English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
base of origin مبداء اصلی
base of origin پایگاه مبداء منبع اصلی مبداء ارسال
Other Matches
origin مبدا
origin سرچشمه مایه
origin نژاد
origin اساس
origin منبع
origin محلی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است
origin محلی در صفحه نمایش که تمام مختصات به آن رجوع می کنند معمولا گوشه بالا سمت چپ
origin موجب
origin نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
origin مبداء
origin خاستگاه
origin اصل
origin بنیاد
origin منشا مبدا
origin سرچشمه
origin علت
origin اصل سرچشمه
origin اغاز
origin نقطه شروع
origin منشاء
of a bad origin بدتیار
country of origin کشور مبداء
the origin of evil سرچشمه بدی
time of origin زمان ارسال پیام
true origin نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
certificate of origin گواهی مبداء
certificate of origin گواهی مبدا
basis origin ماخذ
domicile of origin اقامتگاه مبداء
he is of greek origin اصلش یونانی است
false origin مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
he is of greek origin اصلا یونانی است
certificate of origin گواهینامه مبداء
of a bad origin بدگهر
of ipanian origin ایرانی الاصل
origin writ دادخواست بدوی
origin writ ورقهای بود که در گذشته خواهان دعوی ان را یه عنوان اولین قدم در احقاق حق خود می خریدند
the origin of evil منشا فساد
Everything goes back to its origin . <proverb> باز گردد به اصل خود هر چیز .
third base موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
base 0 پایه 01
base 0 decimal
to base one self تکیه کردن
sub base زیر قشر
sub base زیر بستر
get to first base <idiom> موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
r base ار- بیس
off base <idiom> غیر دقیق ،نادرست
base course لایه شالوده
base course لایه اساس قشر اساس
base course قشر پی راه
base course قشر لعاب
second base دومینپایگاه
to base one self اعتماد کردن
first base اولینپایگاه
base shop تعمیرگاه پادگانی
base speed سرعت مبنا
inorganic base باز معدنی
defense base پایگاه پدافندی
inorganic base باز غیر الی
knowledge base پایگاه معلومات
knowledge base پایگاه دانش
floating base ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
base shop تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
filbert base پایگاه فریبنده
filbert base پایگاه دروغین
base shear نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
hard base باز سختbaseball
hard base سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
hard base سکوی پرتاب مستحکم
fuse base پایه ی فیوز
floating base پایگاه شناور دریایی
column base ته ستون
defense base پایگاه دفاعی
base spray بسک ته
base stone سنگ زیرین
base surge ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
center base میدان مرکزی
bayonet base پایه لامپ میخی
base surge ابر پایه قارچ اتمی
base width عرض پایه پهنای پایه
base unit یکای اصلی واحد اصلی
base unit یکای بنیادی
base unit یکان مبنا
base unit یکان پایگاهی
base spray بسکهای ته گلوله
fox base+ فاکس بیس پلاس
data base مبنای اطلاعات
data base پایگاه داده ها
coupling base اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
coupling base وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
conjugate base باز مزدوج
column base پایه ستون
column base زیرستون
base speed سرعت منتجه
base width ستبرای پایه
chart base چارت مادر
chart base چارت مبنا
base symbol علایم قراردادی مبنا
knowledge base پایگاه اگاهی
base-court حیات بیرونی
fixed base پایهثابت
dexter base پایهراستی
concrete base پایهیبتونی
centre base ستونمرکزی
bracket base پایهقلاب
base of splat پایهپشتصندلی
wheel base فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
time base مبدا زمانی
time base ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
tax base ماخذ مالیات
hardwood base پایهسختچوبی
lamp base پایهلامپ
magazine base محلانبارخشاب
base of a triangle قاعده [مثلثی] [ریاضی]
Attic base پایه ی آتنی
Asiatic base پایه یونی [آسیایی]
It is base on a precedent. مسبوق به سابقه است
wave base سطحموج
telescope base پایهتلسکوپ
swivel base پایهگردنده
sprung base تشکفنری
sinister base منحنیانتهایی
recharging base بخشتغذیه
pin base پایهمیله
tax base مبنای مالیاتی
stanchion base زیرستون
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
number base پایه عدد
number base عدد پایه
number base مبنای عددی
naval base پایگاه دریایی
monetary base پایه پولی
monetary base مبنای پولی
mobilization base حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
mobilization base مبنای بسیج
magneto base پایه مگنت
loktal base لامپ قفلی
loctal base لامپ قفلی
octal base هشت پایهای
polyacid base باز چند اسیدی
polyacidic base باز چند اسیدی
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
software base مبنای نرم افزار
soft base باز نرم
single base تک مادهای
single base باروت یک حبهای
sight base پایه زاویه یاب یا دستگاه نشانه روی
schiff base باز شیف
return to base بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
pseudo base شبه باز
production base مبنای تولید یا تولیدات ملی
prisoners base بازی گرگم بهوا
lewis base باز لوویس
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
base loading بارگیری انجام شده در پایگاه
army base پایگاه نیروی زمینی
army base پادگان نیروی زمینی
base line خط توجیه
bare base پایگاه اشغال نشده
base line خط کور
base line خط مبنا
bare base پایگاه اماده نشده
base line خط پایه
base level تهتراز
base ignition احتراق تحتانی
base loading بار اولیه
advance base پایگاه مقدم صحنه عملیات
base of operations پایگاه عملیات
fire base مبنای اتش
base development تهیه پایگاه
base of fire مبنای اتش
base number عدد پایه
base number عدد مبنا
base mortar قبضه مبنا
base mortar خمپاره مبنا
base memory حافظه پایه
base map نقشه مبنا
base map نقشه پایگاه
base map نقشه مادر
advance base پایگاه جلو
base hit ضربه به داخل محوطه باامتیاز
base fuze ماسوره ته پران
base cover عکس برداری اولیه
base court حیاط بیرونی یاعقبی
base complex مجتمع پایگاه هوایی یا دریایی یا زمینی و غیره
base command فرماندهی پایگاه
base circle هر قسمت اریب از یک سیلندر دایره مبنا
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
base camp پایگاه مبنا
base address آدرس مبنا
base born حرامزاده
base band 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
base band روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
base defense پدافند از پایگاه
base defense پدافند پایگاه
base fuze ماسوره ته
base fuze ماسوره ته گلوله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com