Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
complement form
صورت متممی
complement form
صورت متمم
complement form
فرم متمم شکل متمم
Other Matches
two's complement
مکمل 2
two's complement
متمم نسبت به دو متمم دو
two's complement
متمم نسبت به دو
complement
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complement
معکوس یک عدد دودویی
complement
رقم دودویی که مکمل شده است
two's complement
افزودن یک به متمم یک یک عدد دودویی , برای نمایش اعداد دودویی منفی
one's complement
معکوس یک عدد دودویی
one's complement
متمم یک
one's complement
مکمل یک
one's complement
متمم نسبت به یک
nine's complement
متم نسبت به 9 متمم 9
nine's complement
مکمل 9
nine's complement
که با کم کردن هر رقم عدد از 9 بدست می آید
nine's complement
مکمل دهدهی
complement
تبدیل یک عدد دودویی
complement
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complement
مکمل دهدهی
complement
کامل کردن
complement
ملحقات
complement
متمم
complement
حد مجاز مکمل
complement
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complement
متمم بودن
complement
متمم گرفتن
complement
مکمل
complement
استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complement
تزئینی
complement
ضمائم
complement
پرسنل سازمانی
complement
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complement
عمل منط ق که حاصل آن NOT منط ق است
complement
تعارفات معمولی
complement
متمم مکمل
complement
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complement
ضمیمه
radix complement
متمم مبنایی
radix complement
مکمل مبنا
ten's complement
متمم نسبت به 01
objective complement
مکمل موضوع
objective complement
اسم یا صفت یاضمیرمکمل صفت موضحه درمسندالیه
nines complement
متمم نسبت به 9
complement gate
دریچه متمم ساز
emergency complement
جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
emergency complement
تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
station complement
پرسنل ثابت یک پایگاه
relative complement
تفاضل
[مجموعه]
[ریاضی]
true complement
مکمل صحیح
true complement
مکمل واقعی
true complement
متمم واقعی متمم مبنایی
true complement
متمم مبنایی
true complement
متمم واقعی
ten's complement
متمم نسبت به ده متمم ده
ten's complement
مکمل 01
ten's complement
عددی که با افزودن یک به متمم نهم یک عدد دهدهی به دست آید
station complement
پرسنل خدماتی پایگاه
peace time complement
استعداد مجاز زمان صلح
diminished radix complement
نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
three form
فرم تریو
re form
دوباره درست کردن
form
روش
in form
خوش حالت
out of form
غیراماده
out of form
بدحالت
in form
اماده
form
کد چهار حرف که نوع داده را به صورت فایل RIFF مشخص میکند
form
ورقه
form
ساخت
form
شکل دادن
form
نوع
form
صورت دیس
form
فراگرفتن
form
ایجاد یک شکل
form
شکل گرفتن سرشتن
form
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
form
تشکیل دادن
form
شکل قالب
form
امادگی
form
سابقه فعالیت اسب
form
صورت
form
قسم
form
پروردن
form
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
form
برگه ورقه
form
طریقه
form
تصویر وجه
form
ترکیب
form
ریخت
form
شکل
form
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form
یات مربوطه را وارد میکند
form
وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
form
طرز ورفتار
form
صفحهای از صفحات کامپیوتری
form
یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
form
حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form
فرم
form
تشکیل دادن ساختن
form
بشکل دراوردن
form
نظم فرم
form
قالب کردن
sentential form
صورت جملهای
sight form
نمونه رصد
reduced form
فرم تقلیل یافته
sliding form
قالب بندی کشویی
reduced form
فرم تعدیل شده
pausal form
دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
eye-form
[شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
pyranose form
شکل پیرانوزی
quadratic form
شکل درجه دوم
order form
نمونه سفارش نامه پر نکرده
quadratic form
معادله درجه دوم
radial form
شکل ستارهای
proposal form
فرم درخواست بیمه
proposal form
فرم پیشنهاد
power form
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
resonance form
شکل رزونانسی
solemn form
طریقه رسمی
solemn form
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
to melted in to another form
بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
to set a form
فرم بستن
tooth form
شکل دندانه
form mill
فرز کردن پروفیل
true form
فرم واقعی
turnaround form
شکل برگشت
wave form
شکل موج
wave form
شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
sixth form
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
Form without substance .
صورت بدون معنی
registration form
فرم ثبت نام
form-piece
[تکه های سنگ در مشبک کاری]
form letters
فرم نامه
form letter
فرم نامه
life form
زی نمود
to form into groups
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
to form into groups
دسته بندی کردن
to form into groups
گروه بندی کردن
staggered form
شکل نامتقابل
standard form
صورت متعارف
structural form
شکل بنیانی
structural form
شکل اولیه معادلات در سیستم معادلات هم زمانی در اقتصاد سنجی
substance and form
جوهروعرض
symbolic form
علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
to form a plot
توط ئه دیدن
tendering form
ورقه پیشنهاد
tendering form
برگ پیشنهاد برگ درخواست
the precatory form
صیغه تمنی یا در خواست
to form a habit
عادتی پیداکردن
to form a habit
تشکیل عادت دادن
to form a notion
تصور کردن
to form a notion
اندیشه کردن خیال بستن
to form a plot
اسباب چینی کردن
slip form
قالب لغزنده
canonical form
صورت متعارفی
end of form
انتهای ورقه
endless form
ورقه بی انتها
erythro form
شکل اریترو
executable form
برنامهای که به کد ماشین ترجمه یا کمپایل شده باشد تا پردازنده بتواند اجرا کند
executable form
شکل قابل اجرا
executable form
فرم قابل اجرا
fanfold form
ورقه با تای بادبزنی
field form
نمودار میدان
form alignment
هم ترازی ورقه
form block
بلوک فرمکاری
form determinant
تعیین کننده شکل
form drag
مقاومت ناشی از شکل جسم
form drag
پسای شکل
form factor
ضریب شکل
form feed
تغذیه کاغذ
application form
برگ درخواست
eclipsed form
شکل متقابل
die form
شکل دادن حدیدهای
canonical form
شکل رزونانسی
coding form
ورقه برنامه نویسی
coding form
فرم برنامه نویسی
coil form
مغزی پیچک
coil form
نوع بوبین
coil form
شکل بوبین
cold form
در حالت سرد شکل دادن
boat form
شکل قایقی
boat form
قایقی شکل
continued form
دنباله
continuous form
ورقه پیوسته
form cutter
دستگاه فرز پروفیل
normal form
صورت هنجار
form feed
خورش ورقه
die form
فشردن
form grind
سنگ زدن در مقطع طولی
form insulation
عایق کاری قالب
in due form
بطرز شایسته
in binding form
به وجه ملزم
free form
نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
meso form
شکل مزو
furanose form
شکل فورانوزی
normal form
صورت عادی
natural form
وضع بدن هنگام تیراندازی
gauche form
شکل کج
keto form
شکل کتو
form work
کفراژ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com