Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
English
Persian
combined staff
ستاد مرکب
combined staff
ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
Other Matches
combined
مختلط
combined
ترکیب شده
combined
مرکب
combined command
یکان مرکب
combined command
فرماندهی مرکب
combined circuit
مین مجهز به مدار عامل مرکب
combined arms
رستههای مرکب
combined arms
یکان مرکب
combined arms
مرکب
combined harvester
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
alpine combined
مجموع مسابقههای الپاین
combined footing
شالوده مرکب
combined forces
نیروهای مرکب
combined circuit
مدار مرکب
combined transport
حمل و نقل ترکیبی
combined stresses
تنشهای مرکب
combined stresses
تنش مرکب
combined publications
نشریات رستههای مرکب
combined publications
نشریات مشترک
combined operations
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
nordic combined
مجموع مسابقات اسکی نوردیک
combined arms army
ارتش مرکب
combined arms army
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
combined transport operator
عامل حمل و نقل ترکیبی
combined arms team
تیم مرکب
combined arms team
تیم رستههای مرکب
combined bill of laning
بارنامه مرکب
combined bill of laning
بارنامه حمل مرکب
combined transport document
اسناد حمل ترکیبی
combined speed indicator
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
combined communication board
هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
combined communication board
هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
combined influence mine
مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
My trip to Europe was business and pleasure combined .
سفرم به اروپ؟ هم فال بود وهم تماشا
fiata combined transport bill of lading
بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا"
staff
اعضاء هیئت
staff
پرسنل ستاد ستادی
staff
قسمت ستاد
staff
مخلوط سیمان و گچ
staff
1- ستاد 2- کارکنان
staff
کارمندان
staff
با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff
افسران صاحب منصبان
staff
پرسنل
staff
کارمندان کارکنان
staff
چوب پرچم ستاد ارتش
staff
تیر
staff
چوب بلند
staff
مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staff
کارکنان
rammer staff
دسته سمبه
member of staff
کارمند
special staff
ستاداختصاصی
staff college
دانشگاه جنگ
staff coordination
هماهنگی ستادی
staff duty
وفیفه ستادی
staff duty
ماموریت ستادی
staff duty
کار ستادی
staff estimate
براورد ستادی
staff gauge
اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
redeploy
[staff]
عوض کردن
redeploy
[staff]
تغییر دادن
operating staff
کارمندان عملیاتی
rammer staff
چوب سمبه
quarter staff
نیزه چوبی
planning staff
ستاد طرح ریزی کننده
personal staff
ستاد خصوصی فرمانده
personal staff
ستاد شخصی
paraprofessional staff
کارکنان غیر تخصصی
pack staff
بارنگهدار
pack staff
بغچه نگه دار
special staff
ستاد تخصصی
operating staff
متصدیان
staff gauge
اشل دستی
staff levelling
میر ترازیابی
staff manager
رئیس کارگزینی
hotel staff
کارکنان هتل
staff nurse
سرپرستار
ground staff
افرادنگهداریکنندهیکزمینورزشی
treble staff
موسیقی
tip staff
عصای سر فلزی
the staff of old age
عصای پیری
technical staff
کارمندان یا اعضای فنی
surveyor's staff
ژالون نقشه برداری
supervisory staff
مباشرین
staff sergeant
گروهبان دوم
leveling staff
میر
supervisory staff
کارمندان مباشر
staff of life
نان یا چیزی شبیه ان
staff of life
مایه حیات
staff officer
افسر ستاد
staff section
بخش ستادی
staff section
قسمت ستادی دسته سمبه
staff section
قطعات سمبه
redeploy
[staff]
برگرداندن
redeploy
[staff]
تبدیل کردن
staff supervision
نظارت ستادی
staff study
بررسی ستادی
army staff
ستاد نظامی
general staff
ستاد عمومی
general staff
ستاد کل
general staff
ستاد ارتش
gangway staff
نگهبان پله
ensign staff
میله پرچم پاشنه
editorial staff
هیئت مدیره یانویسنده
directing staff
ستاد هدایت کننده
directing staff
ستاد هادی
conducting staff
ستاد هادی
conducting staff
ستاد هدایت کننده
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
brigade staff
ستاد تیپ
army staff
ستاد نیروی زمینی
army staff
ستادارتش
general staff
ستادفرماندهی
half staff
نیم افراشته
levelling staff
شاخص تراز
levelling staff
میر
leveling staff
ژالون نقشه برداری
joint staff
ستاد مشترک
Chief of Staff
رئیس ستاد
jacob's staff
مسافت سنج
hand staff
دسته خرمن کوب
Chiefs of Staff
رئیس ستاد
integrated staff
ستاد توام
integrated staff
ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
jack staff
میله پرچم سینه
jacob's staff
چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
hand staff
چوبدستی
vice chief of staff
جانشین رئیس ستاد
vice chief of staff
دستیاررئیس ستاد
water staff gauge
اشل اندازه گیری عمق اب
army general staff
ستادنیروی زمینی
army general staff
ستاد عمومی ارتش
joint chief of staff
رئیس ستاد ارتش
assistant chief of staff
معاون رئیس ستاد
assistant chief of staff
معاونت
assistant chief of staff, g
معاونت پرسنلی
deaputy chief of staff
رئیس رکن از رده سپاه به بالا
supreme commander's staff
ستاد کل ارتش
marked levelling staff
میر ترازگیری
joint chief of staff
رئیس ستاد مشترک
marked levelling staff
میر مدرج
general staff college
دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
supreme commander's staff
ستاد عالی ارتش
assistant chief of staff, g
رکن یکم اداره یکم
assistant chief of staff,g (intelligenc
معاونت اطلاعات
assistant chief of staff, g (operations
رکن سوم اداره سوم
command and general staff college
دافوس
assistant chief of staff, g (operations
معاونت عملیات
command and general staff college
دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
assistant chief of staff,g (intelligenc
رکن دوم اداره دوم
assistant chief of staff,g(civil affair
معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
The singer and his staff commandeered the entire backstage area.
خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator.
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com