English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
bubble level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
Other Matches
bubble حباب براوردن
bubble قلقل زدن
bubble خروشیدن جوشاندن
bubble گفتن
bubble بیان کردن حباب
bubble ابسوار
bubble اندیشه پوچ
bubble حباب
bubble جوشیدن
bubble help خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
bubble point نقطه جوش
bubble sextant سکستانت مایعی
bubble sort جور کردن حبابی
bubble sort روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
bubble memory مین فرفیت بالا
bubble sort سورت حبابی
bubble sorting جور کردن حبابی
bubble tower برج تقطیر
bubble tower برج حباب
bubble tray بشقابک حباب
bubble memory روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
bubble memory حافظه حبابی
bubble jock بوقلمون نر
bubble memory سرعت بالا و حافظه متحرک
bubble horizon ابرشکافدار
bubble horizon افق نمایان از زیر ابر
bubble chamber اتاقک حباب
bubble cap فنجانک حباب
hubble-bubble قلیان
bubble gum ادامس بادکنکی
Burst sb's bubble <idiom> تو ذوق کسی زدن
bubble baths وان پر کف و معطر شده
bubble baths مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble bath وان پر کف و معطر شده
hubble bubble قلیان
hubble bubble شلوغ
soap bubble حباب کف صابون
soap bubble چیزجالب وزود گذر
gas bubble حباب گاز
to bubble over with wrath جوش زدن
to bubble over with wrath خروشیدن
to prick the bubble باد کسی را خوابانیدن
to prick the bubble مشت کسیرا باز کردن
hubble bubble غلیان
bubble sort مرتب کردن حبابی
bubble bath مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble and squeak خوراک کلم و سیب زمینی سرخ شده
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
bubble tray column ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
magnetic bubble memory حافظه حبابی مغناطیسی
bubble turn and slip الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
bubble cap plate column ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
Even if you thik I am being foolish, please don't burst my bubble. حتی اگر فکر می کنی احمقم لطفا توی ذوقم نزن.
he did his level best انچه از دستش برامدکرد
level with each other در یک تراز
level with each other برابر
level out یکنواخت کردن
level out برابر کردن
O level آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
level best بسیارعالی
on the level <idiom> درستکار ،بی غل وغش
level best خیلی خوب
O level نمرهی قبولی در این امتحانات
level best خیلی عالی
A level مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
he did his level best کوتاهی نکرد
level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
to level off یکنواخت شدن [ناحیه ای]
to level off مسطح شدن [ناحیه ای]
level میزان
level رده
level پایه
level تراز سطح افقی افقی کردن
level سطح
level مسطح شدن
level مسطح کردن
level ترازکردن
level to تراز کردن
level هم تراز
level سطح برابر
level هموار
level الت ترازگیری
level هم پایه
level یک نواخت
level یک دست
level موزون هدف گیری
level ترازسازی
level مستقیم
level هدف در خط دید شماقرارگرفت
level استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
level کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level مسطح
level تراز
level تراز کردن تراز
level همسطح
level سطح ارتفاع
level نشانه گرفتن
level تراز بنایی
level همسطح کردن
one level address آدرس ذخیره سازی که مستقیما و بدون تغییر به محلی از وسیله دستیابی دارد
protection level سطح حفافت
one level address کد دودویی که مستقیما CPU را اجرا کند و فقط از مقادیر آدرس مطلق استفاده میکند.
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
reorder level سطح سفارش مجدد
rotational level تراز چرخشی
reorder level مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
price level سطح قیمت
power level تراز توان
pezometeric level سطح پیزومتری
optimal level سطح بهینه
operating level سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
operating level سطح فعالیت
one level memory حافظه یک سطحی
one level address تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
oil level سطح روغن
speed level سطح سرعت
low level سطحی
low level سقف پرواز کوتاه
low level پایین
low level کم ارزش
low level در ارتفاع کم
low level در سطح پایین
low level مقام پست وکوچک
low level فرومایه
speed level مرحله سرعت
low level نزدیک سطح زمین
maintenance level سطح تثبیت
manning level درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
noise level سطح پارازیت
noise level میزان خش
nesting level سطح لانهای
nesting level سطح اشیانهای
nesting level سطح تو در تویی
n level logic منطق N سطحی
multi level چند سطحی
mean sea level میانگین سطح دریا
mean sea level سطح متوسط دریا
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا
low level پست
split-level سه نیم اشکوبی
split-level چند سطحی
level-headed معقولانه
level-headed متعادل
level-headed ترازخوی
level-headed راستبین
level-headed معقول
white level تراز سفید
water level سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water level تراز اب
wage level سطح مزد
top-level توسط افراد عالیرتبه
top-level افراد عالیرتبه
spirit level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
builder level تراز بنایی
upper level سطحبالایی
still water level سطحسکونآب
lower level سطحپائینی
alidade level دستگاهسمتنما
camper level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
top-level کهبدان
voltage level سطح فشارالکتریکی
voltage level سطح ولتاژ
virtual level تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
storage level تراز خزانه
stock level سطح ذخیره انبار
stock level سطح انبار
sound level شدت صوت
sound level شدت نسبی صوت
skill level پایه مهارت فنی
skill level پایه مهارت
significance level سطح معناداری
signal level سطح سیگنال
storage level تراز ذخیره تراز مخزن
surveyor's level تراز مساحی یا پیمایش
two level subroutine زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر است
two level store انباره دو سطحی
two level logic منطق دوسطحی
trophic level تراز خوراکی
transition level سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
to rake level با شن کش صاف کردن
to draw level بحریف رسیدن
to draw level باحریف برابرشدن
water level سطح اب
tilting level تراز حباب دار
surveyor's level ترازنقشه برداری
signal level سطح علامت
allowable level تراز مجاز
impluse level سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
black level تراز سیاه
impedance level مقاومت موجی
flight level سقف پرواز
bottom level تراز کف
acceptor level تراز گیرنده
sea level سطح دریا
builder's level تراز بنائی
chance level سطح تصادفی
code level تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
compensation level تراز موازنه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com