Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
bomb alarm system
سیستم اعلام خطر بمباران اتمی
Other Matches
bomb sighting system
سیستم نشانه روی بمب سیستم هدف گیری بمب
alarm
: هشدار اگاهی از خطر
alarm
زنگ یا صدای دیگری که اعلام اخطار میکند
alarm
اعلان خطر اخطار
alarm
شیپور حاضرباش اشوب
alarm
هراس
alarm
الارم
alarm
اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarm
اژیر خطر
alarm
هشدار
alarm
زنگ خطر
alarm
بیم و وحشت ساعت زنگی
alarm
: از خطراگاهانیدن
alarm
هراسان کردن مضطرب کردن
alarm
اژیر
alarm bell
زنگ
audible alarm
اعلان خطر سمعی
alarm signal
علامت اژیر خطر
alarm reaction
واکنش هشدار
alarm push
دکمه اژیر
alarm calls
فریادهای هشدار
alarm box
اژیر
audible alarm
اژیر
alarm bell
خطر
alarm clocks
ساعت شماطهای
alarm clock
ساعت شماطهای
sound an alarm
زنگ خطر را به صدا در آوردن
fire alarm
اژیر اتش نشانی
false alarm
هشدارواعلام خطردروغین
burglar alarm
دزدگیر
sound alarm
اعلام صدا
alarm box
جعبه الارم
gas alarm
اژیر گازی
to give the alarm
اخطارکردن
to give the alarm
اگاهی دادن
general alarm
اژیر اعلام خطر عمومی
chemical alarm
اعلام خطر شیمیایی
extention alarm push
جعبه انشعاب اژیر
alarm threshold setting
دکمهسرحدتنظیم
fire alarm telegraph
تلگراف اتش سوزی
alarm threshold display button
دکمهنمایشسرحدهشدار
to book
[order]
an alarm call
بگذارید کسی با تلفن شما را بیدار کند
bomb
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bomb
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb
خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
bomb
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bomb
نارنجک
bomb
بن بست
bomb
غیر رسمی از بین رفتن
bomb out
شروع شیرجه از هواپیما
bomb
بمب
bomb
بمباران کردن
A-bomb
بمب اتمی
A-bomb
با بمب اتمی حمله کردن
bomb
مخزن
A-bomb
بمباران اتمی کردن
H-bomb
بمب هیدروژنی
bomb
شکست فاحش
bomb
زیر اب ناپدید شدن موج سوار
bomb
بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
fire bomb
بمب اتش افروزبنزینی
fire bomb
بمب اتش زا
atom bomb
بمب اتمی
depth bomb
بمب عمل کننده در زیر اب
bomb disposal
تخریب بمب
para bomb
بمب چتردار
para bomb
بمب قابل پرتاب به وسیله چتر نجات
depth bomb
بمب زیرابی
hydrogen bomb
بمب هیدروژنی
hydrogen bomb
بمب ترکیبی اتمی
time bomb
بمب ساعتی
plastic bomb
بمب خمیری
glide bomb
بمب یا موشک لغزنده در هوا بمب لغزنده
plastic bomb
بمب پلاستیکی
neutron bomb
بمب نوترونی
letter-bomb
بمب نامهای
bomb reconnaissance
شناسایی محل بمبهای عمل نکرده شناسایی محل بمب
bomb proof
ضد بمب
wooden bomb
بمب سالم و بادوام
leaflet bomb
بمب حاوی اعلامیه یا اوراق تبلیغاتی
incendiary bomb
بمب اتش زا
bomb cemetery
محل تخریب بمبهای عمل نکرده
hung bomb
بمبی که پس از پرتاب خود به خود به هواپیما اویزان بماند
an incendiary bomb
بمب اتش زا یا اتش انگیز
fission bomb
بمب اتمی
petrol bomb
نوعیبمببنزینی
parcel bomb
بمبیکهدرونبستهایجاسازیشدهوبهمحضبازشدندربستهمنفجرمیشود
fission bomb
بمب هستهای
car bomb
بمبیکهداخلیا زیر ماشینجاسازیکردهباشند
fission bomb
بمب شکافت
bomb scare
اطلاعتلفنیازوجودبمبدرمکانیتوسط شخصی
bomb factory
مکانغیرقانونیساختبمب
bomb cemetery
محل تجمع بمبهای فاسد
fusion bomb
بمب فوزیونی
fusion bomb
بمب ذوب کننده
gas bomb
بمب گازی
bomb proof
پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
roadside bomb
بمب دست ساز
cluster bomb
مین خوشهای
cluster bomb
خوشه مین خوشهای
cluster bomb
جمع کردن خوشه کردن
cluster bomb
سنبله دسته کردن
cluster bomb
گروه
cluster bomb
دسته
cluster bomb
