English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (8 milliseconds)
English Persian
army troops یکانهای رده ارتش
army troops عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
Other Matches
troops یکانها
troops عده ها
to a troops صف ارایی کردن
troops افراد قسمتها سربازان
chalk troops سری افراد یا یکانهایی که بایستی با یک سریال هوایی حرکت کنند
covering troops یکانهای پوششی
weapon troops قسمتهای ادوات
duty with troops در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
the troops were scattered عده متفرق شد
the troops were scattered سپاهیان متفرق شدند
household troops هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
combat troops عدههای رزمی
covering troops یکانهای پوشش کننده
tactical troops یکانهای تاکتیکی
seasoned troops ارتش ورزیده و جنگ دیده
shock troops گروه تهاجمی
shock troops گروه حمله
shock troops یکان ضربت
special troops یکانهای مخصوص
special troops یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
corps troops یکانهای سپاه
mountain troops یکانهای کوهستانی
shock troops واحد مخصوص حمله غافلگیرانه
household troops دسته محافظین
tactical troops عدههای تاکتیکی
weapon troops یکانها ادوات
to rally scattered troops جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
ammunition in hands of troops مهمات موجود در دست یگانها
to recall the troops from Mali دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
combat support troops عدههای پشتیبانی رزمی
combat support troops یکانهای پشتیبانی رزمی
Enemy troops poured into the city. سربا زان دشمن ریختند داخل شهر
army سپاه گروه
army ارتش
army ارتش نیروی زمینی
army صف
army جمعیت
army لشگر
army دسته
army جیش
army نیرو زمینی
the a of the army پیشرفت ارتش
regular army ارتش منظم
regular army ارتش کادر ثابت
Territorial Army ارتشتحتآموزشبریتانیا
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
department of the army وزارت نیروی زمینی
army stores فروشگاه ارتش
army staff ستاد نظامی
field army ارتش رزمی
field army ارتش صحرایی
regular army ارتش دائمی
right wing of army جناح یمین
to serve in the army درارتش خدمت کردن
to join the army به سربازی رفتن
conscript army ارتش سربازان وفیفه
army helicopter هلیکوپتر ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
army helicopter چرخبال ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
to outflank an army گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
to lead an army لشکر کشیدن
right wing of army پهلوی راست میمنه
secretary of the army وزیر نیروی زمینی
the main army بخش عمده ارتش
standing army ارتش دائمی
standing army ارتش کادر ثابت
the losses of the army تلفات ارتش
standing army ارتش منظم
the red army ارتش سرخ
theater army ارتش مستقر در صحنه عملیات
theater army نیروی زمینی صحنه عملیات
army depot امادگاه نیروی زمینی
army base پایگاه نیروی زمینی
army corpa ستون
army of observation عده دیدبانی
army of occupation نیروهای اشغالی
army of occupation نیروی اشغالگر
Salvation Army تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
army of occupation ارتش فاتح ارتش اشغالگر
army aviator خلبان هوانیروز نیروزفر
field army ارتش
army base پادگان نیروی زمینی
army commander فرمانده ارتش
army forces نیروهای زمینی
army forces نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
army corps سپاههای ارتش
army corpa سپاه
army group گروه ارتش
army in the field ارتش مستقر در صحنه عملیات
army in the field نیروی زمینی درصحنه عملیات
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army commander فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army aviator خلبان نیروی زمینی
army artillery توپخانه ارتش
army reserve احتیاط نیروی زمینی
army corps سپاههای نیروی زمینی
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
army regulation مقررات ارتشی
army regulation نظام نامه ارتشی
army artillery توپخانه نیروی زمینی
active army ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
active army ارتش کادر
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
army attache وابسته نظامی
army staff ستاد نیروی زمینی
army attache وابسته زمینی
army aviation هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
army of occupation نیروی اشغال کننده
army staff ستادارتش
army alpha test ازمون الفای ارتش
Swiss army knife دستهچاقوسوئیسی
the army lost heavily ارتش تلفات سنگین داد
to discharge someone without honor [from the army] اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
To what do you attributeThe failure of the army? شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
army personnel center مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
women's army corps قسمت زنان ارتش
army assault team تیم هجومی نیروی زمینی
women's army corps ارتش زنان
The army had to retreat from the battlefield. ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
army beta test ازمون بتای ارتش
army deposit fund سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
army deposit fund پس انداز انفرادی افراد
army personnel system سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army post office پستخانه نیروی زمینی
army post office شعبه پستی نیروی زمینی
army postal clerk متصدی پست ارتشی
army program memorandum لایحه برنامههای نیروی زمینی
army program memorandum لایحه برنامههای ارتشی
combined arms army ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
combined arms army ارتش مرکب
chief army censor افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
assistant secretary of the army معاون وزیر نیروی زمینی
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
army training test راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
army training program برنامه اموزش نظامی
army training program برنامه اموزش نیروی زمینی
army service area منطقه سرویس نیروی زمینی
army service area منطقه عقب ارتش
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
army general staff ستاد عمومی ارتش
army general staff ستادنیروی زمینی
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army management structure سازمان مدیریت نیروی زمینی
army material command فرماندهی اماد نیروی زمینی
reserve army of unemployed سپاه ذخیره بیکاران
left wing of army جناح یسار
army material program برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army national guard گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
reserve army of unemployed ارتش ذخیره بیکاران
left wing of army پهلوی چپ میسره
army airdefense command post پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
army genetal classification test ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
army ready material program برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
army classification battery test ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
army training and evaluation program برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com