English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
closed-door meeting مجلس جدا از مردم عمومی [سیاست]
Search result with all words
closed meeting گردهمایی محرمانه
closed meeting نشست مسدود
to have a closed meeting نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
Other Matches
He closed the door against the peace agreement. تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
door to door selling فروش کالا بصورت دوره گردی
meeting ملاقات اجتماع
in the meeting of d may در جلسه سوم می
meeting مجمع
meeting جلسه
meeting یک دوره مسابقه
meeting تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
meeting انجمن جلسه
meeting جنگ تن به تن
meeting تلاقی همایش
meeting ملاقات میتینگ
meeting اجتماع
meeting انجمن
meeting نشست
meeting اتصال برخورد میتینگ
quaker meeting انجمن کواکرهاکه اعضای ان خام
quaker's meeting انجمن کوالرهاکه اعضای ان خاموش میماندندتایکی درنتیجه
quaker's meeting انجمن خاموش
extraordinary meeting نشست ویژه
statutory meeting مجمع عمومی قانونی
to call a meeting جلسهای را اعلام کردن
extraordinary meeting نشست فوق العاده
Those who attended the meeting. کسانیکه در جلسه حاضر بودند
The meeting was postponed. جلسه را عقب انداختند
race meeting برگزاریچنددورمسابقهاسبدوانیدریکدورمسابقه
meeting place مکانملاقات
board meeting جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
track meeting مسابقه دوومیدانی
I very much look forward to meeting you soon. من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
town meeting انجمن بلدی شورای شهری
to hold a meeting جلسه منعقد کردن
to hold a meeting داشتن
to hold a meeting مجلس
to hold a meeting انجمن کردن
town meeting انجمن شهری
public meeting اجتماع
meeting house معبد
meeting engagment روز تصادمی
hunt meeting برنامه مسابقات دو یا دو بامانع برای سوارکاران اماتور
meeting house عبادتگاه
official meeting ملاقات رسمی
international meeting مجمع بین المللی
official meeting اجتماع رسمی
indignation meeting مجمع برای افهارتنفریا خشم همگانی
open the meeting رسمیت جلسه را اعلام کردن
meeting house پرستش گاه
general meeting مجمع عمومی شرکت
public meeting تجمع
general meeting مجمع عمومی
general meeting جلسه عمومی
general meeting گردهمایی عمومی
gate meeting انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
prayer meeting انجمن دعا
mass meeting انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
My sister says she's looking forward to meeting you. خواهر من می گوید که مشتاق است با شما آشنا شود.
The date of the meeting has been advanced. تاریخ جلسه جلو افتاده است
annual general meeting مجمع عمومی سالیانه
extraordinary general meeting مجمع عمومی فوق العاده
annual general meeting مجمع عمومی سالانه
option of meeting place خیار مجلس
round robin (meeting or discussion) <idiom> جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
general meeting of share holders مجمع عمومی صاحبان سهام
To conduct a meeting in an orderly manner. جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
to call a meeting of the board of directors برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
closed پای جلو را نزدیک خط گذاشتن
closed وضع اماتوری یاحرفهای
closed محصور
closed <adj.> <past-p.> سد شده
closed مسدود
closed مسابقه محدود به سن یاجنس
closed محرمانه بسته
closed ممنوع الورود
closed <adj.> <past-p.> مسدود شده
closed <adj.> <past-p.> مانع شده
closed <adj.> <past-p.> بلوکه شده
closed <adj.> <past-p.> بسته شده
closed <adj.> <past-p.> بندآورده شده
closed بسته
normally closed contact اتصال معمولا بسته
closed universe جهان بسته
closed traverse پیمایش بسته
closed traverse خطوط متقاطع
closed system سازگان بسته
closed system سیستم بسته
closed universe جهان متناهی
closed variation واریاسیون بسته
closed variation دفاع تاراش
closed to motorcycles موتورسواریممنوع
closed circuits مدار بسته
closed back بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
closed to trucks عبورکامیونممنوع
He is closed -fisted. <proverb> آدم خسیسى است .
