Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
capital intensive goods
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
Other Matches
capital intensive
سرمایه طلب
capital intensive
سرمایه بر
labor intensive goods
کالاهای کاربر
capital intensive technique
فن تولید سرمایه بر
capital goods
کالاهای سرمایهای
capital goods
دارایی ثابت
intensive
پرقوت متمرکز
intensive
شدید
intensive
تشدیدی
intensive
مشتاقانه
intensive
مفرط
intensive
تند
intensive
فشرده
intensive bombardment
بمبارانی که بیک نقطه متمرکزیل متوجه باشد
labor intensive
کاربر
intensive agriculture
کشت عمقی
an intensive particle
ادات شدید
intensive properties
خواص شدتی
intensive cultivation
زراعت عمقی
import intensive
واردات پر
labour-intensive
صنعتیکهبهتعدادکارگرزیادینیازمنداست
intensive cultivation
اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
intensive care
مراقبتهایویژه
labor intensive
کارطلب
labour intensive industry
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
labor intensive production
تولید کاربر
labour intensive industry
صنعت کاربر
goods
امتعه
goods
کالاها
available goods
کالاهای موجود
goods
اجناس
goods
جنس
goods
کالا
get the goods on someone
<idiom>
فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
d. of goods
تحویل کالا یا اجناس
heavy goods
محصول صنایع سنگین
heavy goods
کالاهای سنگین
heavy goods
ماشین الات سنگین
goods intake
کالاهای دریافتی
household goods
her by girl married anewly to given parents جهیزیه
prohibited goods
کالاهای منع شده
intermediate goods
کالاهای واسطهای
intermediate goods
کالاهای واسطه
goods intake
کالاهای درحال تحویل
goods inwards
کالاهای دریافتی
goods inwards
کالاهای درحال تحویل
hard goods
اجسام سخت
goods on approval
تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
goods on consignment
کالاهای امانی
handling of goods
جابجایی کالا
goods receiving
کالاهای درحال تحویل
goods receiving
کالاهای دریافتی
handling of goods
جابجایی امتعه
hard goods
اجسام پایدار ومقاوم
hazardous goods
کالاهای خطرناک
hazardous goods
امتعه خطرناک
goods in transit
کالاهای عبوری
goods in pledge
کالای گروی
goods and services
کالاها و خدمات
contrabanded goods
اموال و اشیا قاچاق
consumption goods
کالاهای مصرفی
consumer's goods
کالای مصرفی
consolidate goods
کالاها را ادغام کردن
competitive goods
کالاهای مورد رقابت
common goods
کالای مورد نیاز عموم
collective goods
پارک و غیره
collective goods
مانند جاده
collective goods
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
collective goods
کالاهای جمعی
collection of goods
دریافت کالا
checking of goods
بررسی امتعه
carriage of goods
حمل و نقل کالا
custody of goods
حفافت یا نگهداری کالا
d. in second hand goods
سمسار
goods afloat
کالای در راه
futures goods
کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
finished goods
کالاهای اماده فروش
finished goods
کالاهای ساخته شده
final goods
کالا برای مصرف نهائی
complementary goods
کالاهای مکمل
final goods
کالای نهائی
fate of goods
وضعیت کالا
fancy goods
کالاهای تجملی
dutiable goods
کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
durable goods
کالاهای بادوام
durable goods
کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
dress goods
قماشهای زنانه
discount of goods
تخفیف روی کالا
d. in second hand goods
دست فروش
goods and chattels
اموال و دارائیهای منقول
investment goods
کالاهای سرمایهای
to discharge goods
کالا را تخلیه کردن
to countermand goods
سفارش کالا را پس گرفتن
to boycott goods
تحریم کردن کالا
the goods in question
کالای موردبحث
the goods are on order
کالا را سفارش داده ایم
supporting goods
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
supporting goods
کالاهای حمایتی
substitute goods
کالاهای جانشین
stolen goods
کالای مسروقه
stolen goods
مال مسروقه
stolen goods
مال دزدی کالای دزدیده شده
valuable goods
اشیاء بهادار
stolen goods
اموال مسروقه
staple goods
کالای بسیار ضروری
spot goods
کالاهای اماده تحویل
to t. a cusomer for goods
کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
valuable goods
اشیاء باارزش
transport of goods
حمل و نقل بار
transport of goods
رفت و آمد بار
substandard goods
اجناس بنجل
Goods to declare
همراه داشتن کالاهای گمرکی
deliver the goods
<idiom>
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
Contraband goods.
کالای قا چاق
manufactured goods
کالایکارخانهساز
goods wagon
واگنحملکالا
goods station
ایستگاهکالاهایتجارتی
yard goods
اجناس ذرعی
white goods
حوله سفید ملافه
white goods
پارچه سفید نخی
we ran out of these goods
این کالای ما تمام شد
spot goods
کالاهای موجود
soft goods
کالاهای مصرف شدنی
soft goods
کالاهای بی دوام
perishable goods
کالاهای فاسد شدنی
overdue goods
کالاهای تحویل نشده
order for goods
سفارش کالا
on receipt of the goods
برسیدن کالا
on receipt of the goods
بوصول کالا
nonessential goods
کالاهای غیر اساسی
nondurable goods
کالاهای بی دوام
narrow goods
نوار قیطان
narrow goods
کاذی باریک
mixed goods
کالاهای مختلط
merit goods
کالاهای ایده ال
merit goods
کالاهای مطلوب
marketable goods
کالاهای قابل عرضه به بازار
lien on goods
حق حبس کالا
knit goods
کالای کش بافت
knit goods
کش بافت
perishable goods
کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
perishable goods
perishables
smuggled goods
کالای قاچاق
secondhand goods
کالاهای دست دوم
rationed goods
کالاهای جیره بندی شده
public goods
کالاهای عمومی
proprietary goods
کالاهای اختصاصی
proprietary goods
کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
prohibited goods
اشیاء ممنوع
prohibited goods
کالاهای ممنوعه
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
producer's goods
مواد تولیدی
producer's goods
کالاهای مولد
producer's goods
کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
producer goods
کالاهای سرمایهای
producer goods
کالاهای تولیدی
piece goods
کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
inwards goods
کالاهای وارداتی
consumer goods
کالای مصرفی
goods trains
قطار باربری
bill of goods
صورت کالا
bill of goods
فهرست تجارتی
bonded goods
کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
luxury goods
کالاهای تشریفاتی
dry goods
اجناس خشک
goods trains
قطار حمل کالا
bonded goods
کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
luxury goods
کالاهای تجملی
consumer goods
اشیاء مصرفی
consumer goods
کالاهای مصرفی
goods train
قطار حمل کالا
goods train
قطار باربری
dry goods
خشکبار
acceptance of goods
قبول کردن کالا
attractive goods
کالاهای جذاب
business goods
کالای تولیدی
acceptance of goods
پذیرفتن کالا
appropriation of goods
ضبط مال التجاره
branded goods
کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
With my own capital .
با سرمایه شخصی خودم
capital
حرف بزرگ
capital
راس المال
capital
گناه مستوجب اعدام سرمایه
capital
تنخواه
capital
ارزش ویژه
capital
رئیسی ریاست مابانه عمده
capital
اساسی
capital value
ارزش فعلی
capital
مستلزم بریدن سر یاقتل
capital
فوقانی راسی
capital
سرستون سرلوله بخاری
capital
قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
capital
عالی
capital value
ارزش سرمایهای
capital
حرف درشت پایتخت
capital
سرمایه
capital
سرستون
capital
پایتخت
capital value
ارزش سرمایه
the goods are orlie in pledge
کالا در گرو اوست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com