Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
basic ground
زمینه و متن اصلی فرش
Search result with all words
ground basic slag
ارد توماس
ground basic slag
سرباره توماس
Other Matches
basic course
دوره مقدماتی
basic
نرم افزاری که اجرای سطح پایین و ابتدایی سخت افزار و مدیریت فایل را کنترل میکند
basic
کنترل استاندارد خط وط ارسالی با استفاده از کدهای مخصوص
basic
به یک وسیله راه دور
basic
مین دستیابی
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basic
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic
روش ذخیره و بازیابی بلاکهای داده به ترتیب
basic
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic
بخشی از کنترل کننده ارتباطات که توابع ریاضی و منط قی را بررسی میکند
basic
حالت ابتدایی یا ساده شروع هر چیزی
basic
Symbolic sAll-Purpose"Beginner Instructioncode
basic
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic
بیسیک
basic plus
نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
basic
کد دودویی که مستقیماگ و فقط با استفاده از آدرس ها و مقادیر مطلق در CPU عمل میکند.
basic
روش استاندارد ذخیره سازی داده روی دیسک تا سایر کامپیوتر ها هم بتوانند استفاده کنند
basic
اساسی مقدماتی
basic
اولیه
basic
ابتدایی
basic
تهی بنیانی
basic
پایهای
basic
بنیادی
basic
اساسی
basic
اصلی
basic
قلیایی
basic
بازی
basic
مقدماتی اساسی
basic
بنیانی
basic price
قیمت پایه
basic price
قیمت مبنا
basic allowance
شارژ انبار
basic allowance
سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
basic anxiety
اضطراب بنیادی
basic branch
رسته اولیه
basic brick
اجر قلیائی
basic capacity
گنجایش مبنا
basic capacity
گنجایش پایه
basic circuit
مدار ساده
basic pay
حقوق اصلی
applesoft basic
نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
basic sciences
علوم پایه
basic research
تحقیقات مقدماتی
basic agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
basic agreement
توافق اولیه
basic ration
جیره مقدماتی جیره مبنا
basic ration
جیره اصلی
advanced basic
بیسیک پیشرفته
basic point
نقطه مبداء
basic salt
نمک بازی
airman basic
سرباز ساده و بدون درجه نیروی هوایی
basic shaft
محور اصلی
basic conflict
تعارض بنیادی
basic gearing
گیربکس
basic gearing
چرخ دندههای اصلی
basic hole
سوراخ مقدماتی
basic intent
نیت عام
basic language
زبان بیسیک
basic lining
پوشش یا استر قلیایی
basic linkage
پیوند اساسی
basic load
بار مبنا
basic load
بار مبنای مهمات یا وسایل
basic of issue
مبنای توزیع
basic of issue
مبنای واگذارکردن اقلام
basic fortran
استاندارد امریکایی و تاییدشده از زبان برنامه نویسی فرترن
basic dye
رنگینه بازی
basic deficit
کسری اساسی
basic cover
عکسبرداری اولیه هوایی
basic crops
محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
basic crops
جو
basic crops
ذرت
basic crops
پنبه تنباکو و برنج
basic data
عناصر تیر اولیه
basic data
دادههای اولیه عناصر اولیه
basic data
اطلاعات اولیه
basic date
تاریخ شروع خدمت در هردرجه
basic date
تاریخ ترفیع
basic deficit
کسری کلی
basic pay
اصل حقوق
basic shaft
محور واحد
basic variable
متغیر اصلی
true basic
تروبیسیک
basic surplus
مازاد اساسی
Visual Basic
ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
basic weaves
رگباسلیق
basic training
تعلیمات ابتدایی
basic training
اموزش مقدماتی
basic communication
گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic verses
ایات محکمات
basic dye
رنگ قلیایی
basic variable
متغیر اساسی
basic research
علم بنیادی
basic research
علم پایه
basic size
اندازه اصلی
integer basic
نوعی زبان BASIC که میتواند تمام اعداد را موردپردازش قرار دهد
basic size
اندازه اولیه
basic slag
سرباره قلیایی
basic speed
سرعت اولیه
tiny basic
یک زبان برنامه سازی سطح بالا که زیرمجموعه BASICاست و برای ریزکامپیوترطراحی شده است
microsoft basic
مدل مشهوری از زبان برنامه نویسی BASIC که روی ریزکامپیوترها بکاربرده میشود
quick basic
کوئیک بیسیک
basic standard
استاندارد اولیه
basic source of food
منابعاولیهغذا
basic end item
تجهیزات ووسایل اولیه
basic allowance for subsistence
حق معاش
basic circuit arrangement
ترتیب مدار ساده
basic combat training
اموزش رزم مقدماتی
basic end item
اقلام اولیه اماد
basic machine unit
واحد دستگاه مقدماتی
basic operation of arithmetic
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
basic construction unit
واحد ساختمانی
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
basic calculating operation
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
We must find a basic solution.
