Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
band measure
کوباژ درجا
Other Matches
short measure full measure
پیمانه کم
short measure full measure
پیمانه تمام
measure
پیمودن
measure
میزان کردن طی کردن
measure
پیمانه کردن سنجیدن بخش کردن
measure
بخش یاب اندازه گرفتن
measure
درجه مقیاس
measure
قدر حد
measure
میزان
measure
واحد
measure
مقایسه کردن سنجش
measure
اندازه گیری
measure up
مناسب وبرابر بودن
beyond measure
بی نهایت
beyond measure
بی اندازه
measure up
<idiom>
مساوی بودن
measure
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
measure
روش محاسبه اندازه یا کمیت
measure
نوع عمل
measure
کل پهنای خط چاپ شده یک متن
measure
عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
measure
توقف رخ دادن چیزی
measure
مساحت بر حسب فوت مربع یا متر مربع که در اثر ضرب طور در عرض بدست می آید
measure
اندازه
measure
اندازه داشتن
measure
اندازه نشان دادن
measure
درامدن
measure
پیمانه کردن سنجیدن
measure
بحر اندازه گرفتن
measure
وزن شعر
measure
درجه اقدام
measure
پایه
measure
حد
measure
واحد میزان
measure
مقیاس
measure
پیمانه
measure
اندازه گیری کردن
measure
راه حلها
measure
اندازه گرفتن
measure
سنجیدن
measure
تدبیر
measure
تعدیل کردن
measure
سنجش
measure
عمل
measure
مقررات
measure
روش
measure
عمل کردن
measure
اندازه اقدام پیشگیری
long measure
اندازه درازا
liquid measure
مقیاس اندازه گیری مایعات حجم سنج
liquid measure
مقیاس حجم مایع
long measure
مقیاس طول
measure of capacity
پیمانه فرفیت
measure of one's force
میزان نیروی شخص
measure of prevention
احتیاط کاری
measure of prevention
اقدام احتیاطی
linear measure
مقیاس طولی
fencing measure
فاصله معمولی دو شمشیرباز
dry measure
مقیاسات واوزان اجسام خشک وجامد
chordal measure
اندازه وتر
circular measure
اندازه کمان
circular measure
اندازه قوس
cubic measure
مقیاس مکعب
dry measure
پیمانه خشکبار
tape measure
متر نواری
tape measure
نوارمتر
tape measure
مترمخصوص اندازه گیری
emergency measure
سنجش اضطراری
cubic measure
اندازه فضایی
preventive measure
اندازه حفافتی
protective measure
اندازه حفافتی
to take a person's measure
با اخلاق کسیرا ازمودن
to vote against a measure
برعلیه اقدامی رای دادن
volumetric measure
اندازه حجمی
counter-measure
اقدام متقابل
counter-measure
چارهجویی
counter-measure
اقدام جبران کننده
counter-measure
پادکار
counter-measure
پیشگیری
knitting measure
اندازهگیربافتنی
made-to-measure
لباسدوختنی
To measure swords with someone.
با کسی زور آزمائی ( زور ورزی ) کردن
to take a person's measure
اندازه کسیرا گرفتن
to measure swords
با کسی زورازمایی کردن
protective measure
اقدام حمایتی
remedial measure
اندازه کمکی
stand measure
اندازه مقر ر
stand measure
اندازه قانونی
standard measure
اندازه استاندارد
they both measure equally
هر دو
they both measure equally
یک اندازه اند
to measure one'd length
دمر خوابیدن
to measure one'd length
رو بزمین خوابیدن
to measure swords
شمشیرهای خود را با یکدیگراندازه گرفتن
linear or long measure
اندازه یا مقیاس در درازا
electronic counter measure
جنگهای الکترونیکی
greatest common measure
بزرگترین بخش یاب مشترک
You seem to expect something for good measure !
مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
That jar is broken and that measure spilt .
<proverb>
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
I measure 30 inches round the waist .
اندازه دوز کمرم 30 اینچ است
band
کمربند نوار
band
متحدکردن
band
نوار زخم بندی
band
باند بانداژ
band
روبان
band
توافق
band
نوار
band
متحدشدن
saw band
نوار اره
band
دستهء موسیقی اتحاد
p band
باند فرکانس
k band
باند فرکانس
band
قسمت موزیک
band
نوار مانع
band
شبکه سیم خاردار
band
باند
band
با نوار بستن
band
بصورت نوار دراوردن
band
نوارپیچیدن
band
دسته کردن
band
متحد کردن
band
متحد شدن
band
نواره
x band
باند فرکانس
x band
باند- ایکس
band
محدوده فرکانس ها بین دو حد
j band
باند فرکانس
band
گروهی از شیارهای دیسک مغناطیسی
q band
بند فرکانس
band
باندرادیو
band
باریکه
band saw
اره نواری
band
اره نواری
band
را یک مسافت کوتاه ارسال میکند
band
مدار ارتباطی که سیگنال
band
ارکستر
band
محدوده فرکانس یک سیگنال پیش از پردازش یا ارسال
band
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
band
نوار لولا
band
تسمه یا بندمخصوص محکم کردن
band
بند و زنجیر
band saw
ماشین اره باریک
string band
دسته موزیک سازهای سیمی
sweat band
زغره
image band
باند فرکانس تصویر
positioning band
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
spider band
حلقه عنکبوتی
slip band
نوار لغزش
rotating band
کمربند گلوله
side band
ساید باند
side band
باند کناری
rotating band
کمربند مسی گلوله
spectral band
نوار طیفی
to keep step to a band
مطابق موزیک پازدن
midriff band
نوارتیغهوسطسینه
net band
بندتوری
raised band
نواربرجسته
suspension band
نواراتصال
tightening band
نوارنگهدارنده
elastic band
کش
one-man band
فردیکهچندسازراباهمبنوازد
A military band.
دسته موزیک نظامی
gravity band
نوارگرانشزمین
arch-band
[نوار یا تسمه ی مرتفع زیر طاق]
band of shaft
[چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
band-stand
جایگاه ارکستر
band-work
اسلیمی
dentil-band
[بخش مستطیلی شکلی از لایه ی گچ بری شده در قسمتی از پیشانی سرستون]
interlacement band
[آرایشی با نوارها یا قیطان های به هم تابیده شده]
cigar band
نوارسیگار
band selector
انتخابنوار
band ring
حلقهنواری
valence band
نوار والانس
waist band
کمربند
wave band
دسته امواج رادیو
wave band
باند موج
Band-Aid
نوار کوچک زخم بندی که لبههای آن چسبناک است
Band-Aid
چارهی سطحی و موقتی
Band-Aids
نوار کوچک زخم بندی که لبههای آن چسبناک است
Band-Aids
چارهی سطحی و موقتی
Citizens' Band
باند شهروندان
Citizens' Band
باند خصوصی
rubber band
نوار لاستیکی
rubber band
نوارکش
rubber band
کش
adjusting band
نوارمتحرک
interlacing band
[آرایشی با نوارها یا قیطان های به هم تابیده شده]
positioning band
حلقه استقرار
absorption band
نوار جذب
broad band
پهن باند
boot band
کش مخصوص گتر شلوارنظامی
bloch band
نوار انرژی
bloch band
نوار بلوخ
band pass
صافی میان گذر
band pass
نوار عبور
belly band
زیرتنگ
belly band
تنگ
broad band
باند پهن
band of fire
نوار اتش
band edge
لبه نوار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com