Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (9 milliseconds)
English
Persian
circular reference
ارجاع چرخشی
Other Matches
circular
دایرهای
circular
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circular
چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد
circular
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circular
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
circular
آنچه در یک دایره می چرخد
circular saw
اره مجمعه
circular saw
اره کمانهای
circular
دایرهای شکل
circular
مدور
circular
مستدیر
circular
دایره وار
circular
بخشنامه
circular
گرد
circular
بخشنامه نشریه
circular arch
طاق دایرهای
circular arch
قوس دورتمام
circular blank
پلاتین
circular cell
محفظه گرد
circular cut off saw
اره کمانهای
circular arc
قوس
circular arc
طاق
circular arc
کمانی از دایره
circular parry
دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
circular projection
برامدگی گرد
circular psychosis
روان پریشی ادواری
circular reaction
واکنش چرخشی
circular reasoning
استدلال دوری
circular rip saw
اره کمانهای چاکدار
circular bending
خمش خالص
circular motion
حرکت گردشی
circular definition
تعریف دوری
circular dischroism
دو رنگ نمایی دورانی
circular list
لیست مدور لیست حلقوی
circular loom
نای عایق
circular measure
اندازه کمان
circular measure
اندازه قوس
circular mil
میل مدور
circular mil
مساحت دایرهای به قطر یک میل
circular milling
فرز مدور
circular motion
حرکت مستدیر
circular list
لیست دایرهای
circular dispersion
قطر کوچکترین دایرهای که 57% پرتابه ها به ان برخورد میکنند
circular flow
جریان دایرهای
circular flow
جریان دوری
circular frequency
تکرار دورانی
circular friction saw
اره کمانهای اصطکاکی
circular grooving saw
کمان اره ویژه شیار
circular letter
بخشنامه اداری
circular letter
نامه اداری
circular motion
حرکت دایرهای
circular saw bench
اره کمانهای میزی
circular saw blade
تیغ اره
circular velocity
سرعت دایرهای
circular weir
سرریز مدور
circular bench
نیمکت گرد
[دایره ای]
circular carpet
قالی مدور یا دایره ای شکل که قدیمی ترین آن مربوط به قرن شانزدهم میلادی می باشد
training circular
نشریه اموزش
semi circular
نیم دایرهای
circular functions
تابع های مثلثاتی
[ریاضی]
semi circular a
طاق روی
circular needle
میلگرد
circular body
صفحهمدور
circular table
میز گرد
circular scanning
تقطیع مدور
circular scanning
مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
circular shear
قیچی کمانهای
circular shift
تغییر مکان دایرهای
circular shift
شبفت مدور
circular shift
تغییر مکان حلقوی
circular slitting saw
اره کمانهای مخصوص شیار
circular sawing machine
اره کمانهای
circular mil foot
پا- میل مدور
circular flow of income
گردش دورانی درامد
circular probable error
دایره پراکندگی گلوله ها اشتباه احتمالی دایرهای
cold circular sam
اره کمانهای سردکار
circular type gates
دریچههای نوع استوانهای
circular casing pump
تلمبه پا بده دایرهای
circular seam welding
جوشکاری درزی کمانهای
circular cross section
مقطع گرد
semi circular parry
دفاع نیمدایره
circular cutter head
چاقوی گرد
circular flow of income
جریان دوری درامد
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
reference
معرفی
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
reference
توصیه
who are your reference?
چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
in reference to
با اشاره به
self reference
خود ارجاع
with reference to
با اشاره به
with reference to
عطف به
reference
سفارش
reference
راده
reference
توصیه
reference
سوابق
reference
مدارک
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند
reference
لیست توابع یا دستورات و محل آنها در برنامه
reference
آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
reference
معرف
reference
اندیسی که ارجاعی به متن است
reference
بازگشت مرجع
reference
لیست موضوعات مرتب شده
reference
اشاره
reference
استفتاء کردن
reference
ارجاع امر به داوری
reference
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
reference
فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
reference
مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
reference
کتاب مخصوص مراجعات علمی وادبی و غیره
reference
عطف
reference
کتاب بس خوان بازگشت
reference
مراجعه و رجوع کردن
reference
مراجعه رجوع
reference
مرجع
reference
ارجاع
reference
منبع
reference
دستیابی به محلی در حافظه
reference
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
reference
ماخذ
reference station
ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
reference line
خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا
reference number
اعداد مبنای نشانه روی
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
reference point
نقطه مبنا
reference position
محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
reference pilot
نمونه مرجع
reference piece
توپ مبنا
reference sheet
برگ راهنما
reference sheet
برگ تعیین محل یکان برگ معرف
reference signal
سیگنال مرجع
reference phase
فاز مبنا
reference time
زمان مرجع
sortie reference
شماره پرواز
letter of reference
توصیه نامه
letter of reference
معرفی نامه
with reference to letter no
با اشاره بنامه شماره ....عطف بنامه .......نسبت بنامه ......
reference
[testimonial]
گواهی
reference
[testimonial]
مدرک
reference group
گروه مرجع
reference book
کتابمرجع
point of reference
آنچهبهشماکمککندموقعیتیرابهتردرککنید
sortie reference
تعدادهواپیماهای شرکت کننده درپرواز
reference librery
کتابخانهای که مردم بدانجارفته بکتابهایی مراجعه میکنند
cell reference
ارجاع سل
cross reference
سیستم مختصات
cross reference
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross reference
مراجعه متقابل
delusion of reference
هذیان بخود بستن
explicit reference
خص مثل فیلد یا دگمهای با نام یکتا
external reference
مرجع خارجی
frame of reference
چهارچوب داوری
forward reference
ارجاع به جلو
geographic reference
سیستم مختصات جغرافیایی سیستم شبکه بندی جغرافیایی
cross reference
شبکه چهارخانه
cross reference
ارجاع متقابل
call by reference
فراخوانی با ارجاع
book of reference
کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
backward reference
ارجاع به عقب
frames of reference
چهارچوب داوری
cross-reference
ارجاع متقابل
cross-reference
شبکه چهارخانه
cross-reference
سیستم مختصات
cross-reference
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-reference
مراجعه متقابل
global reference
ارجاع سراسری
ideas if reference
افکار عطفی
implicit reference
مرجعی به شی که محل دقیق صفحه را نمیگوید ولی فرض میکند که شی روی صفحه جاری قرار دارد یا قابل دیدن است
reference cell
پیل مبنا
reference cell
پیل مرجع
reference datum
سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
reference datum
سطح افق بار یاوزن هواپیما
reference edge
لبه مرجع
reference electrode
الکترود مبنا
reference electrode
الکترود مرجع
reference frame
دستگاه مقایسهای
print reference
شماره سری عکس هوایی
reference junction
اتصالی در سیستم ترموکوپل که دمای اتصال دیگر نسبت به ان سنجیده میشود
reference axes
محورهای مرجع
reference language
زبان مرجع
external reference
ارجاع خارجی
map reference
فهرست شناسایی نقشه
print reference
شماره عکس هوایی
punctuation for reference
زیر واژه
reference address
نشانی مرجع
cross reference generator
متغیر ها و اعداد ثابت با محل آنها در برنامه ایجاد میکند
relative cell reference
ارجاع سل رابطهای
cross reference generator
بخشی از اسمبلر یا کامپایلر یا مفسر که لیستی از برچسبهای برنامه
absolute cell reference
رجوع مطلق سل
lay reference number
شماره ترتیب کاشتن مین شماره مشخصات مین کاشته شده
to push for an answer
[in reference to something]
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
reference count technique
تکنیک شمارش ارجاعات
cross reference table
جدول ارجاع متقابل
color carrier reference
فاز مبنای حامل رنگ
open system interconnection reference
مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com