Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
English
Persian
closed economy
اقتصاد بسته
Other Matches
economy
صرفه جویی
economy
اقتصادی
economy
اقتصاد
economy
علم اقتصاد
soviet economy
اقتصاد شوروی
sound economy
اقتصاد قوی
sluggish economy
اقتصاددر حالت کسادی
sluggish economy
اقتصاد در حالت رکود
regional economy
اقتصادناحیهای
regional economy
اقتصاد منطقهای
principles of economy
اصول اقتصاد
planless economy
اقتصاد بی نقشه
planless economy
اقتصاد نسنجیده
open economy
اقتصاد باز
natural economy
اقتصاد غیرپولی
natural economy
اقتصاد طبیعی
spotaneous economy
اقتصاد خودبخودی
static economy
اقتصاد ایستا
economy class
درجه توریستی
black economy
پولیکهبدوناطلاعدولتبرایفرارازمالیاتکسبشود
weak economy
اقتصاد ضعیف
warfare economy
اقتصاد جنگ پرداز
warfare economy
اقتصاد جنگی
two sector economy
اقتصاد دو بخشی
token economy
اقتصاد ژتونی
test economy
اقتصاد ازمون
supply economy
صرفه جویی در مصرف اماد صرفه جویی تدارکاتی
suffering economy
اقتصاد اسیب دیده
subsistence economy
اقتصاد معیشتی
static economy
اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
national economy
اقتصاد ملی
moneyless economy
اقتصاد بی پول
directed economy
اقتصادهدایت شده
domestic economy
اقتصاد داخلی
domestic economy
اقتصاد محلی
dualistic economy
اقتصاد دوگانه
dynamic economy
اقتصاد پویا
dynamic economy
اقتصاد متحرک
economy factor
ضریب صرفه جویی
economy factor
ضریب اقتصادی
exchange economy
اقتصاد مبادلهای
expanding economy
اقتصاد در حال توسعه اقتصاد در حال گسترش
factory economy
اقتصاد کارخانهای
free economy
اقتصاد ازاد
directed economy
اقتصاد ارشادی
guild economy
اقتصاد صنفی
moneyless economy
اقتصاد فاقد پول
monetary economy
اقتصاد پولی
mental economy
اقتصاد روانی
mature economy
تکامل یافته
mature economy
اقتصاد رشد یافته
household economy
تدبیر منزل
household economy
اقتصاد خانگی
controlled economy
اقتصاد تحت کنترل
controlled economy
اقتصادارشادی
heat economy
اقتصاد حرارت
declining economy
اقتصاد در حال افول
declining economy
اقتصاددر حال تنزل
market economy
اقتصاد بازار
planned economy
اقتصاد سنجیده
political economy
اقتصاد سیاسی
political economy
علم ثروت
political economy
اتصاد سیاسی
planned economy
اقتصاد برنامهای
planned economy
اقتصاد بانقشه
planned economy
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
command economy
اقتصاد دستوری
fuel economy
اقتصاد سوخت
market economy
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
backward economy
اقتصاد عقب مانده
to reflate the economy
به اقتصاد تحرک بخشیدن
mixed economy
اقتصاد مختلط
mixed economy
سیستم اقتصادی که در ان روشهای کاپیتالیستی و سوسیالیستی در جوار هم به کار گرفته شود
economy class
اکونومی کلاس
barter economy
اقتصاد پایاپای
best economy mixture
نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
barter economy
اقتصاد بدون پول
balance economy
اقتصاد متوازن
balanced economy
balanced
closed
<adj.>
<past-p.>
بلوکه شده
closed
<adj.>
<past-p.>
بسته شده
closed
<adj.>
<past-p.>
سد شده
closed
مسابقه محدود به سن یاجنس
closed
<adj.>
<past-p.>
بندآورده شده
closed
وضع اماتوری یاحرفهای
closed
ممنوع الورود
closed
محرمانه بسته
closed
<adj.>
<past-p.>
مانع شده
closed
مسدود
closed
محصور
closed
پای جلو را نزدیک خط گذاشتن
closed
<adj.>
<past-p.>
مسدود شده
closed
بسته
free market economy
اقتصاد بازار ازاد
laissez faire economy
اقتصاد ازاد
centrally planned economy
اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
ministry of national economy
وزارت اقتصاد ملی
centrally planned economy
اقتصاد متمرکز
market directed economy
اقتصاد مبتنی بر بازار
closed back
بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
closed to bicycles
دوچرخهسواریممنوع
closed to motorcycles
موتورسواریممنوع
closed circuit
مدار بسته
closed to pedestrians
عبورپیادهممنوع
closed to trucks
عبورکامیونممنوع
He is closed -fisted.
