Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
bayley scale of infant development
مقیاس بیلی برای رشدکودکان
Other Matches
cattell infant scale
مقیاس کاتل برای شیرخواران
lincoln oseretsky development scale
رشد سنج لینکلن- اوزرتسکی
infant
صغیر
infant
بچه کمتر ازهفت سال
infant
نوباوه
infant
صبی
infant
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant
طفل
infant
نوزاد
infant
بچه
infant
کودک
infant industry
صنعت نوزاد
infant mortality
مرگ و میر کودکان
infant tests
ازمونهای نوباوگان
infant schools
کودکستان
Take care of the infant.
از نوزاد توجه کن
infant school
کودکستان
to overlie infant
روی بچهای افتادن و او راخفه کردن
infant mortality rate
نرخ مرگ و میر نوزادان
To adopt a child ( an infant ) .
کودکی را بفرزندی قبول کردن
development
گسترش
development
رشد
development
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
development
برنامه ریزی تولید محصول جدید
development
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
development
کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
development
مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش
development
رشد پیشرفت
development
تکامل یافتن
development
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development
ایجاد
development
فهور
well development
توسعه و شستشوی چاه
development
توسعه
under development
دردست توسعه
development
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
development
ترقی نمو
development
بسط
development
پیشرفت
self development
پیشرفت نفس خود پیش برد
self development
توسعه نفس
development order
دستوربهبود اماد
development plan
برنامه توسعه
development order
دستور ساخت اماد
development countries
کشورهای قابل توسعه
development plan
طرح گسترش
development plan
طرح ارایش زمین
development planning
برنامه ریزی توسعه
development cost
هزینه توسعه در تولیدمحصول
combat development
پیشرفت اموزش رزمی
base development
ساختن پایگاه
child development
رشد کودک
combat development
توسعه رزمی
uneven development
توسعه نامتوازن
cultural development
توسعه فرهنگی
top down development
توسعه از بالا به پایین
curriculum development
برنامه ریزی درسی
development bank
بانک توسعه
development budget
بودجه عمرانی
base development
تهیه پایگاه
development policy
سیاست توسعه
inward looking development policies
سیاستهای توسعه "درون نگر " سیاست هائی است که بر خود اتکائی اقتصادی
inward looking development policies
درکشورهای در حال توسعه تاکید دارد
land development
احیای اراضی
rural development
توسعه روستائی
research and development
تحقیق و توسعه
regional development
توسعه ناحیهای
regional development
توسعه منطقهای
recent development
فهورتازه
recent development
بسط جدید
recent development
بسط تازه
manpower development
پرورش نیروی انسانی
mental development
رشد ذهنی
pole of development
قطب توسعه
motor development
رشد حرکتی
phasess of development
مراحل توسعه
personnel development
برنامه ریزی استخدامی
internal development
توسعه داخلی
internal development
رشد داخلی
development system
سیستم توسعه یافته
development time
زمان توسعه
development tools
ابزار توسعه
eco development
بوم گسترش
eco development
بوم گسترد
ecosystem development
گسترش بوم سازگان سازگان بوم گسترد
technical development
توسعه فنی
flank development
گسترش جناحی
force development
برنامه تامین یا بسیج یکانها
force development
برنامه تشکیل یکانها
software development
توسعه نرم افزاری
social development
توسعه اجتماعی
sexual development
رشد جنسی
historical development
توسعه تاریخی
historical development
سیر تاریخی
pattern of development
الگوی توسعه
bank development
گسترش شبکه بانکی
design development
آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
economic development
توسعه اقتصادی
research and development
تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
housing development
محوطهایکهبهتازگیدرآنخانهتاسیسشدهاست
anti development policy
سیاست ضد توسعه
desired rate of development
نرخ مطلوب توسعه
microcomputer development system
سیستم توسعه ریزکامپیوتر
spike
[in a curve/development etc.]
پالس بسیار بلند و ناگهانی
[در نمودار تکاملی و غیره]
program development tools
ابزار توسعه برنامه
development aid worker
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
international development association
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
development aid volunteer
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid worker
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
development support library
امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
development aid volunteer
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
program development cycle
چرخه ایجاد برنامه
big push theory of development
نظریه فشار شدید توسعه
scale up
افزایش مقیاس
scale
حرکت تعادلی ژیمناستیک کندن فلسهای ماهی
scale
مقیاس نقشه
scale
فلس پشم
[این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
scale
کار کردن با حجم کوچک یا بزرگ داده
scale
قطعه
scale down
کاهش مقیاس
k scale
مقیاس ک
scale
قپان
scale
مقیاس کردن
to scale down
پایین اوردن ومطابق مقیاس قراردادن
t scale
مقیاس T
scale down
کاهش تدریجی
f scale
مقیاس اف
scale
کمتریا افزایش نسبت
scale
نرخ دو مقدار
z scale
مقیاس " زی "
scale up
افزایش به نسبت ثابت
scale down
به نسبت ثابت
scale up
افزایش
scale
ن
scale
مشابه 8865
scale value
ارزش مقیاسی
scale down
کاهش
scale
درجه بندی
scale
دسته بندی
scale
درجه
scale
خطکش
two scale
دو مقیاسی
two scale
دودویی
scale
مقیاس
x scale
در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
x scale
مقیاس طولی عکس
y scale
در عکس هوایی مایل مقیاسی خطی است که موازی با خط محوراصلی عرضها کشیده میشود
z scale
نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
scale
شاخص
scale
میزان مقیاس درجه
scale
ستون درجه رسوب جدار داخلی دیگ بخارناو
scale
جدول
scale
ترازو
scale
طبله
to scale up or down
مقیاس چیزیرابزرگتر یاکوچکتر کردن
m f scale
مقیاس نرینگی- مادینگی
scale
طبلک درجه
scale
مقیاس گذاشتن
rating scale
مقیاس درجه بندی
percentile scale
مقیاس صدکی
return to scale
بازده نسبت به مقیاس
scale factor
ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
photographic scale
مقیاس عکاسی
plotting scale
خط کش مختصات
plateform scale
قپان سکوب دار
scale factor
ضریب مقیاس
reasonable scale
مخارج متعارفه
scale factor
پیمایش
ration scale
مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
ration scale
مقیاس نسبتی
cine scale
صفحهنشانگر
range scale
طبله مسافت
scale factor
مقیاس گذاری
psychological scale
مقیاس روانی
scale board
تخته نازک
plotting scale
خط کش مسافت یاب
product scale
مقیاس فراورده
precision scale
مقیاس دقیق
scale armor
زره پولک دار
range scale
طبله برد مقیاس مسافت جدول مسافت
scale factor
ضریب اندازه
scale of balance
کپه
Celsius scale
درجهیسیلیوس
height scale
پایهارتفاع
kitchen scale
ترازویآشپزخانه
letter scale
مقیاسنامهها
transverse scale
مقیاس عرضی
scale leaf
برگقطعهای
tempo scale
میزانتمپو
transfer scale
پایهانتقال
tonal scale
مقیاس صوتی
to turn the scale
قطعی بودن
to turn the scale
قاطع بودن
vertical scale
عقربه نشان دهنده میزان صعود هواپیما عقربه صعود مقیاس ارتفاع
windage scale
مقیاس تغییر سمت
depth scale
مقیاسعمیق
belly scale
شکمصاف
aperture scale
دهانهمقیاسدرجه
altitude scale
ارتفاعدیجیتالی
Richter Scale
درجهی ریشتر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com