English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
closed circuit tunnel تونل مدار بسته
Other Matches
closed jet tunnel تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
closed circuit تلویزیون مداربسته
closed circuit تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuit مدار بسته
closed-circuit camera دوربین مدار بسته
closed-circuit camera دوربین نظارت
closed magnetic circuit مدار مغناطیسی بسته
closed-circuit television تلویزیون مدار بسته
closed circuit television تلویزیون مدار بسته
closed-circuit camera دوربین امنیتی
closed circuit battery باتری با مدار بسته
tunnel تونل
tunnel نقب
tunnel سوراخ کوه
tunnel نقب زدن
tunnel تونل ساختن
tunnel مسیر عبوری سرپوشیده
tunnel کانال
tunnel دالان زیرزمینی
tunnel فاصله بین مهاجمان دو تیم درتجمع
tunnel نقب راه
tunnel klin کوره کانالی کوره تانل
tunnel diode مهندسی دیود تانل
tunnel diode دیود تونلی
tunnel effect پدیده تونلی
tunnel effect اثر تونلی
tunnel klin کوره تونلی
tunnel lining پوشش داخلی تونل
vacuum tunnel تونل خلاء
wing tunnel تونل باد
communication tunnel تونلمرتبطکننده
Channel Tunnel تونلراهآهنزیر کانالانگلستانبینانگلیسو فرانسه
mine tunnel تونل معدن
tunnel of mine تونل معدن
tunnel vision بینایی کانونی
tunnel diode دیود تانل
drift tunnel تونل تبدیل تحمیل
shaft tunnel گذرگاه شفت
to tunnel through a hill با تونل اززیرتپهای گذر کردن
supersonic tunnel تونل باد مافوق صوت
wind tunnel معبر تونل مانندی که هوا بافشارهای مختلف از ان عبورمیکند
to bore a tunnel نقب زدن
to bore a tunnel تونل کندن
shaft tunnel گذرگاه محور
sewer tunnel مجری فاضلاب
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
tunnel kiln کوره تونلی
upper face of tunnel پیشکار
open jet tunnel تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
compressed air tunnel تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
high pressure tunnel تونل فشار قوی
double chamber type tunnel klin کوره تونلی دو محفظهای
double chamber type tunnel klin بوته ی نوع تونلی دو اطاقکی
closed <adj.> <past-p.> سد شده
closed <adj.> <past-p.> بندآورده شده
closed <adj.> <past-p.> مانع شده
closed <adj.> <past-p.> بلوکه شده
closed <adj.> <past-p.> مسدود شده
closed <adj.> <past-p.> بسته شده
closed ممنوع الورود
closed محرمانه بسته
closed مسدود
closed محصور
closed بسته
closed پای جلو را نزدیک خط گذاشتن
closed وضع اماتوری یاحرفهای
closed مسابقه محدود به سن یاجنس
closed to trucks عبورکامیونممنوع
closed joint کوربند
He is closed -fisted. <proverb> آدم خسیسى است .
closed variation دفاع تاراش
closed back بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
closed height حداکثر ارتفاع لیفتراک
closed to pedestrians عبورپیادهممنوع
closed file ستون بسته
closed group گروه بسته
closed game بازی بسته
closed file فایل بسته
closed shop موسسه کارشناسی
closed fist مشت بسته
closed formation فرم بسته پیادهای
normally closed contact اتصال معمولا بسته
closed indent دستور خرید خارجی ازفروشنده یا سازندهای خاص
closed economy اقتصاد بسته
closed to motorcycles موتورسواریممنوع
closed to bicycles دوچرخهسواریممنوع
closed loop حلقه مسدود
closed loop حلقه بسته
closed chain زنجیر حلقهای
closed defence دفاع بسته در روی لوپس
closed area منطقه ممنوعه
closed area منطقه بسته
to be closed to [all] traffic برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
closed universe جهان متناهی
closed system نظام اقتصادی بسته
closed system منزوی
closed network شبکه بسته
closed system نظام بسته
closed system سیستم بسته
closed system سازگان بسته
closed circuits تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuits تلویزیون مداربسته
closed circuits مدار بسته
closed interval فاصله محدود [کراندار] [ریاضی]
closed sea دریای غیر ازاد
closed sea دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
closed season فصل منع ماهیگیری یا شکار
closed society جامعه بسته
closed stock اجناس ذخیره
closed stock اجناس انبارشده ثابت
closed subroutine زیرروال بسته
closed subroutine زیرروال مسدود
closed routine روال بسته
closed shop سیستم بسته
closed shop با کارکردانحصاری
closed traverse خطوط متقاطع
to have a closed meeting نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
closed conference نشست مسدود
closed meeting نشست مسدود
closed conference گردهمایی محرمانه
closed meeting گردهمایی محرمانه
closed mind ذهن بسته
closed variation واریاسیون بسته
closed mortgage سند رهنی غیر ازاد
closed shop قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shops سیستم بسته
closed shops با کارکردانحصاری
closed shops موسسه کارشناسی
closed shops قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed traverse پیمایش بسته
closed universe جهان بسته
closed loop gain بهره تقویت درطبقه بسته
closed footed magnet اهنربای چنبری
closed magnetic core هسته مغناطیسی بسته
closed coil armature ارمیچر مدار بسته
closed-door meeting مجلس جدا از مردم عمومی [سیاست]
closed bus system سیستم گذر بسته
abel closed tester دستگاه ابل
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
He closed the door against the peace agreement. تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
cubic closed packed structure ساختار مکعبی تنگچین
circuit مسیر گردش
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit طرح گرافیکی یک مدار
circuit اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
circuit حوزه صلاحیت دادگاه
circuit حوزه قضائی
circuit مدار جریان
circuit دایره
circuit اتصال الکتریکی
circuit پیست اسبدوانی
circuit گردش
not circuit مدار نقض
circuit دوره
not circuit مدار نفی
circuit جریان الکتریکی
circuit جریان حوزه
or circuit مدار OR
circuit مسیر
circuit پیست اتومبیلرانی
circuit مداری که امکان ارتباط داده دو جهته برقرار میکند
circuit مدار منط قی که روی ورودیهای دودویی برای تولید خروجی طبق مجموعه توابع سخت افزاری عملیات انجام میدهد
circuit یچ کردن عملیات انجام میدهد
circuit احاطه کردن
circuit مدار
circuit اتحادیه کنفرانس
circuit حوزه قضایی یک قاضی دور
circuit ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuit دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
circuit مدار الکترونیکی که از چندین دروازه منط ق تشکیل شده است مثل :Exor , OR , And
circuit وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
circuit وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuit وسیلهای که ولتاژ یا جریان یا امیدانس یا سیگنال یک مدار را اندازه گیری میکند
circuit نصب تختهای که عناصری که بعداگ بهم وصل شده
circuit و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
power circuit مدار توان
simple circuit مدار توان
open circuit مدار باز
open circuit اتصال باز
polyphase circuit مدار چندفاز
primary circuit مدار ورودی
printed circuit مدار چاپی
oscillating circuit مدار نوسان
output circuit مدار خروجی لامپ الکترونی
plate circuit مدار صفحه اند
phantom circuit مدار دو خطه تلفنی
phantom circuit مدار فانتوم
phantom circuit مدار چهار سیمی
parallel circuit مدار موازی
parallel circuit مدار شنتی
non inductive circuit مدار ناخودالقا
neural circuit مدار عصبی
magnetic circuit مدار مغناطیسی
logic circuit مدار منطقی
local circuit مدار محلی
linear circuit مدار خطی
line circuit مدار خطی
line circuit مدار سیگنال
inverting circuit مدار معکوس کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com