English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (8 milliseconds)
English Persian
atomic crystal بلور اتمی
Other Matches
atomic 1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
atomic ساعت خیلی دقیقی که از تغییر انرژی اتم ها به عنوان مرجع استفاده میکند
atomic اتمی
atomic ریز
atomic مربوط به جوهر فرد
atomic ذرهای
atomic هستهای
atomic تجزیه ناپذیر
atomic mass جرم اتمی
atomic fission شکافت اتمی
atomic fusion گداخت اتمی
atomic orbital اوربیتال اتمی
atomic fusion همجوشی اتمی
atomic spectroscopy طیف بینی اتمی
atomic interaction بر هم کنش اتمی
atomic lattice شبکه اتمی
atomic nucleus هسته اتم
atomic structure ساختار اتمی
atomic theory فرضیهء اتمی که تمام مواد راترکیبی از ذرات اتم میداند تئوری انفصال ماده
atomic time زمان انفجار اتمی
atomic units یکاهای هارتری
atomic weapon جنگ افزار اتمی
atomic weight وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
atomic weight جرم اتمی
atomic weight وزن اتمی
atomic weight wt.at :symb
atomic size اندازه اتمی
atomic size اندازه اتم
atomic number عدد اتمی
atomic number عدد پروتونی
atomic pile واکنشگاه اتمی
atomic reactor واکنشگاه اتمی
atomic polarization قطبش اتمی
atomic radius شعاع اتم
atomic radius شعاع اتمی
atomic configuration ارایش اتمی
atomic bond پیوند اتمی
atomic energy نیروی اتمی
atomic energy تبدیل جرم به نیرو در تبادلات اتمی یک عنصر
atomic absorption جذب اتمی
atomic fallout ریزه پرتوزا
atomic energy انرژی اتمی
atomic clock ساعت اتمی
atomic mass unit واحد اتمی جرم
gram atomic weight وزن گرمی اتم
atomic air burst ترکش هوایی اتمی
atomic hydrogen welding جوشکاری هیدروژنی
atomic underground burst ترکش زیرزمینی اتمی
atomic form factor ضریب پراکندگی اتمی
atomic form factor عامل شکل اتمی
atomic scattering factor ضریب پراکندگی اتمی
atomic scattering factor عامل شکل اتمی
atomic demolition munition خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
gram atomic weight وزن اتمی به گرم
effective atomic number عدد اتمی موثر
atomic power station [plant] نیروگاه هسته ای
european atomic energy community جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
atomic hydrogen arc welding جوش قوسی بوسیله اتم هیدروژن
linear combination of atomic orbitals ترکیب خطی اوربیتالهای اتمی
international atomic energy agency اژانس بین المللی انرژی اتمی
crystal بلور
crystal بلور کوارتز
crystal زلال بلوری کردن
crystal شفاف
crystal صفحه چاپ شده که از یک چراغ قوی کنترل شده توسط کریستال مایع برای تولید تصویر در طبل حساس به عکس استفاده میشود
crystal کریستال
crystal قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal ماشین حسابها و صفحههای نمایش دیجیتال به کار می رود
crystal کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
distorted crystal بلور واپیچیده
crystal system دستگاه بلور
molecular crystal بلور مولکولی
filter crystal کریستال صافی
crystal plane صفحه بلور
crystal pulling بلور پردازی
detecting crystal بلور اشکارساز
crystal set رادیوی ترانزیستوری
crystal set گیرنده اشکارساز
crystal set اشکارساز کریستالی
crystal structure ساختار بلور
crystal rectifier دو قطبی بلورین
crystal transducer مبدل
crystal transducer کریستالی
crystal rectifier دیود
host crystal بلور زمینه
host crystal بلور میزبان
iceland crystal بلور ایسلند
rock crystal سنگ بلور
single crystal تک بلور
as clear as crystal <idiom> مثل اشک چشم [زلال]
I cant do any crystal – gazing . علم غیب که ندارم
crystal clear واضح-مبرهن
crystal drop اشککریستالی
crystal button ریسهکریستالی
quasi crystal شبه بلور
quartz crystal بلور کوارتز
ideal crystal کریستال ایده ال
ionic crystal بلور یونی
crystal water اب تبلور
metal crystal بلور فلز
mixed crystal کریستال مخلوط
mixed crystal کریستال امیخته
monovalent crystal بلور تک والانسی
pizoelectric crystal کریستال پیزوالکتریک
x cut crystal کریستالی که عمود بر محورایکس و بموازات محور سوم بریده شده است
crystal ball انتن رادار
crystal control تنظیم با بلور
crystal detector اشکارساز بلورین
crystal diode دیود بلوری
crystal diode دیود
crystal energy انرژی بلور
crystal defect نقص بلور
crystal filter صافی بلورین
crystal gazer ساحر یا جادوگر
crystal axis محور کریستال
crystal allotropy چند شکلی بلور
crystal ball گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
crystal balls انتن رادار
crystal balls گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
liquid crystal کریستال مایع
cast crystal بلور ریخته
colored crystal بلور سنگین
covalent crystal بلور کووالانسی
valence crystal بلور کووالانسی
crystal gazing بلور بینی
crystal lattice شبکه بلوری
crystal lattice شبکه کریستالی
crystal microphone میکروفون بلوری
crystal mixer ترکیب کننده دیودی
crystal oscillator نوسان ساز کریستالی
crystal lattice شبکه بلورین
crystal pendant اویز
crystal lattic شبکه کریستالی
crystal lattice شبکه بلور
crystal growth رشد بلور
crystal glass بلور
crystal grain دانه بلوری
crystal pickup پیکاپ بلورین
crystal plane سطح بلوری
crystal pickup پیک اپ کریستالی
crystal plane سطح کریستالی
liquid crystal display صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
burnout of a crystal rectifier سوختن یکسوکننده دیودی
liquid crystal displays صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
liquid crystal display کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
liquid-crystal display نمایشکریستالمایع
liquid crystal displays کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
frequency changer crystal بلور تغییر دهنده بسامد
hexagonal crystal system سیستم کریستال شش گوش
crystal field theory نظریه میدان بلور
inert gas crystal بلور گازهای بی اثر
crystal growth affinity رشد خواهی بلور
interplanar crystal spacing فاصله بین صفحهای
crystal video rectifier یکسوکننده بلورین ویدئو
crystal ball stopper گلوله بلوری شیشه لیموناد
noble gas crystal بلور گازهای بی اثر
crystal frequency changer efficiency بازده بلور تغییر دهنده بسامد
electrostatic crystal field theory نظریه الکتروستاتیکی میدان بلور
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball. مگر کف دستم را بو کرده بودم.
current sensitivity of a crystal rectifi حساسیت یکسوکننده بلورین
crystal field stabilization energy انرژی پایداری میدان بلور
liquid crystal display colour pigmented صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
liquid crystal bar graph panel indicator شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
It stickd out a mile. It is crystal clear . It is as clear as daylight. مثل روز روشن است ( پرواضح است )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com