English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
burst wave موج ترکش
burst wave موج انفجار
Other Matches
burst منفجر شدن
burst انفجار منفجر شدن
burst محل اصابت گلوله
burst رگبار
burst پیام همزمان ساز رنگ
burst شیوع قطاری
burst ترکاندن
to burst out ندادردادن
burst گروهی از خطاهای پیاپی .
burst انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
burst ترتیب مختصری از سیگنالهای ارسالی
burst قطاری
burst پشت سرهم
to burst out فریادکردن
burst منفجر کردن انفجار
burst شکفتن
burst ازهم پاشیدن
burst پیوسته
burst انفجار
to burst in سرزده امدن
burst ترکش
burst پشت سر هم
burst قطع کردن
burst ترکیدن
forging burst اهنگری انفجاری
high burst ترکش بالا
hight of burst ارتفاع ترکش
height of burst ارتفاع ترکش
types of burst نوع ترکش
aerial burst ترکش هوایی
aerial burst انفجار هوایی
burst rate سرعت پشت سر هم
error burst قطار خطاها
cloud burst رگبار
graze burst ترکش روی زمین
center of burst مرکزاصابت گلوله
graze burst ترکش زمینی
air burst ترکش هوایی
center of burst مرکز ترکش گلوله
burst mode حالت پیوسته
burst range برد ترکش
burst pedestal پایه پیام
burst oscillator اوسیلاتور رنگ
burst mode وضعیت پشت سرهم
burst mode وجه پشت سرهم
burst gate لامپ پیام گذار
burst force نیروی ناگهانی
burst force نیروی انفجاری
burst error خطای قطاری
burst center مرکز گلوله
burst center مرکز ترکش
burst advertising شروع تبلیغات شدید
burst range مسافت ترکش
high burst تیر زمانی بالا
Burst sb's bubble <idiom> تو ذوق کسی زدن
burst interval فاصله ترکش گلوله ها در یک رگبار
to burst into flames علوگرفتن
long burst رگبار بلند
to burst into tears مانندانارترکیدن
to burst into tears زیرگریه زدن
to burst into flames اتش گرفتن مشتعل شدن
to burst in to a laugh بی اختیارخندیدن
to burst in to a laugh زیر خنده زدن
surface burst ترکش روی سطح زمین
surface burst ترکش سطحی
muzzle burst ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
short burst رگبار کوتاه
ricochet burst ترکش کمانهای
ricochet burst کمانه
to burst out laughing زیرخنده زدن
to burst with joy از خوشی در پوست خودنگنجیدن
to burst with pride زبادغرور ترکیدن
impact burst ترکش ضربتی
impact burst ترکش سطحی
to burst upon the view ناگهان به چشم عموم پدیدارشدن
To burst with laughter. از خنده غش کردن
to burst out laughing قاه قاه خندیدن
color burst pedestal پایه پیام
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
contact burst preclusion ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
To burst ( exploded) a bomb. بمب ترکاندن
To burst into tears (laughter). زیر گریه ( خنده ) زدن
atomic air burst ترکش هوایی اتمی
atomic underground burst ترکش زیرزمینی اتمی
To begin to weep . to burst into tears . گریه افتا دن
Even if you thik I am being foolish, please don't burst my bubble. حتی اگر فکر می کنی احمقم لطفا توی ذوقم نزن.
The whole thing wI'll burst open some day . the whole stiking affair wI'll be exposed someday . با لاخره یک روز گندش در می آید
the wave دریا
to wave away باشاره دست بیرون کردن
wave off به زمین ساییده شدن هواپیما
wave موج رادیویی
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
new wave نیوویو
To wave at someone. به کسی دست تکان دادن
wave موج زدن
wave موجی بودن موج زدن
wave هیجان
wave فر موی سر دست تکان دادن
wave خیزاب
wave off فرود همراه با سایش
wave موج
transient wave امواج سیار
seismic wave ارتعاشاتزمینلرزه
translation wave موجبرگردان
to wave farewell باجنباندن دست بدرودگفتن دست خداحافظی تکان دادن
wave base سطحموج
wave clip گیرهفر
wave height ارتفاعموج
wave wall دیوارموج
to wave one's handkerchief دستمال جیب خود را [برای کسی] تکان دادن
ultrashort wave موج خیلی کوتاه
wind wave موج باد
the wave heaves خیزاب بلندمیشودومیافتد
square wave موج چهار گوش
sky wave امواج اسمانی
sky wave موج یونکرهای
sky wave موج فضایی
sinusoidal wave موج سینوسی
shear wave موج برشی
scheduled wave امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
square wave موج مربعی
square wave موج مربع
square wave باس ای که عمودی حرکت میکند. به طرف بالا سپس سطح خود را تغییر میدهد وعمودی پایین می آید. بازیابی داده از پایگاه داده ها به کار می رود
shell wave صدای زوزه گلوله
stationary wave موج ساکن
stationary wave موج ایستاده
standing wave موج نوساندار هوا که در اوج خلبان از ان استفاده میکند
standing wave موج ساکن
standing wave موج ایستاده
sawtooth wave جریان دندان ارهای
wave train قطار موج
wave of excitation موج تهییج
wave kick حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
wave guide موجبر
wave guide هادی برای تابشهای الکترومگنتیک
wave function تابع موجی
wave front جبهه موج
wave front جبهه امواج رادیویی
wave frequency بسامد موج
wave form شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
wave form شکل موج
wave equation معادله موج
wave length طول موج
wave number عدد موج
wave motion انتشار موج
wave motion حرکت موجی
wave parameter پارامتر موج
wave period زمان تناوب امواج دریا
wave pressure فشار حاصل از موج
wave mecanics مکانیک موجی
wave propagation انتشار موج
wave drag پسای موج
wave velocity سرعت موج
travelling wave موج سیار
traveling wave موج رونده
transverse wave موج عرضی
wave winding سیم پیچ موجدار
wind wave موج ناشی از باد
transversal wave موج عرضی
wander wave امواج سیار
wander wave موج سیار
wind wave خیز اب ناشی از باد
wave vector بردار موج
velocity of a wave سرعت پخش موج
wave propagation حرکت موج
wave speed سرعت موج
wave radiation تابش موج
wave celerity سرعت موج
wave bands باندهای موج
wave trap موج ربا
wave trough نقطه می نیمم یا ماکزیمم منفی دامنه در نیمه راه بین دو قله موج
wave band باند موج
wave band دسته امواج رادیو
wave amplitude دامنه موج
WAVE file روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
transient wave موج سیار
gun wave موج ضربت دهانه لوله
damped wave موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
damped wave موج میرنده
cosine wave موج کسینوسی
continuous wave امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند
continuous wave موج پایدار
compression wave موج فشاری
carrier wave موج حامل امواج رادار یا بی سیم
carrier wave موج حامل
undamped wave موج پایدار
bow wave موج سینه
de broglie wave موج دوبروی
density wave موج چگالی
gun wave موج دهانه لوله توپ
ground wave موج زمینی
sine wave موج سینوسی
full wave تمام موج
figer wave فرانگشتی
electron wave موج الکترونی
electromagnetic wave موج الکترومغناطیسی
electromagnetic wave موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
electric wave موج الکتریکی
diffracted wave موج پراشیده
bow wave موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com