باید یک فکر اساسی کرد
basic issue list
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
floating point basic
نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
basic building materials
مواداولیهساختمان
basic converter steel
فولاد توماس
basic unit training
اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
basic standard cost
قیمت استاندارد
basic access method
روش دستیابی اصلی
basic tactical unit
یکان مبنای تاکتیکی
the four basic arithmetic operations
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
basic standard cost
قیمت پایه
basic planning guide
راهنمای اولیه طرح ریزی
basic pig iron
اهن خام قلیایی
basic relay post
پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
basic requisition number
درخواست ابتدایی
basic requisition number
درخواست اولیه
basic bessemer steel
فولاد مقدماتی بسمر
basic bessemer process
فرایندقلیایی بسمر
basic bessemer process
فرایند مقدماتی بسمر
basic bessemer converter
مبدل مقدماتی بسمر
basic pig iron
اهن توماس
basic allowance for subsistence
جیره نقدی
basic allowance for quarters
حق مسکن
basic input output system
سیستم ورودی و خروجی پایه
basic partitioned access method
روش دستیابی قسمت بندی شده اساسی
basic open hearth furnace
کوره باز قلیایی
basic direct access method
روش دستیابی مستقیم اساسی
basic sequential access method
روش دستیابی ترتیبی اساسی
iowa tests of basic skills
ازمونهای مهارتهای اساسی ایووا
basic unit assembly group
گروه ساختمانی
basic converter pig iron
اهن خام توماس
basic bessemer pig iron
اهن خام مقدماتی توماس
basic telecommunications access method
روش دستیابی ارتباطات راه دور اساسی
one of the
[basic]
fundamental tenets of democracy
یکی از اصول پایه
[اساسی]
دموکراسی
ambulance basic relay post
پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
basic indexed sequential acess method
روش دستیابی ترتیبی شاخص دار اساسی
basic type double tier formwork
قالب بندی بالارونده با تختههای مشابه
basic type single tier formwork
قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
to take ground
بگل نشستن
ground zero
صفر زمین
ground zero
محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
under ground
سرداب زیرزمین
under ground
راه اهن زیرزمینی
on the ground of
به دلیل
out of one's ground
تجاوز توپزن از محل ایستادن
get off the ground
<idiom>
شروع خوب داشتن
we are still above ground
هنوز زنده ایم
down to the ground
ازهرحیث کاملا
to take ground
بخاک نشستن
down to the ground
ازهمه جهت
ground
اساسی
ground
پایه
ground
سیم منفی
ground
اساس
ground
کف دریا
ground
به گل زدن
ground
عنوان
ground
تماس دادن توپ با زمین
ground
تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
ground
محل ایستادن توپزن
ground
خاک
ground
جهت
ground
قطب منفی
ground
اتصال بدنه
ground
زمان ماضی فعل grind
ground
اتصال به زمین
ground
سیم زمین
ground
زمین
ground
بزمین نشستن
ground
به گل نشاندن ناو
ground
زمین میدان
ground
کار گذاشتن یا مستقرکردن
ground
فرودامدن
ground
محوطه
ground
اتصال زمین
ground
اتصال منفی
ground
بنا کردن برپا کردن
ground
سبب
get off the ground
<idiom>
پا گرفتن
ground
عرصه
ground
بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
ground
: زمین
ground
خاک میدان
ground
زمینه
ground
اتصال مدار الکتریکی به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com