English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
carbon pile voltage regulator تنظیم کننده ولتاژ زغالی
Other Matches
carbon pile regulator نافم کربنی
voltage regulator تنظیم کننده اختلاف سطح
voltage regulator نافم ولتاژ
voltage regulator رگولاتور ولتاژ
voltage regulator تنظیم کننده ولتاژ نافم ولتاژ
voltage regulator تنظیم کننده ولتاژ
contact voltage regulator نافم ولتاژ با کنتاکت
constant voltage regulator ولتپای
induction voltage regulator نافم ولتاژ با القا
induction voltage regulator نافم ولتاژ القائی
regulator تنظیم کننده
regulator الت تعدیل
regulator متعادل کننده
regulator نافم
regulator تعدیل کننده
regulator سوپاپ نافم
regulator رگولاتور
current regulator نافم شدت
field regulator تنظیم کننده میدان
window regulator وسیله تنظیم پنجره
slip regulator تنظیم کننده لغزش
emergency regulator تنظیمکنندهفوری
speed regulator تنظیم کننده سرعت
speed regulator نافم سرعت
regulator first stage صفحهنمایشنخستینرگلاتور
induction regulator نافم ولتاژ القائی
torque regulator تنظیم کننده گشتاور پیچشی
frequency regulator رگولاتور فرکانس
field regulator نافم میدان
tirrill regulator نافم ارتعاشی
relay regulator افتامات
main regulator تنظیم کننده محور اصلی
medical regulator تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
line regulator ولتاژ شبکه رگولاتور خط
load regulator نافم بار
potential regulator نافم ولتاژ
line regulator تنظیم کننده
potential regulator رگولاتور ولتاژ
pressure regulator شیر تنظیم
pressure regulator شیر فشار شکن
induction regulator تنظیم کننده ولتاژ القائی
load regulator رگولاتور بار تنظیم کننده بار
stitch length regulator منظمکنندهاندازهدوخت
rotary type regulator رگولاتورنوع گردان
pressure demand regulator رگولاتورتنظیمفشار
oxygen supply regulator کنترلکنندهذخیرهاکسیژن
rotary type regulator تنظیم کننده گردان
constant current regulator تنظیم با امپر ثابت
constant potential regulator ولتپای
barrel offtake regulator دهانه ابگیر با لوله دریچه دار
aerofoil type offtake regulator دهانه ابگیر خودکار با جریان معکوس به فرم ائرودینامیک
carbon ذغال خالص
carbon C :symb
carbon ذغال
carbon الماس بیفروغ
carbon کربن
to pile it on اغراق گفتن
pile up <idiom> روی هم قرار دادن
pile-up تصادف چند ماشین
pile-up تراکم کار
pile-up انباشتگی کارهای عقب افتاده
pile توده
pile شمع
pile پرزقالی وغیره
pile اندوختن
pile توده کردن کومه کردن
pile سد موج شکن
pile ستون پل
pile ستون ستون لنگرگاه
pile پارچه خزنما
pile خواب پارچه
pile یک تارموی
pile مقدار زیاد کرک
pile کومه
pile کپه
pile دستک
pile تیرپایه
pile کرک
pile خامه فرش
pile گوشت فرش [قسمت آزاد نخ در بالای گره است و ارتفاع آن بسته به نوع و محل بافت فرش از چند میلیمتر تا چند سانتیمتر می رسد.]
