Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
bank commission
کارمزد بانکی
Other Matches
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
commission
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commission
ارتکاب ماموریت
commission
کمیسیون و کمیته
commission
تخفیف
commission
حق العمل کاری امانت فروشی
commission
دلالی
commission
کمیته
commission
ارتکاب
commission
هیئت مامورین
on commission
بطورحق العمل کاری
out of commission
غیر قابل استفاده
out of commission
غیردایر
commission
هیئت
commission
کارمزد
commission
تصدی
commission
:ماموریت
commission
فرمان
commission
حکم
commission
کمیسیون
commission
انجام
commission
: گماشتن
commission
ماموریت دادن
commission
حق دلالی
commission
حق العمل مامور شدن
commission
ماموریت امریه
commission
حق العمل
commission
زیر امر قراردادن
commission
درگیر رزم کردن
commission
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
rogatory commission
نیابت قضائی
sale commission
کارمزد فروش
to override one's commission
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
commission fee
کارمزد
commission agent
حق العمل کار
High Commission
کنسولگری - دفتریکهبهاعضایعالیرتبهخودجاومکانمیدهد
rogatory commission
موضوعی را ازمحکمهای به دادگاه دیگراحاله کردن
managing commission
هیات مدیره
commission of conciliation
کمیسیون حل اختلاف کمیسیون توافق
commission of enquiry
کمیسیون تحقیق
commission of acts
ارتکاب عمل
commission pennant
پرچم سینه
commission pennant
پرچم فرمانده ناو
economic commission
هیئت اقتصادی
commission fee
حق العمل
executive commission
هیات رئیسه
executive commission
هیات مجریه
interstate commerce commission
کمیسیون تجارت بین ایالات
Equal Opportunities Commission
سازماننافربراجرایقانون
human rights commission
کمیسیون حقوق بشر
to bank
واریزکردن
bank on
<idiom>
اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
near bank
ساحل نزدیک رودخانه
Which bank do you bank with?
با کدام بانک کار می کنید؟
bank
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank
قسمت برجسته سر پیچ
bank
مجموعهای از وسایل مشابه
bank
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank
بطورمتراکم
bank
بانکداری کردن
bank
کناره توده
bank
صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank
مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank
کرانه دیواری
You can take it to the bank.
<idiom>
میتوانی رویش حساب کنی!
[اصطلاح]
bank
سکو
bank
کپه کردن
Which bank do you bank with?
در کدام بانک حساب دارید؟
bank
بانک
bank
کنار
You can bank on it!
<idiom>
میتوانی رویش حساب کنی!
[اصطلاح]
bank
کپه کردن بلند شدن
bank
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank
بانک ضرابخانه
bank
در بانک گذاشتن
bank
ساحل
bank
لب
loan bank
بانک استقراضی
paying bank
بانک پرداخت کننده
national bank
بانک ملی
memory bank
بانک حافظه
monopoly bank
بانک انحصاری
mortgage bank
بانک رهنی
opening bank
بانک باز کننده اعتبار
negotiating bank
بانکی که اسناد را معامله میکند
negotiating bank
بانک معامله کننده
loan bank
بانک وامی
land bank
بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
collecting bank
بانک وصول کننده
confirming bank
بانک تائید کننده
deposit in the bank
در بانک به ودیعه گذاردن
deposit with the bank
در بانک ودیعه گذاردن
development bank
بانک توسعه
foot bank
زمین یا مسیر بلند در پشت سنگر
foot bank
پیاده رو
fraudvlent bank
ورشکسته به تقصیر
germplasm bank
بانک گونه ها
guide bank
دیوار هادی سد
bank effect
اثر دیواره کانال
issuing bank
بانک صادر کننده
issuing bank
بانک گشاینده اعتبار
intermediary bank
بانک میانجی
Where is the nearest bank?
نزدیکترین بانک کجاست؟
piggy bank
<idiom>
بانک کوچک
break the bank
<idiom>
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
bottle bank
سطلآشغالمخصوصبطری
bank manager
رییسبانک
bank loan
وام بانکی
bank balance
پولموجود در حساببانکیفرد
bank of heliostats
کرانهنورگرایی
savings bank
صندوق پس انداز
provident bank
صندوق پس انداز
approved bank
بانک تایید شده
account with
[at]
a bank
حساب بانکی
penny bank
صندوق پس انداز
fog bank
مه انباشت
fog bank
تودهی مه
sand bank
ریگ تپه
sand bank
ریگ پشته
sand bank
جزیره نما
sand bank
تپه زیرابی
remitting bank
بانک واگذارنده
presenting bank
بانک ارائه کننده
piggy bank
قللک
penny bank
دیناری
saving bank
بانک پس انداز
savings bank
قللک
savings bank
صندوق پس انداز
bank holiday
هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
bank holiday
ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
bank holiday
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
world bank
بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
world bank
بانک جهانی
state bank
بانک دولتی
state bank
بانک استان
spoin bank
محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
spoin bank
انبار مازاد
penny bank
بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
central bank
بانک مرکزی
bank discount
تنزیل بانکی
bank bill
برات بانک
bank asset
دارائی بانک
bank annuities
هم نامیده شده
bank annuities
سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
bank angle
سراشیب مسیر هواپیما
bank angle
زاویه سراشیب مسیر
bank angle
زاویه شیب ساحل
bank advance
وام بانکی
bank acceptance
قبولی بانکی
bank acceptance
دریافتی
authorized bank
بانک مجاز
advising bank
اعلام میکند
bank bill
اسکناس
bank bill
حواله بانکی
bank development
گسترش شبکه بانکی
bank deposit
سپرده بانکی
bank credit
اعتبار بانکی
bank contraction
انقباض بانکی
bank check
چک بانکی
bank charges
bank
bank charges
هزینههای بانکی
bank charge
هزینههای بانکی
bank bond
ضمانت بانکی
bank bond
تعهد
advising bank
بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
advising bank
بانک ابلاغ کننده
accepting bank
بانک قبول کننده
bank statements
صورتحساب بانکی
bank statements
صورت حساب بانکی
bank statement
صورت حساب بانکی
data bank
بانک اطلاعاتی
data bank
پایگاه داده ها
data bank
پایگاه داده
data bank
base data
data bank
بانک اطلاعات
data bank
بانک داده ها
river bank
ساحل رودخانه
blood bank
بانک جمع اوری خون
clearing bank
بانک پس انداز
bank account
حساب بانکی
bank accounts
حساب بانکی
accepting bank
بانک پذیرنده حواله یابرات
accepting bank
بانک قبولی نویس
oyster bank
پرورشگاه صدف
merchant bank
بانک بازرگانی
bank statement
صورتحساب بانکی
commercial bank
بانگ بازرگانی
bank holidays
تعطیلات رسمی
bank holidays
تعطیلات بانکی
bank rate
نرخ بهره بانکی
bank rate
نرخ بانک
bank rate
نرخ بانکی
bank rate
مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
clearing bank
بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
bank discount
تخفیف بانکی
bank paper
سفته
bank of issue
بانک ناشر اسکناس
bank of deposit
صندوق پس انداز
bank of deposit
بانک پس انداز
bank notes
اسکناس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com