Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (9 milliseconds)
English
Persian
cash registers
صندوق پول شمار
cash registers
ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash registers
ماشین صندوقداری
Other Matches
registers
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
registers
ثبات CPU که حاوی ادرس دستوربعدی برای پردازش است
registers
ثباتی که حاوی شماره بیت وضعیت است مثل پرچم رقم نقلی صفریاسرریز
registers
مشابه 8481
registers
ثباتی درCPU که حاوی ادرس محل بعدی دستیابی باشد
registers
ثبات کاربردرحافظه اصلی ونه درCPU
registers
تعدادثباتها یی که برای ذخیره موقت استفاده می شود
registers
دستوری که میله آدرس آن حاوی ثباتی است که عملوند ذخیره شده است
registers
مهمترین ثبات داخلی ذخیره سازی درCPU که حاوی داده پردازش شدنی است
registers
ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
registers
ذخیره موقت دستورات اجرایی
registers
نمایش محتوای تمام ثباتها
registers
انجام عملی به یک محرک
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers
1-محل مخصوص درCPU
registers
ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
registers
که حاوی آدرس شروع برنامه است
registers
ثباتی درCPU
registers
ذخیره موقت داده که در حافظه نوشته یا از حافظه خوانده میشود
registers
ثبات انتقال که خروجی آن به ورودی اش برمی گردد.
registers
محل ذخیره سازی برای داده کنترل
registers
فضایی در CPU برای ذخیره موقت داده پیش ازپردازش
registers
ثبات آدرس کامپیوترکه به آدرس مرجع افزوده میشود تا محل دستیابی تامین شود
registers
رجیستر
registers
نشان دادن
registers
در دفتر واردکردن
registers
نگاشتن
registers
ثبت کردن
registers
لیست یا فهرست
registers
پیچ دانگ صدا
registers
ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
registers
دفتر ثبت
registers
ثبات
registers
ثباتی درCPU که محل دستورات را ذخیره میکند
registers
منطبق کردن
registers
ثبت تیر کردن
registers
سجل
registers
ثبت رکورد
registers
نامنویسی
registers
شمارگر
registers
دفتر ثبت نام
registers
کفگیرک نشانه روی ثبت کردن
registers
اسم نویسی کردن
paired registers
دو ثبات پایه با اندازه کلمه که با هم به عنوان یک ثبات با طول زیاد به کار می روند.
cash
نقد
cash
نقدکردن
cash
نقدی
cash
اسکناس
cash
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cash
نقد کردن
cash
صندوق
cash
چک
available cash
موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
cash
پول خرد
cash in
<idiom>
تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
She had the never to ask for cash .
اینها همه هیچ تازه پول نقد هم می خواست
cash
پول رایج
cash
پول نقد
cash
وصول کردن نقدکردن
cash
دریافت کردن صندوق پول
cash in on
<idiom>
شانسی سود بردن
cash security
وثیقه نقدی
cash security
وجه الضمان نقدی
cash with order
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
contribution not in cash
سهم الشرکه غیر نقدی
for prompt cash
نقدا`
for prompt cash
فی المجلس
idle cash
پول بیکار
idle cash
پول بلااستفاده
net cash
قیمت مقطوع
cash sale
بیع نقد
cash sale
فروش نقدی
cash rent
اجاره نقدی
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
cash plans
طرح پرداختهای نقدی
cash price
قیمت نقدی
cash price
بهای نقدی
cash prompt
نقد فوری
cash spot
نقد فوری
cash ratio
نسبت نقدینگی
net cash
نقدی خالص
non cash share
سهم غیر نقدی
non cash shares
سهام غیر نقدی
to cash a cheque
چک را نقد کردن
cash crop
محصولی که برای فروش فرآوری میشود
cash crop
فرآورد نقدینهساز
cash crop
فرآورد فروشی
cash crop
محصول فروشی
cash readout
وسیلهنمایشمقدارپول
cash cow
<idiom>
منبع خوبی از پول
To turn into cash.
به پول نزدیک کردن
cash desk
صندوقپرداختپولدر یکمغازه
to buy for cash
نقد کردن
spot cash
پول نقد
on cash basis
نقدا"
cash-wage
دستمزد نقدی
cash register
صندوق
[محل پرداخت پول]
strapped for cash
<idiom>
هیچ پولی دربساط نداشتن
cash on the barrelhead
<idiom>
پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
sell for cash
نقد فروختن
share in cash
سهم نقدی
spot cash
پرداخت نقدی
cash card
کارتمخصوصگرفتنپول
cash dispenser
تحویل دارخودکار
cash crops
برنج
cash crops
ذرت
cash crops
پنبه وتنباکو
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
cash book
دفتر نقدی
cash books
دفتر نقدی
cash register
صندوق پول شمار
cash register
ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash register
ماشین صندوقداری
cash flow
گردش وجوه
cash crops
گندم جو
cash crops
محصولات نقدی مانند
hard cash
پول نقد
cash dispenser
ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash dispenser
پرداخت مینماید
cash dispensers
پرداخت کننده پول
cash dispensers
تحویل دارخودکار
cash dispensers
ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash dispensers
پرداخت مینماید
cash dispenser
پرداخت کننده پول
cash and carry
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carries
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carry
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
capital in cash
سرمایه نقدی
cash account
حساب نقدی
cash against documents
پول در مقابل اسناد
cash discount
تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
cash dividened
سود نقدی
cash flows
وجوه در گردش
cash flows
نقدینه
cash items
اسناد تنخواه گردان
cash nexus
رابطه نقدی
cash office
دایره صندوق
cash office
صندوق
cash on delivery
پرداخت هنگام تحویل
cash discount
تخفیف نقدی
cash deficit
کسر صندوق
cash on delivery
فروش نقدی
cash assets
داراییهای نقدی
cash balance
مانده نقدی
cash balance
تراز نقدی
cash box
صندوق پول
cash budget
بودجه نقدی
cash capital
سرمایه نقدی
A cash ( credit ) transaction .
معامله نقدی ( اعتباری )
discounted cash flow
ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
Cash . Ready money .
وجه نقد
to save bot cash
نقد فروختن
discounted cash flow
مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
cash collection voucher
سند پرداخت نقدی
paid in cash share
سهام نقدا" پرداخت شده
cash collection voucher
سندپرداخت غرامت نقدی
Cash is in short supply these days .
از حقوق ماهانه ام کم کنید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com