English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English Persian
black and white سیاه و سفید
black and white دستنوشته
black and white چاپ
Search result with all words
Black and white. سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
To put it in black and white . To commit some thing to paper . روی کاغذ آوردن ( کتبی و رسمی )
in black and white <idiom> بصورت نوشتار
Other Matches
white سفید
off-white رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
off white رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
white out انحراف افق به علت انعکاس نور خورشید روی برف خطای تشخیص محل افق
white a مرگ موش
non-white فردغیراروپایی غیرسفید
white f. پرچم سفید
white به رنگ برف
white چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
white سفیدی
white سپیده
white سفیدشدن
white سفید کردن
white بازیگر نخست شطرنج
white پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
white propaganda تبلیغات سفید
white space فاصله سفید
white slave استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
white propaganda تبلیغاتی که هدف ان از پیش اعلام شده باشد
white noise نوفه سفید
white sale فروش ملافه و اجناس ذرعی
white primary اخذ اراء مقدماتی حزبی
white plague سل ریوی
white plague سل ریه
chinese white سینکا
white pigweed قازایاغی
white magic جادو گری بوسیله فرا خواندن فرشتگان کیمیا
white matter ماده سفید
white mulatto توت
white noise نویز سفید
white oak بلوط سفید
white paternoster دعای نگهداری ازشر روح پلید
white mulatto توت معمولی
white pepper فلفل سفید
white phosphorous گلوله فسفر سفید
white phosphorous فسفر سفید
white liver نامردی
white supremacist طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان
white lie دروغ مصلحت آمیز
white lie دروغ سفید
white lies دروغ مصلحتآمیز
white lies دروغ سفید
white meat گوشت سفید
white meat فرآوردهی شیری پنیر
white light چراغسفید
white meat کره
white meat لبنیات
white cabbage کلمسفید
white elephants هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephants گران و پر خرج و کم فایده
white supremacy تفوق سفید پوستان برنژادهای دیگر
white tailed دم سفید
white vitriol زاج روی یاروح توتیای روح
white water ابشارهای کوتاه رودخانه
white winged سفید بال
zinc white سفید اب روی
white elephants فیل سفید
white elephant فیل سفید
white elephant گران و پر خرج و کم فایده
white elephant هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white cap کلاهکسفید
white goshawk قوش طرلان
white cooper سطل ساز
white civilization تمدن نژاد سفید
white cement سیمان سفید
white book ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
white book کتاب سفید
white body بدنه سفید
white bellebore کندش
white beard ریش سفید
white bear خرس سفید خرس قطبی
white ant موریانه
white hazard به کیسه انداختن گوی سفیدبیلیارد
white cooper اهن ساز
white corpuscle cell whiteblood=
white crappie ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
white goods حوله سفید ملافه
white goods پارچه سفید نخی
white gold الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
white galbanum وشا
white flame شعله سفید
white flag پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه
white flag پرچم سفید
white face جانورسفید صورت
white face جانور پیشانی سفید
white dwarf کوتوله سفید
white crow چیز ندیده چیز کمیاب
white headed دارای موی سفید
the white race نژادابیض
lily white خیلی سفید
lily white سفید چون زنبق
large white خوک سفید انگلیسی
white lead سفیداب شیخ
white level تراز سفید
white lily زنبق
white line خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
flake white سفیداب سرب
flake white سفیداب شیخ
white livered بزدل ترسو کم جرات
dressed in white لباس سفیدپوشیده
white lead سفید اب شیخ
milk white شیری رنگ
white horse whitecap
the white race نژادسفید
the white house کاخ یاقصرابیض
the white house کاخ سفید
white headed سفیدبخت
white heat درجه حرارت زیادی که ازسرخی گذشته و برنگ سفید دراید
sow white سفید
snow white مثل برف سفید اسم خاص
snow white سفید یکدست
white heat نور سفید التهاب
white heat دمای سفید
white hope بوکسور سفیدپوست درمقابل بوکسور سیاه پوست
dressed in white سفیدپوش
white of an egg سفیده تخم مرغ
white sale <idiom> حراج حوله ،پارچه کتان
white lie <idiom> دروغ مصلحت آمیز
white-collar کارمند دفتری
white-collar یقه سفید
white elephant <idiom> ثروت یا مالکیت بیفایده
A white lie . دروغ مصلحت آمیز
white collar کارمند دفتری
white collar یقه سفید
white-hot دارای احساسات برانگیخته
white hot دارای احساسات برانگیخته
yellowish-white بژ
yellowish-white رنگ شکری
white coffee شیرقهوه
white coffee قهوه با شیر
a white elephant شیئی کم مصرف و جا تنگ کن اما گران قیمت
as white as a sheet <idiom> مثل برف
as white as a sheet <idiom> سفید مثل گچ دیوار
white wool پشم سفید
white wool پشم درجه یک
white wool [مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
egg-white سفیده تخم مرغ
yellowish-white رنگ شیری
white hall هیئت حاکمه انگلیس
Her face went white. صورتش سفید شد ( رنگه پرید )
white Christmas روزکریسمسکهبرفباریدهباشد
White Paper کتاب سفید
gray-white رنگ سفید-خاکستری
White Paper کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Papers گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Papers کتاب سفید
White House کاخ سفید
White Papers کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
white spirit مایعشیمیاییحاصلازبنزینکهدررنگکاریکاربرددارد
White Paper گزارش هیئت دولت نامه سفید
snow-white برفام
snow-white سفید برفی
white tape نوارسفید
white wedding عروسیکهدرکلیساصورتمیگیرد
White peacock طاووس سفید
white stone مهرهسفید
snow-white سفید
white square خانهسفید
he went there in black اوبا جامه سیاه انجا رفت
black بازیگر دوم شطرنج
black سیاه کردن
black سیاه
look black متغیر بنظر امدن
black سیاه رنگ
to black out قلم زدن
to black out سیاه کردن
black سیاه رنگی
black بستانکار بودن در حساب
black 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
black بی رنگ
black زشت
black سیاهی
black چرک وکثیف
black سیاه شده
black تیره
black دوده لباس عزا
black تهدید امیز عبوسانه
black out خاموشی
in the black <idiom> سود بردن
black out قطع کامل برق خاموش شدن چراغ ها خاموشی شهر
black out حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
black d. دم گاز خفه کننده
Caspian White Fish ماهی سفید [جانور شناسی]
white collar employee کارمند
white collar worker کارمندان یقه سفید
to show the white feather بزدلی کردن
it burnsto a white ach چون می سوزدخاکسترسفیدباقی می گذارد
to show the white feather ازمیدان در رفتن
pearl powder or white اب مروارید
white with blue stripes سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
wilcoxon white test ازمون ویلکاکسن- وایت
to show the white feather زه زدن
white basil seeds تخم شربتی
white bearing metals فلزات سفید یاطاقان
white heart cherry گیلاس درشت گیلاس پیوندی
white ground technique اسلوب نقاشی
white book muslin مشمش
white cast iron چدن سفید
white headed cabbage کلم پیچ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com