pile ستون
pile پیل اتمی
pile نوک تیر
pile پیل
tertiary carbon کربن نوع سوم
carbon steel فولاد کربن یا فولاد سخت
carbon seal وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
primary carbon کربن 1 درجه
hydro carbon ترکیب هیدروژن و کربن
carbon ribbon ریبون پلاستیکی نازک با جوهر مشکلی که در چاپگر استفاده میشود
carbon tape نوارکاربنی
carbon tracking باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
primary carbon کربن نوع اول
secondary carbon کربن نوع دوم
secondary carbon کربن 2 درجه
sugar carbon زغال قند
gas carbon ذغال قرع
cored carbon کربن هسته دار
tertiary carbon کربن 3 درجه
carbon ribbon نوار کاربنی
carbon paper کاغذ کاربن
anomeric carbon کربن انومری
asymmetric carbon کربن بی تقارن
carbon copy ورق کاربن
battery carbon زغال باتری
carbon copies رونوشت کاربنی
carbon dioxide گازکربنیک
carbon dating اندازهگیریسنچیزیبااستفادهازمیزانرادیواکتیویتهآن
carbinol carbon کربن کربینول
carbon arcwelding جوش قوسی بوسیله کربن
carbon copy کپی نسخه غیراصل
active carbon کربن فعال
activated carbon ذغال فعال شده
carbon monoxide منواکسید کربن
decolorizing carbon ذغال رنگ زدا
carbon copy رونوشت
acetylenic carbon کربن استیلنی
carbon copy رونوشت کاربنی
carbon copies کپی نسخه غیراصل
activated carbon کربن فعال شده
carbon copies رونوشت
carbon copies ورق کاربن
carbon black دوده
carbon fixed ذغال ثابت
carbon fixed کربن ثابت
carbon disk قرص زغالی
be a carbon copy <idiom> دقیقا مثل دیگری بودن
carbon free کربن ازاد
carbon cycle سیکل کربن
carbon free ذغال ازاد
carbon holder پایه کربن
carbon microphone میکروفون زغالی
carbon brush زغال کربنی
carbon brush ذغال
carbon dioxide دی اکسید کربن
carbon deposite لایه کربن
carbon cell پیل کربنی
carbon rheostat رئوستای کربنی
carbon resistor مقاومت کربنی
carbon contact کنتاکت کربنی
pile plank سپر
pile planking دیوار سپر فولادی
king pile تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
silk pile خامه ابریشمی
unspun pile [خامه و پرز کم تاب یا بدون تاب]
head of a pile سر شمع
foundation pile تیر فونداسیون
pile planking سپرکوبی
bale of pile عدل کرک
pile foundation شمع پی
pile helmet کلاهکی که سر شمعها را می پوشاند تا در موقع چکش کاری صدمهای وارد نیاید
pile bent پایه
pile cap دال بتنی که سر شمعها را می پوشاند
pile cap کلاهک شمع
silk pile پرز ابریشمی
pile driver تیرکوب
pile driver ماشین یا دستگاه بلندکردن الوار
pile driving شمعکوبی کردن
pile dwelling ابسرا
pile engine شمعکوب
pile foot قسمت تحتانی شمع
pile foundation شالوده شمعی
pile foundation فونداسیون ستون
pile driver شمعکوب
pile group دسته شمعهائی که سر انها رادال بتنی می پوشاند
pile hammer چکش شمع کوب
pile head قسمت فوقانی شمع
pile head سر شمع
nuclear pile پیل هستهای
pile-ups انباشتگی کارهای عقب افتاده
driven pile شمع کوبیده
timber pile پایه چوبی
bearing pile تکیه گاه پایه کوب
make a pile <idiom> پول هنگفتی به جیب زدن
to make a pile پول بسیار اندوختن
to pile arms چاتمه زدن
to pile up a ship کشتی را بخاک نشاندن
to pile up or on the agony شرح اندوه یا سختی ای رازیادترکردن
make a pile <idiom> بار خود را بستن
uranium pile مشعل اورانیومی
uranium pile مشعل هسته اتمی
cross or pile شیر یا خط
pile-ups تصادف چند ماشین
concrete pile شمع بتنی
pile-ups تراکم کار
concrete pile پایه بتونی
dry pile پیل خشک
dry pile باطری قلمی
bale of pile عدل خامه
friction pile شمع اصطکاکی
friction pile شمع مالشی
sand pile توده شن
foundation pile میله هایی که در فونداسیون قرار می گیرد
sand pile توده ماسه
bored pile شمع درجا
screw pile شمع پیچی
raking pile شمع پشتبند
sheet pile سپر فولادی برای ساختمانهای ابی
shoe of a pile نوک شمع
pile bent خرک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com