English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
bank discount تنزیل بانکی
bank discount تخفیف بانکی
bank discount سپردههای بانکی
Search result with all words
bank rate of discount نرخ رسمی تنزیل
Other Matches
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
discount تنزیل
discount with تنزیل کردن برات
discount تخفیف
discount کاستن
discount تخفیف دادن
discount با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
discount برات را نزول کردن
discount نزول
volume discount مقدار
loyalty discount تخفیف مشتریان دائم
rate of discount نرخ تخفیف
rate of discount نرخ تنزیل
quantity discount تخفیف کلی
quantity discount میزان تخفیف
quantity discount مقدار تخفیف
discount rate نرخ تخفیف
discount without recourse تنزیل بدون حق رجوع
bond discount تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
cash discount تخفیف نقدی
quantity discount تخفیف عمده فروشی
loyalty discount تخفیف وفاداری
volume discount تخفیف
discount register دفتر ثبت تخفیفها و امتیازاتی که از طرف فروشنده به خریدار داده شده است
discount rate میزان تخفیف
trade discount تخفیف صنفی
discount rate نرخ ثابت نزول بانکی
discount rate نرخ نزول
discount of goods تخفیف روی کالا
discount house موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
discount house موسسه تنزیل
trade discount تخفیف تجاری
discount broker دلال تنزیل
trade discount تخفیف عمده از طرف تولیدکننده به خریدار
debt discount تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
cash discount تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
discount rate policy سیاست نرخ تنزیل
social discount rate نرخ تنزیل اجتماعی
private rate of discount نرخ تنزیل خصوصی
bank کنار
bank سکو
bank کپه کردن
bank دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank on <idiom> اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
bank قسمت برجسته سر پیچ
bank کناره توده
bank صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank لب
bank ساحل
bank رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
near bank ساحل نزدیک رودخانه
bank کپه کردن بلند شدن
bank بطورمتراکم
bank بانکداری کردن
bank بانک
bank در بانک گذاشتن
to bank واریزکردن
Which bank do you bank with? با کدام بانک کار می کنید؟
You can take it to the bank. <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
bank بانک ضرابخانه
You can bank on it! <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
bank انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank مجموعهای از وسایل مشابه
bank کرانه دیواری
Which bank do you bank with? در کدام بانک حساب دارید؟
bank مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
national bank بانک ملی
mortgage bank بانک رهنی
paying bank بانک پرداخت کننده
deposit in the bank در بانک به ودیعه گذاردن
negotiating bank بانک معامله کننده
collecting bank بانک وصول کننده
development bank بانک توسعه
negotiating bank بانکی که اسناد را معامله میکند
deposit with the bank در بانک ودیعه گذاردن
monopoly bank بانک انحصاری
foot bank زمین یا مسیر بلند در پشت سنگر
foot bank پیاده رو
fraudvlent bank ورشکسته به تقصیر
guide bank دیوار هادی سد
issuing bank بانک صادر کننده
issuing bank بانک گشاینده اعتبار
confirming bank بانک تائید کننده
land bank بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
loan bank بانک وامی
loan bank بانک استقراضی
germplasm bank بانک گونه ها
memory bank بانک حافظه
opening bank بانک باز کننده اعتبار
provident bank صندوق پس انداز
savings bank صندوق پس انداز
Where is the nearest bank? نزدیکترین بانک کجاست؟
piggy bank <idiom> بانک کوچک
break the bank <idiom> بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
bottle bank سطلآشغالمخصوصبطری
bank manager رییسبانک
bank loan وام بانکی
penny bank صندوق پس انداز
account with [at] a bank حساب بانکی
intermediary bank بانک میانجی
approved bank بانک تایید شده
world bank بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
bank balance پولموجود در حساببانکیفرد
bank of heliostats کرانهنورگرایی
saving bank بانک پس انداز
sand bank ریگ تپه
sand bank ریگ پشته
sand bank جزیره نما
sand bank تپه زیرابی
remitting bank بانک واگذارنده
presenting bank بانک ارائه کننده
piggy bank قللک
penny bank دیناری
savings bank قللک
savings bank صندوق پس انداز
spoin bank انبار مازاد
fog bank مه انباشت
fog bank تودهی مه
bank holiday هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
bank holiday ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
bank holiday روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
world bank بانک جهانی
state bank بانک دولتی
state bank بانک استان
spoin bank محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
penny bank بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
bank draft برات بانکی
bank bill اسکناس
bank bill برات بانک
bank asset دارائی بانک
bank annuities هم نامیده شده
bank annuities سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
bank angle سراشیب مسیر هواپیما
bank angle زاویه سراشیب مسیر
bank angle زاویه شیب ساحل
bank advance وام بانکی
bank acceptance قبولی بانکی
bank acceptance دریافتی
authorized bank بانک مجاز
advising bank اعلام میکند
bank bill حواله بانکی
bank development گسترش شبکه بانکی
bank deposit سپرده بانکی
bank credit اعتبار بانکی
bank contraction انقباض بانکی
bank commission کارمزد بانکی
bank check چک بانکی
bank charges bank
bank charges هزینههای بانکی
bank charge هزینههای بانکی
bank bond ضمانت بانکی
bank bond تعهد
advising bank بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
advising bank بانک ابلاغ کننده
bank account حساب بانکی
bank statements صورتحساب بانکی
bank statements صورت حساب بانکی
bank statement صورت حساب بانکی
data bank بانک اطلاعاتی
data bank پایگاه داده ها
data bank پایگاه داده
data bank base data
data bank بانک اطلاعات
data bank بانک داده ها
river bank ساحل رودخانه
clearing bank بانک پس انداز
clearing bank بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
bank accounts حساب بانکی
accepting bank بانک قبول کننده
accepting bank بانک پذیرنده حواله یابرات
accepting bank بانک قبولی نویس
oyster bank پرورشگاه صدف
merchant bank بانک بازرگانی
bank statement صورتحساب بانکی
commercial bank بانگ بازرگانی
bank holidays تعطیلات رسمی
bank holidays تعطیلات بانکی
bank rate نرخ بهره بانکی
bank rate نرخ بانک
bank rate نرخ بانکی
bank rate مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
blood bank بانک جمع اوری خون
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
bank shot پرتابی که به تخته بخورد
bank of lamps مقاومت با لامپ ردیفی
bank of issue بانک ناشر اسکناس
bank of deposit صندوق پس انداز
bank shot ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
bank shot ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
bank sluice دریچه کنترل
bank sluice دریچه تخلیه
bank stock سهام بانک
bank switching راه گزینی محدوده
bank revetment پوشش ساحل
bank restriction ممنوعیت تعویض پول با طلا
bank reserves ذخایر بانکی
bank paving فرش کناره
bank of deposit بانک پس انداز
bank protection ساحلبانی
bank protection ساحل داری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com