English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
English Persian
army of occupation نیروهای اشغالی
army of occupation نیروی اشغال کننده
army of occupation نیروی اشغالگر
army of occupation ارتش فاتح ارتش اشغالگر
Other Matches
use and occupation عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
occupation حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
occupation حق تصرف
occupation اشتغال
occupation کار شغل
occupation سکنی
use and occupation انتفاع و تصلاف
right of occupation حق سکنی
occupation تصرف
occupation حرفه
occupation شغل
occupation پیشه
occupation تصرف کردن
occupation اشغال تصرف
occupation کار
occupation اشغال
occupation اشغال کردن
occupation tax مالیات شغل
purview of an occupation حدود کاری
military occupation اشغال نظامی یک منطقه
the soldier's occupation شغل سربازی
occupation franchise حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
occupation tax مالیات اصناف
occupation of position اشغال موضع کردن
occupation crossing پل محلی
occupation crossing پل اختصاصی
occupation currency پول رایج نیروی اشغالگر
occupation disease امراض حرفهای
occupation disease امراض ناشی از کار
occupation authority اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
occupation of position اشغال موضع
occupation authorities اقتدارات ناشی از اشغال
army جیش
army سپاه گروه
army ارتش
the a of the army پیشرفت ارتش
army دسته
army جمعیت
army صف
army ارتش نیروی زمینی
army نیرو زمینی
army لشگر
Territorial Army ارتشتحتآموزشبریتانیا
army staff ستادارتش
army staff ستاد نظامی
army stores فروشگاه ارتش
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
army troops یکانهای رده ارتش
army troops عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
department of the army وزارت نیروی زمینی
field army ارتش رزمی
field army ارتش صحرایی
field army ارتش
army staff ستاد نیروی زمینی
the losses of the army تلفات ارتش
the main army بخش عمده ارتش
the red army ارتش سرخ
theater army ارتش مستقر در صحنه عملیات
theater army نیروی زمینی صحنه عملیات
to lead an army لشکر کشیدن
to outflank an army گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
to join the army به سربازی رفتن
standing army ارتش کادر ثابت
standing army ارتش منظم
standing army ارتش دائمی
army helicopter چرخبال ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
army helicopter هلیکوپتر ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
regular army ارتش کادر ثابت
regular army ارتش دائمی
conscript army ارتش سربازان وفیفه
right wing of army جناح یمین
right wing of army پهلوی راست میمنه
secretary of the army وزیر نیروی زمینی
to serve in the army درارتش خدمت کردن
active army ارتش کادر
army corpa سپاه
army corpa ستون
army corps سپاههای ارتش
army corps سپاههای نیروی زمینی
army depot امادگاه نیروی زمینی
army forces نیروهای زمینی
army forces نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
army group گروه ارتش
army in the field ارتش مستقر در صحنه عملیات
army in the field نیروی زمینی درصحنه عملیات
army commander فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army commander فرمانده ارتش
active army ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
army artillery توپخانه ارتش
army attache وابسته نظامی
army attache وابسته زمینی
Salvation Army تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
army aviation هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army aviator خلبان نیروی زمینی
army aviator خلبان هوانیروز نیروزفر
army base پایگاه نیروی زمینی
army base پادگان نیروی زمینی
army of observation عده دیدبانی
army regulation مقررات ارتشی
army reserve احتیاط نیروی زمینی
army regulation نظام نامه ارتشی
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
army artillery توپخانه نیروی زمینی
regular army ارتش منظم
army training program برنامه اموزش نظامی
army beta test ازمون بتای ارتش
army program memorandum لایحه برنامههای نیروی زمینی
army training test راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
women's army corps ارتش زنان
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
Swiss army knife دستهچاقوسوئیسی
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
To what do you attributeThe failure of the army? شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
army service area منطقه سرویس نیروی زمینی
army service area منطقه عقب ارتش
to discharge someone without honor [from the army] اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
women's army corps قسمت زنان ارتش
army alpha test ازمون الفای ارتش
army training program برنامه اموزش نیروی زمینی
army assault team تیم هجومی نیروی زمینی
The army had to retreat from the battlefield. ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
the army lost heavily ارتش تلفات سنگین داد
army management structure سازمان مدیریت نیروی زمینی
army program memorandum لایحه برنامههای ارتشی
army general staff ستادنیروی زمینی
army post office پستخانه نیروی زمینی
army personnel system سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
left wing of army جناح یسار
army material command فرماندهی اماد نیروی زمینی
army material program برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army national guard گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
left wing of army پهلوی چپ میسره
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army personnel center مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army general staff ستاد عمومی ارتش
army post office شعبه پستی نیروی زمینی
army deposit fund پس انداز انفرادی افراد
combined arms army ارتش مرکب
reserve army of unemployed ارتش ذخیره بیکاران
reserve army of unemployed سپاه ذخیره بیکاران
combined arms army ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
chief army censor افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
assistant secretary of the army معاون وزیر نیروی زمینی
army postal clerk متصدی پست ارتشی
army deposit fund سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
army training and evaluation program برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
army ready material program برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
army classification battery test ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
army genetal classification test ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army airdefense command post پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
actual job [job held] [occupation held] پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com