English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
bank expansion گسترش بانکی
Other Matches
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
expansion مین میکند
expansion خط وط آدرس و داده متصل یه یک اتصال به کارتهای وسیع اجاره کنترل و دستیابی به داده حافظه را می دهند
expansion فرآیندی که در آن فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جانشین میشود
expansion تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن
expansion اتصالی درون کامپیوتر که کارت میتواند وارد نصب شود
expansion افزایش درتوان محاسبه و اندازه فضای ذخیره سازی
expansion گسترش توسعه
expansion گسترش
expansion شکوفائی
expansion گسترش انبساط
expansion انبساط
expansion بسط
expansion توسعه
expansion انبساط بسط
expansion وسعت
expansion واتنش
expansion افزایش
expansion توسعه گسترش دادن کشیدن
expansion interface حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
expansion heat گرمای واتنش
expansion joint درز انبساط
expansion joint درز گسترش درز گشایش
expansion interface تخته مدار که به یک فردامکان میدهد تا گردانندههای دیسک
expansion joint اتصال چند قسمتی
expansion joint درز انبساطی
expansion loop خم انبساط
expansion of universe انبساط جهان
expansion orbit مدار نشان
expansion path مسیر گسترش
expansion path مسیر افزایش حجم عملیات بنگاه گر یک نقشه منحنیهای متساوی التولید
expansion point درز انبساط
expansion heat حرارت انبساط
expansion coefficient ضریب انبساط
binomial expansion بسط دو جملهای
coefficient of expansion ضریب انبساط
coefficient of expansion ضریب گستردگی
credit expansion گسترش اعتبار
cubical expansion انبساط حجمی
expansion bearing تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
expansion board برد مدار چاپی برای افزایش قابلیتها و توابع به سخت افزار کامپیوتر
expansion bolt پیچ واشو
expansion bus گذر گسترشی
expansion card کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
expansion joint درز وارفت
expansion rate اهنگ انبساط
expansion rule قاعده بسط
path of expansion مسیر توسعه
path of expansion مسیر گسترش
polynomial expansion بست چندجملهای
thermal expansion انبساط حرارتی
vertical expansion گسترش عمودی
expansion chamber دریچهانبساط
expansion connector صفحهاتصال
expansion diaphragm دیاگرام انبساط
expansion space فضایانبساط
expansion tank مخزنانبساط
Taylor expansion بسط تیلور [ریاضی]
monetary expansion توسعه پولی
monetary expansion افزایش پول
macro expansion بسط درشت دستور
expansion scab ریشه
expansion slot شکاف گسترشی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
expansion table میز کشابی
expansion table میز کشویی
expansion team تیم تازه وارد به لیگ
expansion theorem قضیه بسطی
expansion unit وسیلهای که به یک کامپیوترمتصل بوده و دارای سوکتهای اضافی است تا درون انها تخته مدارهای چاپی بتوانند قرار گیرند
laplace expansion بسط لاپلاس
heat expansion انبساط حرارت
free expansion انبساط ازاد
automatic volume expansion گسترش خودکار صدا
taylor series expansion بسط سری تیلور
characteristic expansion time زمان شاخص انبساط
coefficient of thermal expansion ضریب انبساط حرارتی
thermal coefficient of expansion ضریب انبساط حرارتی
multipe expansion of credit استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
bank کپه کردن
near bank ساحل نزدیک رودخانه
bank رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank کناره توده
bank سکو
bank مجموعهای از وسایل مشابه
bank انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank on <idiom> اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
bank بانک
bank بانکداری کردن
bank بطورمتراکم
bank کپه کردن بلند شدن
bank کرانه دیواری
bank در بانک گذاشتن
bank مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank بانک ضرابخانه
bank ساحل
bank لب
bank کنار
You can bank on it! <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
You can take it to the bank. <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
bank دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
to bank واریزکردن
bank قسمت برجسته سر پیچ
Which bank do you bank with? با کدام بانک کار می کنید؟
Which bank do you bank with? در کدام بانک حساب دارید؟
opening bank بانک باز کننده اعتبار
mortgage bank بانک رهنی
presenting bank بانک ارائه کننده
penny bank دیناری
paying bank بانک پرداخت کننده
negotiating bank بانک معامله کننده
national bank بانک ملی
negotiating bank بانکی که اسناد را معامله میکند
penny bank بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
piggy bank قللک
monopoly bank بانک انحصاری
foot bank پیاده رو
foot bank زمین یا مسیر بلند در پشت سنگر
river bank ساحل رودخانه
data bank بانک داده ها
data bank بانک اطلاعات
data bank base data
data bank پایگاه داده
fraudvlent bank ورشکسته به تقصیر
guide bank دیوار هادی سد
savings bank قللک
memory bank بانک حافظه
loan bank بانک استقراضی
loan bank بانک وامی
land bank بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
germplasm bank بانک گونه ها
issuing bank بانک گشاینده اعتبار
issuing bank بانک صادر کننده
data bank پایگاه داده ها
remitting bank بانک واگذارنده
clearing bank بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
bank line نخ ماهیگیری وصل به ساحل
penny bank صندوق پس انداز
provident bank صندوق پس انداز
savings bank صندوق پس انداز
Where is the nearest bank? نزدیکترین بانک کجاست؟
piggy bank <idiom> بانک کوچک
break the bank <idiom> بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
blood bank بانک جمع اوری خون
clearing bank بانک پس انداز
account with [at] a bank حساب بانکی
intermediary bank بانک میانجی
approved bank بانک تایید شده
bottle bank سطلآشغالمخصوصبطری
state bank بانک دولتی
state bank بانک استان
spoin bank محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
spoin bank انبار مازاد
savings bank صندوق پس انداز
saving bank بانک پس انداز
sand bank ریگ تپه
sand bank ریگ پشته
sand bank جزیره نما
world bank بانک جهانی
world bank بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
bank manager رییسبانک
bank loan وام بانکی
bank balance پولموجود در حساببانکیفرد
bank of heliostats کرانهنورگرایی
fog bank مه انباشت
fog bank تودهی مه
bank holiday هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
bank holiday ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
bank holiday روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
sand bank تپه زیرابی
data bank بانک اطلاعاتی
bank protection ساحلبانی
bank notes اسکناس
bank note چک تضمین شده سند در وجه حامل
bank note پول
bank note اسکناس
bank note چک تضمین شده
bank asset دارائی بانک
bank liabilities تعهدات بانکی
bank liabilities بدهیهای بانکی
bank interest بهره بانکی
bank guarantee ضمانت نامه بانکی
bank guarantee ضمانت بانکی
bank of deposit بانک پس انداز
bank of deposit صندوق پس انداز
bank protection ساحل داری
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
bank paving فرش کناره
bank paper سفته
bank paper چک تضمین شده سفته بانکی
bank paper اسکناس
bank overdraft بدهی به بانک
bank overdraft حساب جاری
bank overdraft استفاده بیش از میزان اعتباردر
bank of trancformer دسته مبدل
bank of lamps مقاومت با لامپ ردیفی
bank of issue بانک ناشر اسکناس
bank giro همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
bank giro جیروی بانکی
bank credit اعتبار بانکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com