<proverb>
آدم خسیسى است .
to be closed to
[all]
traffic
برای
[همه نوع]
ترافیک بسته بودن
closed meeting
نشست مسدود
closed conference
نشست مسدود
closed conference
گردهمایی محرمانه
to have a closed meeting
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
closed interval
فاصله محدود
[کراندار]
[ریاضی]
closed meeting
گردهمایی محرمانه
normally closed contact
اتصال معمولا بسته
closed circuit
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed area
منطقه ممنوعه
closed defence
دفاع بسته در روی لوپس
closed file
ستون بسته
closed file
فایل بسته
closed fist
مشت بسته
closed circuits
مدار بسته
closed formation
فرم بسته پیادهای
closed game
بازی بسته
closed group
گروه بسته
closed height
حداکثر ارتفاع لیفتراک
closed indent
دستور خرید خارجی ازفروشنده یا سازندهای خاص
closed loop
حلقه بسته
closed loop
حلقه مسدود
closed area
منطقه بسته
closed circuit
تلویزیون مداربسته
closed circuits
تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuits
تلویزیون مداربسته
closed shop
سیستم بسته
closed shop
با کارکردانحصاری
closed shop
موسسه کارشناسی
closed shop
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shops
سیستم بسته
closed shops
با کارکردانحصاری
closed shops
موسسه کارشناسی
closed shops
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed chain
زنجیر حلقهای
closed variation
دفاع تاراش
closed system
نظام اقتصادی بسته
closed joint
کوربند
closed system
منزوی
closed system
نظام بسته
closed system
سیستم بسته
closed traverse
خطوط متقاطع
closed traverse
پیمایش بسته
closed universe
جهان بسته
closed universe
جهان متناهی
closed variation
واریاسیون بسته
closed system
سازگان بسته
closed network
شبکه بسته
closed mortgage
سند رهنی غیر ازاد
closed stock
اجناس انبارشده ثابت
closed routine
روال بسته
closed sea
دریای غیر ازاد
closed sea
دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
closed season
فصل منع ماهیگیری یا شکار
closed society
جامعه بسته
closed stock
اجناس ذخیره
closed mind
ذهن بسته
closed subroutine
زیرروال بسته
closed subroutine
زیرروال مسدود
developed market economy countries
کشورهای مرفه
developed market economy countries
کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
closed-circuit camera
دوربین مدار بسته
closed loop gain
بهره تقویت درطبقه بسته
closed-circuit camera
دوربین نظارت
closed footed magnet
اهنربای چنبری
closed-circuit camera
دوربین امنیتی
closed magnetic core
هسته مغناطیسی بسته
closed-circuit television
تلویزیون مدار بسته
closed-door meeting
مجلس جدا از مردم عمومی
[سیاست]
closed coil armature
ارمیچر مدار بسته
closed circuit tunnel
تونل مدار بسته
closed circuit battery
باتری با مدار بسته
closed bus system
سیستم گذر بسته
closed magnetic circuit
مدار مغناطیسی بسته
abel closed tester
دستگاه ابل
closed circuit television
تلویزیون مدار بسته
closed jet tunnel
تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
We have to stem the ride of emigration if our economy is to recover.
اگر قرار است اقتصادمان رشد کند باید جلوی رشد مهاجرت را بگیریم.
cubic closed packed structure
ساختار مکعبی تنگچین
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
He closed the door against the peace agreement.
تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
closed cycle reactor system
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com