Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (19 milliseconds)
English
Persian
co worker
همکار
co worker
همقطار
coacher
یک از دو نفر توپزن تیم بیس بال
coacher
مامور علامت دادن ازمربی به توپزن فعال بیس بال
coal heaver
زغال کش
coal whipper
زغال کش کشتی
coaler
زغال سنگ کش
coaler
وسیله حمل زغال سنگ
coalminer
کارگر معدن
coarser
درشت
coarser
زبر
coarser
خشن
coarser
زمخت
coarser
بی ادب
coarser
شیب
coarser
ضخیم
coast guard officer
افسر گارد کرانه
coastal frontier
حدود ساحلی
coastal frontier
نوار مرزی ساحلی
coastal mine sweeper
مین روب کرانهای
coaster
کشتی ویژه خط ساحلی
coaster
کشتی مخصوص کشتیرانی در کنارساحل
coat hanger
جارختی
coat hanger
جالباسی
coat of laquer
لعاب
coat of laquer
روکش لاک
cobber
دوست صمیمی
cobber
قرین
cobber
جفت
cobbler
پینه دوز
cock feather
پر وصل به کمان
cockchafer
سوسک طلایی پردار
cocker
خروس باز
cocker
خروس جنگی
cocking lever
نوارمسطحکننده
code number
شماره رمز
code recorder
رمزنگار
coded character
دخشه رمزی
coded decimal number
عدد دهدهی کدگذاری شده
coder
رمز گذار
coder
وسیلهای که یک سیگنال را رمز گذاری میکند
coder
کدگذار
coder
برنامه نویس رمزگذار
coder decoder
رمزگذار- رمزگشا
codger
ادم خسیس وپست
codger
ادم عجیب وغریب
codimer
همدوپار
coffee grinder
حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
coffee roaster
قهوه بوده
coffee roaster
اسباب بودادن قهوه
coffer
صندوق
coffer
خزانه وجوه
coffer
قاب
coffin corner
چهار گوشه زمین
coherer
کوهرر
cohesiometer
دستگاه سنجش چسبندگی خاک
coincidence range finder
مسافت یاب دوشاخهای مسافت یاب انطباقی
coiner
سکه زن
coiner
قلب زن
coiner
زنده
coke pusher
دستگاه متراکم کننده ذغال کک
coker
نارگیل
coking chamber
اطاقک کک سازی
colander
کفگیر
colander
صافی
cold finger condenser
چگالنده انگشتی
cold heavy water
هوایخنکسنگین
cold rubber
لاستیک سرد
cold shoulder
خونسرد
cold shoulder
بی اعتنایی کردن به
cold-shoulder
خونسرد
cold-shoulder
بی اعتنایی کردن به
colder
سرما
colder
سرماخوردگی
colder
زکام سردشدن یا کردن
colder
روشن کردن یک کامپیوتر
colder
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
colder
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
colder
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colder
نه گرم
colder
بدون آماده بودن
coleopter
جانورقاب بال
collar stiffener
یقهیکجپیراهن
collect transfer
بار کردن یک ثبات با بیتها ازمحلهای مختلف
collection order
دستور وصول
colleger
دانشجویی که ازبنگاه خیریه دانشکده بهرمند میشود
collier
ذغال سنگ
collier
کشتی
collier
ذغال گیری
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
colloidal propeller
سوخت کلوئیدی
cologne water
اودوکولون
colombier
کبوترخانه
colonizer
مهاجرنشین
color bearer
پرچم دار
color bearer
کسیکه پرچم را درجایگاه نگه می دارد
color carrier
حامل رنگ
color graphics adapter
وفق دهنده نگاره سازی رنگی
color killer
صافی رنگ
color mixer
رنگ امیز
Recent search history
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com