خوشه
bomb disposal
از کار انداختن بمب
cluster bomb
لوستر چندشاخه شمش
cluster bomb
تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند
cluster bomb
یک یا چند شیار روی دیسک سخت برای ذخیره سازی یک فایل یا بخشی از یک فایل
cluster bomb
اویز چند شاخه
cluster bomb
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bomb
کلاستر
cluster bomb
قالب
bomb damage assessment
تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
smoke bomb discharger
تخلیهبمبدوددار
bomb release line
خط رهایی بمب
bomb impact plot
بردن محل اصابت بمب روی نقشه
bomb release point
نقطه رهایی بمب
To burst ( exploded) a bomb.
بمب ترکاندن
bomb release line
خط فرضی دور هدف که هواپیما بمب خود را داخل ان رها میکند
final bomb release line
اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
linear system
[system of linear equations]
دستگاه معادلات خطی
[ریاضی]
system
مجموعه سازمان
system
ترتیب
system
منظومه
system
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
cw system
سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
system
تشکیلات
value system
نظام ارزشها
system
اصول وجود
system
روش اصول
system
نظام سیستم
system
سازمان
system
سلسله رشته
system
همست
system
همستاد روش
system
طرز اسلوب
p system
سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
system
نظم منظومه
system
قاعده رویه
system
دستگاه
system
نظام
system
طریقه
c.g.s. system
دستگاه سگث
the system of
رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
the system of
the which by ininheritance agnatisation the passedto is state the residueof agnates male تعصیب
system
سیستم
system
جهاز
system
سلسله
i.f.f. system
دستگاه تشخیص
system
رشته دستگاه
system
طرز روش
system
نظم ترتیب
system
اسلوب
an system
سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
system
هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
system
سامانه
system
سازگان
point system
شرط بندی براساس امتیاز
polyphase system
دستگاه چندفاز
social system
نظام اجتماعی
parallel system
شبکه موازی
phonetic system
سیستم صوتی
planning system
نظام برنامه ریزی
payroll system
سیستم پرداخت حقوق
planetary system
شمسی
planetary system
سیستم خورشیدی
physiocratic system
روش اقتصادی فیزیوکراتها عقیده به اینکه تنها زمین عامل تولید است
open system
سازگان باز
swiss system
سیستم سویس
supervisory system
سیستم نافر
spoils system
سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
operating system/
سیستم عامل دو
organ system
دستگاه
orthorhomobic system
دستگاه راست گوشه
software system
سیستم نرم افزاری
smyslov system
سیستم اسمیسلوف در دفاع گرونفلد
rhombic system
دستگاه راست گوشه
sewerage system
شبکه فاضلاب
sewage system
شبکه فاضلاب
power system
شبکه نیرو
railroad system
سیستم راه اهن
railway system
شبکه راه اهن
second signal system
دستگاه علامتی دوم
railway system
سیستم راه اهن
rationing system
نظام جیره بندی
rationing system
نظام سهمیه بندی
recoil system
سیستم دافع
russian system
سیستم روسی در دفاع گرونفلد
rotation system
توزیع تناوبی
recoil system
سیستم عقب نشینی توپ
redox system
سیستم اکسایش- کاهش
respiratory system
دستگاه تنفسی
rhombohedral system
دستگاه لوزوجهی
ragozin system
سیستم راگوزین در گامبی وزیر شطرنج
quota system
سیستم سهمیهای
power system
سیستم قدرت سیستم انرژی
serfdom system
نظام سرفی
serfdom system
نظام رعیتی
practical system
دستگاه یکانهای عملی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com