English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
bursting charge خرج تلاش
bursting charge خرج منفجرکننده
bursting charge بار انفجاری
bursting charge دستگاه با ماده منفجره
Other Matches
bursting مملو از آدم - شلوغ
bursting set محل انفجار
bursting layer لایههای منفجر کننده
bursting layer لایههای سقفی پناهگاه
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge دستگاه با ماده منفجره
be charge with متهم شدن به
like charge شارژ همنام
like charge قطبهای همنام
in charge متصدی
on charge of به اتهام
take over in charge تحت اختیار دراوردن
take over in charge تصدی
(in) charge of something <idiom> مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
charge some one with به عهده کسی گذاشتن
in charge <idiom> مسئول بودن
in the charge of <idiom> تحت مراقب یا نظارت
in charge <adj.> پاسخگو
in charge <adj.> مسئول
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند
charge تصدی
charge موردحمایت
charge بار الکتریکی
charge متهم کردن
charge خرج
charge خرج منفجره
charge پر کردن
charge خرج گذاری کردن شارژ کردن
charge بار
charge خطای حمله
charge پرکردن
charge مطالبه بها
charge عهده داری
charge حمله اتهام
charge هزینه
charge وزن
charge بار مسئولیت
charge گماشتن
charge عهده دارکردن
charge زیربار کشیدن
charge متهم ساختن
charge حمله به حریف
charge اتهام
charge محفظهای
charge بدهکار کردن
charge که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge شارژ کردن شارژ
charge مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charge بار کردن
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
section charge خرج جزء جزء
space charge بار پیرامونی
soaking charge بار سولفات زدای
snow charge بار برف
shaped charge خرج مقعر
satchel charge خرج کیسهای
section charge خرج چند قسمتی
shaped charge خرج گود
space charge ناحیه بار فضا
spinning charge بار چرخان
charge carrier حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
surface charge بار سطحی
supplementary charge خرج یدکی خرج اضافی
supplementary charge خرج تکمیلی
sticky charge خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
sticky charge خرج چسبنده
static charge برق ساکن
statement of charge مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
statement of charge اعلام اتهامات
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
spotting charge خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
satchel charge خرج خورجینی
residual charge بار الکتریکی مانده
partial charge بار جزیی
officer in charge افسر مسئول اجرا
officer in charge افسر مسئول
nucleon charge بار نوکلئون
nuclear charge بار هسته
normal charge خرج معمولی توپ
negative charge بار منفی
multisection charge خرج چندقسمتی
plaster charge خرج شراپنل
plaster charge خرج انفجاری افشان
point charge بار نقطهای
reduced charge خرج کمتر یا پایین تر توپ
propelling charge خرج
propellant charge خرج پرتاب
powder charge خرج پرتاب گلوله
powder charge خرج باروت
positive charge بار مثبت
pole charge خرج میلهای
pole charge خرج دستکی
multisection charge خرج چند کیسهای
charge nurse سر پرستار
import charge حقوق واردات
electrostatic charge بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
physician in charge دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
doctor in charge دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
export charge تعرفه صادرات
What's the charge per hour? کرایه هر ساعت چقدر است؟
minimum charge حداقل هزینه
minimum charge حداقل قیمت
import charge هزینه واردات
to charge the battery باتری را بار کردن
explosive charge دستگاه با ماده منفجره
export charge حقوق صادرات
export charge هزینه صادرات
import charge تعرفه واردات
What's the charge per day? اجاره آن برای یک روز چقدر است؟
What's the charge per week? اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
zero charge potential پتانسیل بار صفر
volume charge بار حجمی
unlike charge قطب غیر همنام
trickle charge پر کردن اهسته
total charge بارگذاری کامل
toll charge باج
to give in charge سپردن
to give in charge تسلیم کردن
to charge a gun خرج در تفنگ گذاشتن
telephone charge هزینه تلفن
charge indicator اندازهشارژ
baton charge حرکترو بهجلو بوسیلهپلیسباتونبدست
What's the charge per mile? اجاره هر مایل چقدر است؟
Do you charge for the baby? آیا برای بچه ها هم پول میگیرید؟
What is the charge per day? کرایه روزانه چقدر است؟
elementary charge بار الکترون [فیزیک]
community charge گونهایمالیات
elementary charge بار بنیادی [فیزیک]
charge hand کارگر معمولی
tapering charge پر کردن شیبدار
mobile charge بار متحرک
detonating charge خرج منفجر کننده
coke per charge ذغال کک شارژ
charge with a fault تخط ئه کردن
charge pits چالههای خرج
charge of the electron بار الکترون
charge neutrality خنثایی بار
charge neutrality تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
charge daffaires شارژدافر
charge d'affaires شارژ دافر
charge d'affaires کاردار سفارت
collection charge هزینه وصول
collection charge هزینه وصول مطالبات
charge density چگالی بار
density of charge چگالی بار برقی
deep charge خرج عمیق دریایی
deep charge خرج گود
cratering charge خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
cratering charge خرج تخریب
counter charge دعوی متقابل در امر جزایی
counter charge تهمت متقابله
conservation of charge بقای بار الکتریکی
condenser charge بار خازن
charge d'affaires نایب وزیر مختار
charge d'affaires نایب سفارت
bank charge هزینههای بانکی
accumulator charge بارگیری اکومولاتور
service charge سرویس مهمانخانه وغیره
service charge اضافه کار
service charge انعام
tas de charge پاطاق
charge sheets ورقه حاوی مشخصات متهم
charge sheet ورقه حاوی مشخصات متهم
depth charge بمب ضد زیر دریایی machine sounding echo
depth charge خرج زیرابی بمب زیرابی
boost charge ولتاژ ثابت و اولیهای که به باطری داده میشود تا انرابرای استارت موتور اماده نگه دارد
bound charge بار بسته
charge d'affaires کاردار
charge cavity فرفیت بار
charge balance موازنه بار
cover charge مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
charge and discharge محل بارگیری و باراندازی
charge account حساب بدهی مشتری
charge a sum to مبلغی را به حساب .....گذاشتن
charge a kiln چیدن کوره
carrying charge هزینه حمل و نقل
bring a charge against someone به کسی تهمت زدن
depth charge خرج عمیق
explosive charge خرج سوختار
free of charge معاف از حقوق گمرکی
hard charge بشدت و حداکثر سرعت راندن
explosive charge خرج منفجره
equalizing charge بار برابرکننده
electronic charge بار بنیادین
propelling charge خرج پرتاب
impulse charge خرج محرکه
handing charge هزینه باربری
extra charge هزینه فوق العاده
full charge خرج کامل توپ
free of charge مجانی
furnace charge شارژ کوره
free of charge رایگان
formal charge بار قراردادی
give in charge سپردن
give in charge تحویل پلیس دادن
electron charge بار الکترون
detonating charge چاشنی
effective charge بار موثر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com