closed to pedestrians عبورپیادهممنوع
closed to bicycles دوچرخهسواریممنوع
closed system نظام بسته
closed interval فاصله محدود [کراندار] [ریاضی]
closed society جامعه بسته
closed conference گردهمایی محرمانه
closed area منطقه بسته
closed area منطقه ممنوعه
closed chain زنجیر حلقهای
closed defence دفاع بسته در روی لوپس
closed economy اقتصاد بسته
closed file ستون بسته
closed file فایل بسته
closed fist مشت بسته
closed formation فرم بسته پیادهای
closed game بازی بسته
closed shops قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed conference نشست مسدود
closed circuit تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuit تلویزیون مداربسته
closed circuit مدار بسته
closed circuits تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuits تلویزیون مداربسته
closed shop سیستم بسته
closed shop با کارکردانحصاری
closed shop موسسه کارشناسی
closed shop قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shops سیستم بسته
closed shops با کارکردانحصاری
closed shops موسسه کارشناسی
closed group گروه بسته
closed height حداکثر ارتفاع لیفتراک
closed loop حلقه مسدود
closed subroutine زیرروال مسدود
closed subroutine زیرروال بسته
closed stock اجناس انبارشده ثابت
closed stock اجناس ذخیره
to be closed to [all] traffic برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
closed sea دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
closed season فصل منع ماهیگیری یا شکار
closed sea دریای غیر ازاد
closed routine روال بسته
closed mind ذهن بسته
closed mortgage سند رهنی غیر ازاد
closed network شبکه بسته
closed loop حلقه بسته
closed system منزوی
closed joint کوربند
closed indent دستور خرید خارجی ازفروشنده یا سازندهای خاص
closed system نظام اقتصادی بسته
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
Fancy meeting you here ! this is indeed a small woeld ! this is pleasant surprise ! شما کجا اینجا کجا !
closed-circuit camera دوربین امنیتی
closed-circuit camera دوربین نظارت
closed-circuit camera دوربین مدار بسته
closed circuit television تلویزیون مدار بسته
closed-circuit television تلویزیون مدار بسته
closed circuit tunnel تونل مدار بسته
closed magnetic core هسته مغناطیسی بسته
closed footed magnet اهنربای چنبری
closed circuit battery باتری با مدار بسته
closed coil armature ارمیچر مدار بسته
closed jet tunnel تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
closed magnetic circuit مدار مغناطیسی بسته
abel closed tester دستگاه ابل
closed bus system سیستم گذر بسته
closed loop gain بهره تقویت درطبقه بسته
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
cubic closed packed structure ساختار مکعبی تنگچین
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
next door to غریب
next door to نزدیک
next door to تقریبا
next door جنب این خانه
There is somebody at the door . یک کسی دم در است
out of door خارج ازمنزل
He is next door. او [مرد] نزد همسایه است.
out of door در هوای ازاد
next door [to] <adv.> همسایه ای
next door [to] <adv.> جنبی
out door بیرونی
out door بیرون
next door [to] <adv.> پهلویی
out of door فضای ازاد
out door صحرایی در هوای ازاد انجام شده
behind the door پشت در
door way مدخل
door way جای در
door way راهرو
at the door دم در
door-to-door خانه به خانه
door to door خانه به خانه
next door خانه پهلویی
is these a at the door ایاکسی هم درهست
door راهرو
door درب
door در
door knocker کوبه در
foot in the door <idiom> گشایش یا فرصت
Somebody is pounding at the door . یک نفر داردبدر می کوبد
door lintel کلاه چهارچوب
Somebody is beating at (upon)the door. یک کسی دارد در می زند
door lintel نعل درگاه کلاهک
door hinge پاشنه
door lock قفل در
Open the door. در درراباز کن
leaf of door لنگه در
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com