Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
command post exercise
تمرین پاسگاه فرماندهی
Other Matches
command post
پست فرماندهی
command post
پاسگاه فرماندهی
advance command post
پاسگاه فرماندهی جلو
forward command post
پست فرماندهی جلو
advance command post
پاسگاه رده جلو
forward command post
پاسگاه مقدم
army airdefense command post
پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
exercise
تمرین دادن
exercise
مشق نظامی
exercise
ورزش تمرین کردن
exercise
بکارانداختن
exercise
اجرا کردن
exercise
به کار بردن
exercise
فعالیت
i now know the v of exercise
اکنون قدر ورزش را میفهمم
exercise
استعمال کردن
exercise
عمل کردن
exercise
مشق
exercise
اعمال
p.exercise
ورزش
p.exercise
پرورش بدنی
exercise
تمرین
exercise
ورزش
exercise
مانور نظامی
fore exercise
تمرین مقدماتی
joint exercise
مانور مشترک
joint exercise
تمرین مشترک
physical exercise
ورزش
physical exercise
تمرین بدنی
free exercise
تمرینهای نرمش ازاد
isokinetic exercise
تقویت عضله ها به کمک وسایل مقاومتی
open exercise
ورزش در هوای ازاد
joint exercise
تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
mobilization exercise
تمرین بسیج نیروها
mobilization exercise
تمرین بسیج
map exercise
مانورروی نقشه
map exercise
تمرین روی نقشه
live exercise
تمرین رزمی حقیقی
live exercise
تمرین با تیر جنگی
isotonic exercise
تقویت عضله ها به کمک وسایل مقاومتی محرک
formal exercise
تمرین صوری
exercise commander
فرمانده مانور
directed exercise
تمرین هدایت شده
controlled exercise
تمرین کنترل شده
controlled exercise
مانور کنترل شده
physical exercise
تمرین ورزشی
exercise boy
مربی اسب
capacity to exercise
obligations anddischarge rights اهلیت اداء استیفاء
combat exercise
مانور جنگی
exercise mine
مین مشقی
exercise mine
مین تمرینی
exercise one's veto
از حق وتو استفاده کردن
floor exercise
حرکات زمینی ژیمناستیک
field exercise
تمرین صحرایی
field exercise
خدمات صحرایی
field exercise
تمرین رزمی
exercise term
اسم تمرین
exercise term
عنوان مانور
exercise program
برنامه عملیات مانور برنامه تمرین
prescribed exercise
حرکات اجباری
combat exercise
تمرین رزمی
voluntary exercise
حرکات اختیاری
terrain exercise
تمرین یک وضعیت نظامی فقط از نظر بررسی وضع زمین
to exercise is use ful
ورزش کردن سودمند است
triangle exercise
تمرین مثلث گیری درتیراندازی
triangle exercise
کار با مثلث قلق گیری
exercise cycle
دوچرخهثابت
exercise book
کتابتمرین
exercise wear
لباسورزشی
exercise code word
رمز عملیات مانور
cartwheel
[gymnastics exercise]
چرخ فلک
[ورزش ژیمناستیک]
[ورزش]
exercise code word
رمز تمرین
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
second in command
معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
under command
تحت کنترل
command
فرمان
command
فرماندهی
command.com
در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
command.com
COCO.ANDفایل
command
دستور
under command
زیرفرماندهی
command
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
at my command
به فرمان من
command
کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command
سرکردگی فرماندهی
command
امر
second in command
معاون
command
فرمایش
specified command
فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
self command
خودداری
self command
کف نفس
self command
خودفرمانی
specified command
نیروی اختصاصی
command
فرمان دادن
command
یکان قرارگاه عمده
command
فرمان دستوردادن
command
امرکردن
command
حکم
command
حکم کردن
command
امریه
command axis
محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
commodity command
فرماندهی اماد
command unit
واحد فرمان
commodity command
یکان امادکالاهای مصرفی
continuity of command
مداومت فرماندهی
comp command
COفرمان P
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
command strength
استعداد یکان
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
command language
زبان فرماندهی
command key
کلید فرمان
command heading
مسیرپیش بینی شده
command heading
مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
command and control
کنترل و فرماندهی
command group
گروه فرماندهی
command ejection
پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
command detonated
منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
command channels
سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
command channels
ردههای فرماندهی
command axis
محور حرکت یکان
command language
زبان فرمان
command language
زبان دستوری
command liaison
افسر رابط فرماندهی
command socialism
سوسیالیسم دستوری
command signal
علامت فرمان
command report
گزارش فرماندهی
command processor
سیستم عامل فرمانی
command processing
پردازش دستورالعمل
command of execution
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
command of execution
ریاست اجرایی
command net
شبکه یکان
command net
شبکه فرماندهی
command mode
وضعیت دستوری
command liaison
شبکه رابط یکان
command automatism
فرمانبری مطلق
sequence of command
ترتیب توالی فرامین
support command
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
oversea command
یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
operator command
فرمان متصدی
operational command
فرماندهی از نظر عملیاتی
tactical command
یکان تاکتیکی
national command
یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
terminal command
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
to perform a command
فرمانی را اجرا کردن
major command
فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
support command
یکان پشتیبانی
support command
فرماندهی پشتیبانی
tactical command
فرماندهی تاکتیکی
Send To command
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
sealift command
یکان حمل و نقل دریایی
sealift command
فرماندهی حمل و نقل دریایی
scheme of command
طرح فرماندهی
scheme of command
طرح عملیاتی یکان
retraining command
قسمت ندامتگاه
retraining command
یکان بازاموزی
resume command
به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
preparatory command
فرمان خبر
major command
یکان عمده
logistical command
یکان لجستیکی
word of command
فرمان انتصاب
command module
نقشهراهنما
filter command
فرمان FILTER
external command
فرمان خارجی
external command
فرمان برونی
preparatory command
فرمان حاضرباش
embeded command
فرمان تعبیه شده
dosmount command
فرمان پیاده کردن
direct command
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
word of command
فرمان نظامی
command mode
حالت فرماندهی
unified command
نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
logistical command
فرماندهی لجستیکی
transient command
فرمان ناپایدار
type command
فرماندهی ناو گروه
type command
نوع یکان ناو گروه
joint command
یکان مشترک
joint command
فرماندهی مشترک
internal command
فرمان درونی
unified command
فرماندهی متحد
full command
اداره کامل
full command
کنترل کامل
command altitude
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
high command
سرفرماندهی
administrative command
یکان اداری
administrative command
فرماندهی اداری
air command
فرماندهی نیروی هوایی
air command
یکان هوایی
base command
فرماندهی پایگاه
AT command set
مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
AT command set
حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
air command
فرماندهی هوایی
airlift command
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
area command
فرماندهی منطقه
chain of command
سلسله مراتب
chain of command
سلسله مراتب فرماندهی
high command
فرماندهی عالی
command economy
اقتصاد دستوری
command economies
اقتصاد دستوری
combined command
یکان مرکب
combined command
فرماندهی مرکب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com