Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English
Persian
basic linkage
پیوند اساسی
Other Matches
linkage
به هم پیوستگی پیوندی
linkage
عمل اتصال دوچیز
linkage
نرم افزار مخصوص که بخشهای کد برنامه را با توابع کتابخانه یا سایر کدها متصل میکند
linkage
ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
linkage
اهرم بندی
linkage
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
linkage
اتصالی
linkage
رابطه
linkage
حلقههای زنجیر
linkage
اتصال وسیله ارتباط
linkage
بهم پیوستگی
linkage
پیوند
linkage time
زمان پیوند
linkage effects
اثرات زنجیری
flux linkage
مدار فلوی مغناطیسی
linkage editor
ویراستار پیوندی
linkage loader
بارکننده پیوندی
linkage parameter
پارامتر پیوندی
linkage point
مفصل
linkage point
لولا
peptide linkage
پیوند پپتیدی
magnetic linkage
پیوستگی مغناطیسی
steering linkage
اهرم بندی فرمان
subroutine linkage
پیونددهی زیرروال
spring linkage
متصلکنندهفنری
acetylenic linkage
پیوند استیلنی
acetylene linkage
پیوند استیلنی
inductive flux linkage
تزویج القائی
inductive flux linkage
پیوست القائی
electrical payout linkage
متصلکنندهپرداختالکتریکی
basic plus
نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
basic course
دوره مقدماتی
basic
پایهای
basic
تهی بنیانی
basic
روش استاندارد ذخیره سازی داده روی دیسک تا سایر کامپیوتر ها هم بتوانند استفاده کنند
basic
مقدماتی اساسی
basic
بنیانی
basic
بازی
basic
قلیایی
basic
اساسی مقدماتی
basic
اولیه
basic
ابتدایی
basic
بنیادی
basic
اصلی
basic
کد دودویی که مستقیماگ و فقط با استفاده از آدرس ها و مقادیر مطلق در CPU عمل میکند.
basic
مین دستیابی
basic
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic
روش ذخیره و بازیابی بلاکهای داده به ترتیب
basic
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic
نرم افزاری که اجرای سطح پایین و ابتدایی سخت افزار و مدیریت فایل را کنترل میکند
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
کنترل استاندارد خط وط ارسالی با استفاده از کدهای مخصوص
basic
به یک وسیله راه دور
basic
بخشی از کنترل کننده ارتباطات که توابع ریاضی و منط قی را بررسی میکند
basic
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basic
بیسیک
basic
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basic
Symbolic sAll-Purpose"Beginner Instructioncode
basic
حالت ابتدایی یا ساده شروع هر چیزی
basic
اساسی
basic standard
استاندارد اولیه
basic surplus
مازاد اساسی
basic training
تعلیمات ابتدایی
basic pay
اصل حقوق
basic speed
سرعت اولیه
basic pay
حقوق اصلی
basic of issue
مبنای واگذارکردن اقلام
basic point
نقطه مبداء
basic ration
جیره اصلی
basic research
تحقیقات مقدماتی
basic salt
نمک بازی
basic of issue
مبنای توزیع
basic sciences
علوم پایه
basic shaft
محور اصلی
basic shaft
محور واحد
basic size
اندازه اصلی
basic size
اندازه اولیه
basic slag
سرباره قلیایی
basic training
اموزش مقدماتی
basic variable
متغیر اصلی
basic ground
زمینه و متن اصلی فرش
basic agreement
توافق اولیه
basic agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
basic research
علم پایه
basic research
علم بنیادی
basic dye
رنگ قلیایی
Visual Basic
ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
true basic
تروبیسیک
basic variable
متغیر اساسی
basic verses
ایات محکمات
integer basic
نوعی زبان BASIC که میتواند تمام اعداد را موردپردازش قرار دهد
basic weaves
رگباسلیق
microsoft basic
مدل مشهوری از زبان برنامه نویسی BASIC که روی ریزکامپیوترها بکاربرده میشود
quick basic
کوئیک بیسیک
tiny basic
یک زبان برنامه سازی سطح بالا که زیرمجموعه BASICاست و برای ریزکامپیوترطراحی شده است
basic load
بار مبنای مهمات یا وسایل
airman basic
سرباز ساده و بدون درجه نیروی هوایی
basic cover
عکسبرداری اولیه هوایی
basic crops
محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
basic crops
جو
basic ration
جیره مقدماتی جیره مبنا
basic crops
ذرت
basic crops
پنبه تنباکو و برنج
basic data
عناصر تیر اولیه
basic data
دادههای اولیه عناصر اولیه
basic data
اطلاعات اولیه
basic date
تاریخ شروع خدمت در هردرجه
basic date
تاریخ ترفیع
basic conflict
تعارض بنیادی
basic communication
گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic circuit
مدار ساده
applesoft basic
نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
basic price
قیمت پایه
basic price
قیمت مبنا
basic allowance
شارژ انبار
basic allowance
سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
basic anxiety
اضطراب بنیادی
advanced basic
بیسیک پیشرفته
basic branch
رسته اولیه
basic brick
اجر قلیائی
basic capacity
گنجایش مبنا
basic capacity
گنجایش پایه
basic deficit
کسری کلی
basic deficit
کسری اساسی
basic gearing
چرخ دندههای اصلی
basic hole
سوراخ مقدماتی
basic language
زبان بیسیک
basic gearing
گیربکس
basic lining
پوشش یا استر قلیایی
basic load
بار مبنا
basic dye
رنگینه بازی
basic fortran
استاندارد امریکایی و تاییدشده از زبان برنامه نویسی فرترن
basic intent
نیت عام
basic planning guide
راهنمای اولیه طرح ریزی
basic access method
روش دستیابی اصلی
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
basic bessemer process
فرایند مقدماتی بسمر
basic bessemer process
فرایندقلیایی بسمر
basic bessemer steel
فولاد مقدماتی بسمر
basic pig iron
اهن خام قلیایی
basic building materials
مواداولیهساختمان
basic pig iron
اهن توماس
basic allowance for quarters
حق مسکن
basic allowance for subsistence
جیره نقدی
basic operation of arithmetic
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
basic calculating operation
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
We must find a basic solution.
باید یک فکر اساسی کرد
basic allowance for subsistence
حق معاش
basic issue list
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
basic bessemer converter
مبدل مقدماتی بسمر
basic source of food
منابعاولیهغذا
basic circuit arrangement
ترتیب مدار ساده
ground basic slag
ارد توماس
basic combat training
اموزش رزم مقدماتی
basic standard cost
قیمت پایه
basic tactical unit
یکان مبنای تاکتیکی
basic end item
اقلام اولیه اماد
basic unit training
اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
basic end item
تجهیزات ووسایل اولیه
basic machine unit
واحد دستگاه مقدماتی
floating point basic
نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
ground basic slag
سرباره توماس
the four basic arithmetic operations
چهار عمل اصلی
[ریاضی]
basic relay post
پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
basic construction unit
واحد ساختمانی
basic standard cost
قیمت استاندارد
basic converter steel
فولاد توماس
basic requisition number
درخواست ابتدایی
basic requisition number
درخواست اولیه
basic open hearth furnace
کوره باز قلیایی
basic partitioned access method
روش دستیابی قسمت بندی شده اساسی
ambulance basic relay post
پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
one of the
[basic]
fundamental tenets of democracy
یکی از اصول پایه
[اساسی]
دموکراسی
basic telecommunications access method
روش دستیابی ارتباطات راه دور اساسی
basic sequential access method
روش دستیابی ترتیبی اساسی
basic unit assembly group
گروه ساختمانی
basic direct access method
روش دستیابی مستقیم اساسی
iowa tests of basic skills
ازمونهای مهارتهای اساسی ایووا
basic input output system
سیستم ورودی و خروجی پایه
basic converter pig iron
اهن خام توماس
basic bessemer pig iron
اهن خام مقدماتی توماس
basic indexed sequential acess method
روش دستیابی ترتیبی شاخص دار اساسی
basic type single tier formwork
قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
basic type double tier formwork
قالب بندی بالارونده با تختههای مشابه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com