English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
ascending order ترتیب صعودی
Other Matches
ascending فرازی
ascending بالا رونده
ascending بالارونده
ascending صعودی
ascending صاعد
ascending صعود کننده
ascending sort جورکردن صعودی
ascending sort مرتب سازی صعودی
ascending colon رودهبزرگصعودی
ascending aorta آئورتبالارونده
ascending node نقطه اعتدال بهاره
ascending chromatography کروماتوگرافی صعودی
ascending reticular activating system دستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکهای
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
in order to ... تا [اینکه ]
in order to ... برای [اینکه]
by order of حسب الامر
by order of فرمان
order [placed with somebody] سفارش [ازطرف کسی]
order [placed with somebody] دستور [ازطرف کسی]
re order سفارش دوم باره
in order صحیح
in order درست
in order that تا اینکه
in order that برای اینکه
in order that he may go برای اینکه برود
in order that i may go برای اینکه بروم
out of order خراب
out of order نادرست
out of order درهم برهم
order off حکم خروج
in order دایر
second order مرتبه دوم
out of order از کار افتاده
well-order خوش ترتیب [ریاضی]
in order to <idiom> اعتماد شخص را بدست آوردن
to order <idiom> به ترتیب
out of order <idiom> برخلاف قانون ،نامناسب
out of order <idiom> کارنکردن
In this order. In this way. باین ترتیب
first order مرتبه اول
to the order of در وجه
to the order of به حواله کرد
to the order of بحواله کرد
order about پیوسته پی فرمان فرستادن
order نظام معماری
order سفارش دادن تنظیم کردن
order منظم کردن
order سفارش دادن
order دستور دادن سفارش
order حکم
order سفارش دادن کالا یا جنس
order امر
order فرمان نظم
order خرید سفارش خرید
order حواله کرد حواله کردن دستور
order شیوه
order دستورعملیاتی
order دستورالعمل دستور
order سفارش دادن دستور دادن
order مرتب کردن
order سبک معماری
order حواله
order ن
order ترتیب انجام کار
order راسته
order کد عمل
order دستور
order سفارش
order مرتبه
order دستورالعمل
order دستور دادن
order نظم
order ترتیب
order دستور سفارش
order نظم دادن
order پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
order رتبه
second order conditions شرایط ثانوی
public order نظم عمومی
law and order اطاعتازقانون
probation order دستور یا حکم تعلیق مجازات
second order factor عامل مرتبه دوم
second order conditions شرایط مرتبه دوم
processing of the order انجام سفارش
provisional order دستور موقت اداری
route order فرمان ستون راه رو
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
review order لباس وتجهیزات و وسائل کامل
referral order درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
reculaulation order تنظیم محاسبه مجدد
review order لباس وتحملات سان
purchase order سفارش خرید
purchase order دستور خرید
post order حواله پستی
place an order سفارش دادن
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
order of fire روش تیراندازی
order of discharge حکم برائت ذمه
order of discharge حکم تصفیه
order of battle ترتیب نیرو
order of council تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
order of battle سازمان نیروهایا یکان
order of bankruptcy حکم ورشکستگی
order in council تصویب نامه دولتی
order in council تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
Lattice [order] شبکه [ریاضی]
order format قالب سفارش
order format قالب دستور
order form نمونه سفارش نامه پر نکرده
order for goods سفارش کالا
order code رمز دستور
order of fire ترتیب توالی اتش
order of fire ترتیب احتراق موتور
order of magnitude مرتبه بزرگی
payable to order قابل پرداخت به حواله کرد
pay order سندپرداخت حقوق
pay order لیست پرداخت حقوق
partial order ترتیب جزئی
order of the day دستور جلسه
partial order پاره ترتیب
Lattice [order] توری [ترتیب] [ریاضی]
order time زمان سفارش کالا
order off the field حکم خروج
order of the day معادل agenda
order of the day برنامه روزانه
order of service سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
order of matrix مرتبه ماتریس
order cheque چک در نام فرد خاص
in good order <adj.> مرتب
Doric Order سبک معماری دوریک
Orinthian Order معماری کلاسیک [در یونان و رم]
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
Bassae Order [معماری یونی یونان]
balustrade Order ترتیب نرده ستون ها
Attic Order ستون بندی آتنی
assemblage of Order ستون بندی مختلط
arch order [شیوه ی ستون بندی طاق]
American order [سرستونی شبیه ستون کرنتی با برگ های کنگره ای
Agricultural Order سرستون [سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
call-up order دستور به خدمت [سربازی]
good order خوش ترتیب [فلسفه]
French Order سبک معماری فرانسوی
Giant Order شیوه غول ستونی [معماری]
in good order <adj.> منظم
to order somebody back کسی را فراخواندن
in good order <adj.> تروتمیز
in order to prevent برای جلوگیری کردن
to order somebody back کسی را معزول کردن
to order somebody back کسی را احضار کردن
structure [first order] ساختار [ریاضی]
Ionic Order [معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
Gigantic Order [شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
pecking order <idiom> راه ارتباط بایکدیگر
My stomach is out of order. مزاجم مرتب کارنمی کند
Is your passport in order ? آیا گذرنامه ات مرتب وآماده است ؟
transaction in order معامله به قصد فرار از دین
transaction in order liability avoid to
German Order سبک معماری آلمانی [نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
Order theory ترتیب جزئی [ریاضی]
to set in order منظم کردن
to set in order درست کردن
third order reaction واکنش مرتبه سه
the line is out of order سیم خراب است
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
superior order دستور مافوق
superior order امر مافوق
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
sort order نظم ترتیب
short order خوراکی که زود مهیا میشود
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
trial order سفارش ازمایشی
To order a meal. سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
In chronological order. بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
social order سازمانوساختاراجتماعی
postal order هزینهپستی
doric order سبکمعمارییونانقدیم
corinthian order ساختارقرمتی
points of order اخطار نظامنامهای
point of order اخطار نظامنامهای
work order برگ کار
work order درخواست انجام کار حکم کار
word order ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
word order ترتیب واژه ها
warning order دستور اماده باش اعلام اماده باش
warning order دستور اگهی
second order reaction واکنش مرتبه دوم
high order رتبه بالا
embarkation order ترتیب سوار شدن یا بارگیری
embarkation order دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
dispatch order سفارش حمل سریع
disassembly order روش پیاده کردن وسیله
disassembly order دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
development order دستوربهبود اماد
development order دستور ساخت اماد
descending order ترتیب نزولی
delivery order دستورحمل
delivery order دستور تحویل کالا
decreasing order ترتیب کاهنده
daily order دستور روز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com