English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
attached airlift service یکان ترابری هوایی زیرامر
Other Matches
airlift service سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
airlift حمل بار با هواپیما
airlift حمل بار از راه هوا
airlift قدرت حمل بار هواپیما
airlift خط حمل و نقل هوایی
airlift بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
airlift حمل و نقل هوایی
airlift ترابری هوایی
tactical airlift ترابری تاکتیکی هوایی
airlift capacity مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
channel airlift سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
airlift command فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
tactical airlift حمل و نقل تاکتیکی هوایی
combat airlift support پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
attached <adj.> <past-p.> تخصیص داده شده
attached <adj.> <past-p.> اختصاص داده شده
attached <adj.> <past-p.> افزوده شده
attached وابسته
attached دلبسته علاقمند
attached ضمیمه
attached پیوسته
attached مربوط متعلق
attached <adj.> <past-p.> پیوست شده
attached <adj.> <past-p.> ضمیمه شده
attached <adj.> <past-p.> اضافه شده [الحاق شده]
attached <adj.> <past-p.> ملحق شده
attached <adj.> <past-p.> الحاق شده
attached processor پردازنده الصاقی
attached strength استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
link attached دور
link attached راه دور
link attached دور دست
thereto attached پسوسته بدان
thereto attached ضمیمه به ان
attached curtain پردهکرکرهای
To feel attached to someone . به کسی دل بستن
There is only one condition attached to it . فقط یک شرط دارد
attached processor ریز پردازنده جدا در سیستم که تحت کنترل واحد پردازش مرکزی توابع خاصی را انجام میدهد
channel attached اتصال کانالی
strings attached <idiom> تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
They grew attached ( attracted) to each other. به همدیگر علاقمند شدند
registered letter with receipt attached نامه سفارشی دو قبضه
Being an actor has a certain amount of kudos attached to it. بازیگر بودن خودش تا اندازه ای جلال دربردارد .
Military aid with no strings attached . کمکهای نظامی بدون قید وشرط
in service درخدمت ارتش در ارتش
on service سر خدمت
on service سر کار
one's service خدمت یکسره
please do me a service خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
service over خطای سرویس
in service به خاطر خدمت
in service خدمتی
d. service نماز
d. service عبادت خدا
f.service نمازمعمولی هفته
to see service کردن
to see service در ارتش یانیروی دریایی خدمت
service خدمت
he is of no service to us بکار ما نمیخورد
he is of no service to us بدرد مانمیخورد
take into service استخدام کردن
i am at your service در خدمت شما هستم
service شعائر
service کمک
service سرویس
service اداره
service رسیدگی به
service لوازم
service استخدام
service منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
service نظامی
service جنگی
service تعمیر
service ابلاغ
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service قسمت یکان
service عبادت تشریفات
service بنگاه سرویس
service یکدست فروف اثاثه
service وفیفه
service کار
service نوکری یاری
service نظام وفیفه
service سنجد
service درخت سنجد وابسته بخدمت
service سرویس کردن
service ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
service روبراه ساختن
service تعمیر کردن
service بیت ارسالی برای کنترل ونه داده
service برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
self service بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self-service خود زاوری
self-service خود یاوری
self-service کمک بوسیله خود شخص
self-service تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
self-service ازاد
self-service با انتخاب ازاد
self-service بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self service تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
out of service <adj.> خراب [ازکارافتاده]
out of service <adj.> ازکارافتاده
self service با انتخاب ازاد
self service ازاد
self service کمک بوسیله خود شخص
self service خود یاوری
self service خود زاوری
service بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
service echelon رده اداری و خدماتی
service element عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
service passport پاسپورت خدمات
service element عنصرشرکت کننده در عملیات عنصرخدماتی
service court محل فرود سرویس اسکواش
service entrance پست انشعاب
service element عنصر اداری
service officer افسر ارشد نگهبان
service peculiar امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
service practice تمرین اموزشی
service practice مشق پای قبضه جنگ افزار تمرین عملی
service ribbon لنت نشان خدمت
service contract قرارداد خدمت
service contract قرارداد انجام خدمت
service contract قرارداد خدماتی
service court محل فرود سرویس
service records سوابق خدمتی پرسنل خلاصه وضعیت خدمتی
service records پروندههای خدمتی
service rating تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
service rating طبقه بندی پرسنلی
service program برنامه خدماتی
service practice مشق پای توپ
service of the piece مشق پای قبضه توپخانه مشق پای توپ
service occupations مشاغل خدماتی
service message پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
service industries فعالیتهای خدماتی اشتغالهای خدماتی
service medal نشان خدمت
service marking علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
service man تلگرافچی
service man تلفن چی
service load بار مفید
service line خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
service line حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
service industry صنعت خدمات
service mine مین جنگی
service force یکان خدماتی دریایی
service mine مین قابل انفجار
service craft قایق گشتی
service craft ناوهای خدماتی دریایی
service echelon ردههای سرویس
service obligation تضمین خدمت
service department بخش خدمات
service department قسمت خدمات
service number کدپرسنلی
service force یکان خدمات
service number شماره خدمتی پرسنل
service line خط سرویس
service line ستون ناوها لجستیکی دریایی
service road شوسه کناری
service woman زنارتشی
room service سرویسداخلاتاق
Health Service سرویسسلامتی
fire service آتشنشانی
Diplomatic Service سرویسسیاسی-سرویسدیپلماتیک
dinner service فروفغذاخوری
community service تعاونویاریعمومی
community service کمک
service zone بخشسرویسزدن
service room اتاقسرویسدهی
service module میزانکروسن
service judge داورسرویس
security service خدمتکاران گروه امنیتی
lip service <idiom> تنها زبونی موافقت کردن
security service اداره امنیت
on-call service آماده برای ترک در خدمت [اصطلاح رسمی]
service dog سگ سرویس
service dog سگ دستیار
national service خدمت نظام وظیفه
replacement service سرویس جایگزین رفت و آمد [حمل و نقل]
Is service included? آیا سرویس حساب شده است؟
Service Included سرویس حساب شده است.
service building ساختمانسرویس
service bay خدماتخلیجی
service unit یکان خدمات
service uniform اونیفرم خدمت
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
service support پشتیبانی خدمات
service stock امادرزمی
service stock اماد و کالاهای جنگی
service stairs پلکان خدمت
service stairs پلکان سرویس
service squadron گروه خدمات
service box جایگاهسرویسزدن
service squadron قسمت خدمات دریای
service sector بخش خدمات
ship's service فروشگاه ناو
social service خدمات اجتماعی
right service court داورسرویسراست
yeoman's service خدمت صادقانه و از روی وفاداری و صمیمیت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com