English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
cancel check firing فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
Other Matches
check firing فرمان اتش بس موقت برای بازرسی مانع اتش
check firing عناصرتیر را بررسی کنید
cancel متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancel باطل کردن اقاله کردن
cancel کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancel منسوخ کردن
cancel حذف
cancel out <idiom> از بین بردن اثر چیزی
cancel کنسل کردن
cancel منحل کردن
cancel باطل کردن
cancel لغو کردن
cancel فسخ کردن
cancel حذف کردن
cancel ملغی کردن
cancel الغا
cancel لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را کنسل کنم.
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را لغو کنم.
memory cancel پاککردنحافظه
cancel an order سفارشی را لغو کردن
cancel [booking, reservation] فسخ کردن
cancel [booking, reservation] کنسل کردن
cancel [booking, reservation] باطل ساختن
cancel [booking, reservation] لغو کردن
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque). باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
firing توپ اندازی
firing اشتعال
firing گرمایش
firing سوخت
firing احتراق
firing اتش زنی
firing اخراج
firing عمل سوخت دادن
firing شلیک
firing lever ضارب
firing area منطقه تیراندازی
firing accessories لوازم احتراق
firing squads جوخه اتش
file firing اتش عمقی
firing lanyard لنیاردآتش
firing iron داغ اهن
firing shaft میله
firing point نقطه اشتعال
range firing تیراندازی در میدان تیر
captive firing ازمایش سریع سیستم تیراندازی موشک در روی سکو
firing tube لولهاحتراق
firing table جدول تیراندازی
back firing پس زنش
record firing عناصر تیر را ثبت کنید
firing shaft محورآتش
combat firing تیراندازی جنگی
combat firing تمرین تیراندازی رزمی
oil firing سوخت روغنی
firing lever اهرم چکاننده
light firing اشتعال منور
light firing اشتعال نورانی
firing chamber حفرهسوخت
firing squad جوخه اتش
firing voltage ولتاژ اشتعال
firing pin سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
firing order ترتیب احتراق
firing order ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
firing mechanism چاشنی مین مکانیسم تیراندازی
firing mechanism قفل اتش
firing mechanism مکانیسم اتش
firing lock قفل اتش
firing line خط شروع تیراندازی
firing pin سوزن اتش
firing pin سوزن قفل اتش
firing table جدول تیر
firing range برد تیراندازی مسافت تیراندازی
firing range میدان تیر
firing position موقعیت احتراق
firing position موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
firing position موضع تیر
firing pin سوزن ماشه
firing line خط تیراندازی مدار اتش
firing line خط اتش
firing lever چکش ضارب
firing jack جک اتش
firing chart طرح تیر توپخانه
firing circuit مدار اتش
firing circuit مدار چاشنی مدار انفجار
firing jack جک تیر
firing data عناصر تیر
firing data عناصر مربوط به تیراندازی
firing device ماسوره
firing device ماسوره مین
firing lever چخماق دستگیره اتش
firing chart طرح تیر
firing device عامل منفجرکننده
firing area نقطه شروع انفجار مین میدان تیر
firing battery اتشبار تیر
firing line خط شلیک
firing battery اتشبار تیراندازی کننده
firing bay دهلیز تیر
firing bay دهلیز تیراندازی دهلیز اتش
firing stop mechanism مکانیسم ضامن اتش
firing stop mechanism وسیله منع اتش ضامن خودکار
apogee motor firing نقطهاوجموتورجت
firing pull device ماسوره کششی مین
flight readiness firing ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
firing pressure device ماسوره فشاری مین
coal dust firing اشتعال گردی
powdered coal firing سوخت خاک ذغال
firing line officer افسر تیر
regenerative gas firing سوخت گازی رژنراتیو
firing line officer افسر میدان تیر
graphical firing table خط کش تیر
delay zction firing عمل احتراق با تاخیر
delay zction firing دیرسوزی
demolition firing party گروه مسئول تخریب
natural gas firing سوخت گاز طبیعی
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
back-firing [detonating] exhaust لوله اگزوز آتش گیر
to check up درست رسیدگی یاحساب کردن
check up رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
check up معاینه کردن
second check بررسی دوباره
second check بررسی نهایی
check off تغییرروش بازی درتجمع
check out بازدیدعمل و خصلت جنگ افزار
to check off رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
check و شدن بوی شکار
check سنجیدن
check یک بیت از کلمه دودویی که برای بررسی هر بیتی به کار می رود
check بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
check out تصفیه حساب کردن
check او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
check خطا یا توقف کوچک در فرآیند
check محک زدن
check تجزیه کردن
check عیار گرفتن
check جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
check سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
check رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
check حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد
check اطمینان از صحت چیزی
check بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check-in نام نویسی کردن مراسم ورود
check اجرای خشک یک برنامه
check-up کنترل کردن
check-up بازبینی کردن
check-up کنترل
check-up بازبینی
check ارزیابی کردن
check-in وارد شدن
check مطالعه کردن
check مقابله کردن بررسی
check in وارد شدن
check in نام نویسی کردن مراسم ورود
check بررسی کردن
check تحقیق کردن
check نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
check محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
check وارسی
check بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check کیش
check بازرسی کردن
check دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
check دریچه تنظیم
check چک بانک
check نشان گذاردن
check تطبیق کردن
check بررسی کردن
check بررسی
check مقابله کردن مقابله
check سرزنش کردن رسیدگی کردن
check ممانعت کردن
check جلوگیری کردن از
Please check the ... لطفا ... را کنترل کنید.
in check <idiom> غیرقابل کنترل
check بازرسی شد
check خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
check چاپ گرفتند وضعیت داده و برنامه در یک نقط ه بررسی
check امتحان
check حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
to check out something چیزی را بررسی یا امتحان کردن
check تطبیق
check امتحان کردن بازرسی
check چک
check مقابله
to check in نام نویسی کردن [هتل]
check منع
check کم یا متوقف کردن سرعت بدن
indian check سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
limit check بررسی حدی
redundancy check بررسی افزونگی
hardware check مقابله سخت افزاری
limit check مقابله حدود
odd even check مقابله فرد و زوج
hip check سد کردن راه حریف با کمر وباسن
identity check بررسی هویت
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
hook check سد کردن راه چوب حریف ازعقب
identity check بازرسی شناسنامه
check-rail ریلتنظیم
validity check بررسی اعتبار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com