیاب
paper mill ماشین کاغذسازی
mill wright اسیاب ساز
cotton mill کارخانه نخ ریسی
muck mill دستگاه نورد فولاد
crazing mill اسیاب یا کارخانهای که قلع معدنی رادران خرد میکنند
mortar mill مخلوط کن ملات یا ماشین ملاتساز
pepper mill فلفل ساب
plunge mill فرز کردن غوطهای
mill wheel چرخ یا پره اسیاب
end mill فرز انگشتی
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
slab mill فرز کردن غلطکی
steel mill ذوب اهن
stamping mill اسیاب سنگ کوبی
stamping mill ماشین پرس یامنگنه
stamp mill اسیاب سنگ کوبی
stamp mill ماشین پرس یا منگنه
hammer mill سنگ شکن چکشی
hammer mill اسیا چکشی
glacier mill تنوره یخچالی
gig mill ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
mill file سوهان دستی
mill dam بند اسیاب
slabbing mill دستگاه نورد لوحه
mill circle چرخ اسیاب ژیمناستیک
to mill flour ارد درست کردن
tire mill دستگاه نورد لاستیک
form mill فرز کردن پروفیل
incorporating mill کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
fulling mill کارخانه قصاری
hand mill اسیاب دستی
cluster mill فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
band saw mill اره نواری ماشین فرز
rod mill سنگ شکن میلهای
post mill آسیابنصبشده
beater mill تغارچهای که در داخل ان استوانه نیز قرار دارد
becking mill غلطک برای افزایش طول
run-of-the-mill <idiom> معمولی
run of the mill عادی
run-of-the-mill برجسته نبودن در جنس متوسط
run of the mill برجسته نبودن در جنس متوسط
ball mill سنگ شکن گلولهای
powder mill کارخانه باروت سازی
plug mill دستگاه نورد توپی
cogging mill دستگاه نورد شمشه
ball mill اسیاب ساچمهای
bar mill دستگاه نورد میله گرد
pulverizing mill اسیای گردساز
pug mill اسیای گل مخلوط کن
to bring grist to the mill نان دراب دارد
sheet mill stand مقام نورد ورق
single stand mill دستگاه نورد یک مقامه
hot strip mill مسیر نورد گرم
ingots slab mill دستگاه نورد لوحه
wide strip mill دستگاه نورد نوار پهن
wire rod mill کالیبر نورد سیم
narrow strip mill نورد نوار باریک
paint roller mill دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
paint roller mill غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
cross country mill نورد چلیپایی
cogging mill train مسیر دستگاه نورد شمش
color grinding mill دستگاه رنگ سای
continous rod mill دستگاه نورد سیم دائمی
The waters run clear of the mill . <proverb> آبها از آسیاب افتاد .
wrounght iron mill bar اهن جوش خورده
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion. کارها را بجریان انداختن
plate بقدر یک بشقاب
plate پلیت
plate ورقه اهن
plate لوحه روکش
plate کلیشه
plate ورقه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com