Dictiornary-Farsi | company secretary | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 180 (8 milliseconds)

English	Persian
company secretary	مسئول مالی و حقوقی شرکت
company secretary	منشی شرکت


Other Matches

secretary	منشی
secretary	رازدار
secretary	محرم اسرار
secretary	وزیر
mr secretary	اقای دبیر
secretary	دبیر
under-secretary	معاون وزارت
Let the secretary get on with it .	بگذارید منشی کارش را بکند
under secretary	زیر نظارت دبیر کل معاون وزیر
under secretary	تحت نظر دبیر کل
secretary of defense	وزیر دفاع
Secretary of State	وزیر خارجه
secretary general	دبیرکل
Secretary-General	دبیرکل
Secretary-Generals	دبیرکل
Home Secretary	مسئولدفتر
flag secretary	منشی تیمسار
financial secretary	مشاور مالی
Secretary of State	وزیر
secretary of embassy	منشی سفارت
secretary of embassy	دبیر سفارت
social secretary	رئیس دفتر
secretary ship	منشگیری
secretary ship	دبیری
secretary of the army	وزیر نیروی زمینی
secretary of defence	وزیر دفاع
secretary bird	مرغ پا بلند قوی منقار ودراز دم
assistant secretary of the army	معاون وزیر نیروی زمینی
secretary of state for defence	وزیر دفاع
secretary of state for foreign affairs	وزیر امور خارجه
secretary of state for home affairs	وزیر کشور
secretary of state for home affairs	وزیر امورداخله
secretary of state for foreign affairs	وزیرخارجه
to keep company	باهم امیزش کردن
company	گروهان همراه کسی رفتن
company	انجمن
company	جمعیت
Come along and keep me company.	بامن بیا تا تنها نباشم
company	گروهان
in company with	باتفاق
company	دسته هیئت بازیگران
in company with	همراه
company	شرکت
company	گروه
in company	باجمع
in company	درجمعیت
to w up a company	امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
Two is company , three is none . <proverb>	دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
to keep company	باهم بودن
company	مصاحبت کردن با
company	تجارتخانه
in company	دسته جمعی
to keep company with	همراه بودن با
associated company	شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
company	شریک
company	همراه
associated company	شرکت وابسته
company	کمپانی
shipping company	شرکت کشتی رانی
proprietary company	شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
shipping company	شرکت کشتیرانی
we underwrite the company	ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
shipping company	شرکت حمل و نقل
ship's company	خدمه ناو
proprietary company	شرکت خصوصی
liquidation of company	تصفیه امور شرکتها
service company	گروهان خدمات
ship's company	پرسنل ناو
separate company	گروهان مستقل
growth company	شرکت در حال گسترش
software company	شرکت نرم افزاری
stock company	شرکت سهامی
subsidiary company	شرکت فرعی
to have a holding in a company	در شرکتی دارائی سهام داشتن
a stand-alone company	یک شرکت مستقل
directorate [of a company]	هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
directorate [of a company]	هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
aircraft company	شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
Company town	شهرک کارگران
offshore company	شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
to join company with somebody	به کسی ملحق شدن [همراه کسی شدن]
What's your insurance company?	شرکت بیمه شما کدام است؟
to request the company of:	حضور کسی را خواستن
supply company	شرکت تامین کننده
to break company	جدایی کردن
to keep a person company	پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
to overcapitalize a company	سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
trading company	شرکت تجارتی
trust company	شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
unlimited company	شرکت با مسئولیت نامحدود
He is a new face in the company .	چهره تازه ای درشرکت است
He has no influence in this company .	دراین شرکت کاره ای نیست
That evening we had company .	آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
to shake up [a company] <idiom>	سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
branch of a company	شعبه شرکت
controlled company	شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
controlling company	موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
controlling company	holdingcompany
cooperative company	شرکت تعاونی
mutual company	شرکت تعاونی
dissolution of a company	انحلال شرکت
winding up of a company	انحلال شرکت
doctor to the company	پزشک شرکت
electric company	شرکت برق
finance company	شرکت تامین مالی
finance company	شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
affiliated company	شرکت وابسته
fire company	شرکت اتش نشانی
acting company	شرکت عامل
constituent company	شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
company union	اتحادیه شرکت
carrier company	تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
commercial company	شرکت تجاری
company commander	فرمانده گروهان
company funds	اعتبارات گروهانی
company grade	در رده گروهان
company grade	پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
company law	قوانین شرکت
company law	قوانین مربوط به شرکتها
company network	شبکه همکار
company network	شبکه شرکت
company seal	مهر شرکت
article of a company	اساسنامه شرکت
company team	تیم گروهانی
company team	تیم مرکب
headquarters company	گروهان ارکان
headquarters company	گروهان قرارگاه
holding company	شرکت مالک
incorporated company	شرکت ثبت شده
insurance company	شرکت بیمه
invalidation of company	بطلان شرکت
parent company	شرکت مادر شرکت مرکزی
parent company	شرکت اصلی
parent company	شرکت مادر
public company	شرکت سهامی عام
holding company	شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
holding company	کمپانی مسلط
holding company	شرکت سرمایه گذاری درسهام
holding company	شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
holding company	شرکت در سرمایه گذاری درسهام
holding company	شرکت مرکزی
private company	شرکت خصوصی
holding company	شرکت صاحب سهم
limited company	شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
to part company with any one	رفاقت را با کسی بهم زدن
computer leasing company	شرکت اجاره دهنده کامپیوتر
limited liability company	شرکت با مسئولیت محدود
limited liability company	شرکت با مسئوولیت محدود
Iran Carpet Company	شرکت سهامی فرش ایران
quasi public company	شرکت نیمه دولتی
producers cooperative company	شرکت تعاونی تولید
letter-box company	شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
part company with a person	رفاقت را با کسی بهم زدن
computer serrices company	شرکت خدمات کامپیوتری
To lay the foundation of a company.	پایه واساس شرکتی راریختن
extend the life of the company	امتداد مدت شرکت
unlimited liability company	شرکت تضامنی
terminal service company	گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
standard oil company	استاندارد اویل کمپانی
standard oil company	شرکت نفت استاندارد
joint stock company	شرکت سهامی
a company of good standing	شرکتی با اعتبار
Our company is oprerating in several countries .	شرکت ما درچندین کشور عمل می کند
consumers cooperative company	شرکت تعاونی مصرف
Our company has some pecuniary difficulties .	شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
The hell with the company (office).	گور بابای شرکت ( اداره )
joint-stock company	شرکت سهامی
head office of company	مرکز اصلی شرکت
non-resident company [British E]	شرکت غیر ساکن
We have no vacant position ( opening ) in this company .	دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
employer's liability insurance company	شرکت بیمه
public joint stock company	شرکت سهامی عام
private joint stock company	شرکت سهامی خاص
We dont have qualified personnel in this company.	دراین شرکت آدم حسابی نداریم
He has a poor service record in this company.	دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
This company guarantees prompt delivery of goods.	این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
Saving your presence . present company excepted .	بلانسبت شما !
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .	دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم