Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
contact fire
انفجار در اثر تماس
contact fire
انفجارمین در اثر تماس با کشتی
Other Matches
Fire cannot be extinguished by fire .
<proverb>
آتش را به آتش خاموش نتوان کرد .
Where can I contact Mr …. ?
کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
contact
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contact
اتصال الکتریکی برخورد
contact
فراخوانی کاربر یاوسیله در شبکه
contact
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
to be in contact
تماس داشتن
contact
اتصال
contact
تماس
contact
محل اتصال تماس گرفتن
contact
تماس یافتن تماسی
contact
برخورد
contact
کنتاکت
contact mine
مین ضربتی
contact potential
فشار الکتریکی تماسی
contact mine
مین مکانیکی
contact mine
مین مجاورتی
contact pressure
فشار تماسی
contact pressure
فشار تماس
contact mine
مین اصطکاکی
contact lost
هدف گم شد
contact microphone
میکروفون کنتاکتی
contact potential
ولتاژ تماسی
contact party
گروه تماس
contact party
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
contact pair
زوج اتصال
dry contact
اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
contact point
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
contact points
نوکهای کنتاکت
contact plug
دوشاخه برق
contact plug
فیش اتصال
contact piece
کنتاکت
contact patrol
گشتی اخذتماس
contact patrol
گشتی تماس
contact point
قطب تماس
contact lost
هدف ازمیدان تعقیب خارج شد
contact lost
تماس قطع شد
contact area
منطقه اخذتماس
contact area
منطقه تماس
to make contact
اتصال دادن
contact angle
زاویه تماس
to make contact
پیوستن
collector contact
اتصال کلکتور
collective contact
کنتاکت جامع
change over contact
کنتاکت تغییر دهنده
carbon contact
کنتاکت کربنی
breaker contact
پلاتین
contact area
سطح تماس
contact backlash
دنده کور تماس
contact bar
الکترود جوشکاری
contact line
خط تماس
contact lights
چراغهای سفید در دو طرف باند موازی با خط مرکز ان
contact flange
فلانژ تماس
contact electricity
فشار الکتریکی تماسی الکتریسیته تماسی
contact drop
افت کنتاکتی
contact diameter
قطر تماس
contact detector
اشکارساز کنتاکتی
contact breaker
افتومات
contact breaker
کلید قطع کننده
contact behavior
رفتار تماس جویانه
breake contact
کنتاکت ساکن
contact print
چاپ خشک
impluse contact
کنتاکت ایمپولز
normally closed contact
اتصال معمولا بسته
normally open contact
اتصال معمولا باز
impluse contact
کنتاکت ضربهای
pin contact
اتصال سنجاقی
plug contact
کنتاکت دوشاخه
point contact
تماس نقطهای
point contact
کنتاکت نقطهای
point of contact
نقطه تماس
protective contact
کنتاکت محافظ
relay contact
کنتاکت رله
multiple contact
کنتاکت دستهای
multiple contact
دسته کنتاکت
multi contact
چند قطبی
intermediate contact
کنتاکت میانی
intermediate contact
کنتاکت واسطه
interrupter contact
کنتاکت پلاتین
interrupter contact
کنتاکت قطع
line of contact
خط تماس
main contact
کنتاکت اصلی
mercurial contact
کنتاکت جیوهای
ignition by contact
احتراق تماسی
movement to contact
حرکت به اخذ تماس
movement to contact
حرکت به تماس
roller contact
کنتاکت غلتکی
self cleaning contact
کنتاکت خودشوی
contact sweeping
روبیدن مکانیکی
contact sports
ورزشهای برخوردی
contact sparking
جرقه کنتاکت
contact series
اتصال سری
contact resistance
مقدار مقاومت کنتاکت
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contact report
گزارش اخذ تماس
contact rectifier
یکسوکننده مجاورتی
contact ratio
نسبت تماس
contact rail
ریل کنتاکت
contact sweeping
روبیدن ضربتی
contact with the net
خطای تماس با تور والیبال
to bring into contact
پیوستن
side contact
شاخک لامپ
electric contact
کنتاکت الکتریکی
sliding contact
کنتاکت لغزان
sliding contact
کنتاکت لغزشی
spring contact
کنتاکت فنری
delayed contact
چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
switch contact
کنتاکت اتصال
to break contact
اتصال راقطع کردن
to break contact
جریان راگسستن
to bring into contact
تماس دادن
contact print
چاپ به طریقه تماس
contact lens
عدسی مماس
area contact
سطح تماس
contact printer
اتصالچاپگر
contact lever
اهرم اتصال
contact lenses
عدسی بساو
contact lenses
لنز چشم
wiping contact
کنتاکت لغزان
contact lens
عدسی بساو
advance to contact
پیشروی برای اخذ تماس
contact lens
لنز چشم
contact lenses
عدسی مماس
angle of contact
زاویه تماس
contact surface
سطح تماس
To be in touch ( contact) with someone.
با کسی درتماس بودن
negative contact
اتصالنگاتیو
positive contact
اتصالبارمثبت
zone of contact
ناحیه تماس
contact piece
پلاتین
zone of contact
محل برخورد
To establish( make) contact.
تماس دایر ( برقرار ) کردن
contact burst preclusion
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
If there is a reason for complaint, please contact ...
اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
contact potential barrier
پشته پتانسیل مجاورتی
hard contact printing
چاپ تماسی که در ان هدچاپگر با نیروی محسوسی روی لایه زیرین فشار واردمی اورد
single contact switch
کلید یک قطبی
contact potential difference
اختلاف پتانسیل مجاورتی
metallic contact grid
میخمتصلفلزی
ignition by contact breaking
احتراق با قطع کنتاکت
contact voltage regulator
نافم ولتاژ با کنتاکت
hot-shoe contact
نفطهاتصالفلاش
double contact lamp
لامپ با اتصال مضاعف
contact ion engine
موتوری برای ایجاد تراست درفضا
surface contact rectifier
یکسوکننده سطحی
contact field technician
کارمند فنی
contact electromotive force
نیروی برق رانی مجاورتی
angular contact bearing
یاطاقان زاویه دار
single contact lamp
لامپ تک کنتاکتی
welded contact rectifier
یکسو کننده نقطهای جوش شده
brush contact loss
افت زغال
point contact rectifier
یکسو کننده نقطهای
multiple contact switch
کلید پلهای
multi contact plug
دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
wire contact distributor
دلکوی تماسی
equivalent circuit of a contact rectifie
مدار هم ارز یکسوکننده مجاورتی
We finally succeed in making a radio contact.
عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
angular contact thrust ball bearing
بلبرینگ طولی محوری
to d. down a fire
اتش رازیر خاکستر کردن
keep the fire in
اتش را روشن نگاه دارید
on fire
مشتاق
on fire
سوزان
to be under fire
سخت مورد انتقاد قراردادن
on fire
درحریق
fire
آتش
fire
حریق
to fire
تیر زدن
fire
تندی
to fire up something
با تحریک چیزی را افزایش دادن
under fire
<idiom>
درمرکز حمله بودن
on fire
مشتعل درتاب وتب
fire
شلیک
fire
حرارت
Keep away from the fire .
نزدیک آتش نرو
fire off
در کردن
fire
شلیک تیراندازی شلیک کنید
fire up
اتشی شدن
fire
شلیک کردن
fire
اتش کردن
fire up
روشن کردن
seen fire
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
fire
تفنگ یاتوپ رااتش کردن
to fire at something
تیر زدن به چیزی
fire
اتش زدن
the fire
النار
fire
شوت محکم و مستقیم
fire at will
اتش به اختیار خود
fire at will
اتش به اختیار
fire
پرتاب راکت
fire
افروختن
fire
بیرون کردن انگیختن
fire off
شلیک کردن
to fire off
درکردن
fire out
بیرون کردن
to fire up
روشن کردن
fire out
بیرون انداختن
to fire out
بیرون کردن
to fire out
بیرون انداختن
under fire
تیراتش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com