English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
corn field گندم زار
corn field مزرعه
Other Matches
corn میخچه دانه دانه کردن
corn ذرت
corn غله
corn دانه
to t. on any one's corn کسیرارنجاندن
corn نمک زدن
corn میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
to t. on any one's corn احساس کسی راجریحه دارکردن
can of corn توپ هوایی بلند
corn d. غله فروش
corn d. علاف
turkey corn ذرت
saracen corn دیلار
turkey corn بلال
corn-cob حکاکی روی ظرف چوبی
corn-effect ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
corn harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
corn snow برف شکری
saracen corn گندم سیاه
guinea corn ذرت جاروبی
A handful of corn . یک مشت ذرت
indian corn بلال
indian corn ذرت
corn flower گل گندم
corn on the cob ذرت
sweet corn ذرت هندی
sweet corn ذرت شیرین
corn popper غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود
fodder corn مزرعهذرت
pop corn چس فیل
pop corn ذرت بو داده
tri corn کلاه سه گوشه سه شاخه
guinea corn ذرت جارویی
copple corn تاج
copple corn کاکل
green corn ذرت هندی که نارس بکار طبخ میاید
corn snow تگرگ
corn meal ارد گندم - ارد جودوسر
corn poppy شقایق سرخ
corn parsley جعفری صحرایی
corn popping درست کردن چس فیل
corn rose گل خشخاش
corn rose شقایق
corn shuck پوست یاغلاف ذرت
corn snow برف تگرگی
corn snow برفی که دانه بندی درشت دارد
corn sugar دکستروز
corn weevil شپشه گندم
parched corn گندم بریان
parched corn گندم برشته
corn mayweed بابونه صحرایی
corn ball شیرینی چس فیل
corn chandler گندم فروش
corn chandler غله فروش
corn flour ارد ذرت- ارد برنج
corn cob چوب ذرت
corn dril تخم افشان
corn drill بذر افشان
corn flower گل خشخاش شقایق
pepper corn rent اجاره فاهری
Tow sacks of corn . دو کیسه ذرت
pepper corn rent اجاره اعتباری
American corn bread نانذرتآمریکایی
pepper corn rent اجاره غیر واقعی
corn-rowing [grinning] راه راه شدن پرزها بخاطر رفت و شد زیاد روی فرش که پرزها بصورت شیارهای باریک در جهت عمود با ترافیک روی فرش قرار می گیرند
to keep the field جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
to keep the field درجای خودثابت ماندن
zero field بی میدان
zero field بی حوزه
zero field میدان صفر
field زمین بازی
well field حوزه تغذیه کننده چاه
field رشته [دانشی]
field میدان
right field سمتراستزمین
field name نام فیلد
to take the field جنگ اغازکردن
field زمین
field توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field حوزه
field میدانه
field مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field مشابه 4036
field روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field نوشتن داده روی PROM
field بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field فرودگاه
field صحرا
field دشت کشتزار
field دایره
field رشته
field بمیدان یا صحرا رفتن
field پایکار
field کارگاه
field میدان دید
field زمینه رزمی صحرایی
field میدان رزم صحرا
field دشت
field کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
To take field against somebody . بر علیه کسی وارد شدن
field بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field فیلد
field شاخه [دانشی]
field بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field خارج اداره یا کارخانه
field فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field template قالب فیلد
field template الگوی فیلد
field theory نظریه میدانی
field worker پژوهشگر میدانی
field work کار صحرایی
free field میدان عمل ازاد
force field میدان نیرو
fixed field میدان ثابت
flying field میدان فرودگاه
field strcture ساخت میدانی
field strength شدت میدان
field study بررسی میدانی
gold field ناحیه زرخیز
field survey نقشه برداری زمینی
grain field کشتزار
field work کار میدانهای
grain field گندم زار
field winding سیم پیچ اهنربایی
field winding سیم پیچی میدان
field upgradable سخت افزار قابل توسعه درمحل
free field حوزه ازاد
field work استحکامات صحرایی استحکامات
field theory تئوری میدان ها
field vector بردار میدان
field wire سیم صحرایی
field wire سیم جنگی
field work پژوهش میدانی
field theory نظریه اساسی میدان
field trial مسابقه تازیهای شکاری
field trip گردش علمی
field type از نوع جنگی
field services قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
field work کار در صحرا
field type نوع رزمی
field voltage ولتاژ میدان
field of play زمین بازی
field operating فعال درصحرا رده صحرایی
field order دستورالعمل رزمی
field order دستورعملیاتی دستور رزمی
field pea نخود سبز فرنگی
field piece توپ صحرائی
field player بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
field point سر تیر بسیار نازک
field pole قطب میدان
field privilege امتیاز فیلد
field radio بی سیم صحرایی
field operating عمل کننده در صحرا
field officer افسر رزمی
field of play پیست شمشیربازی
field of regard میدان دید
visual field میدان دید
field of view میدان دید
field of view منظره
field of view حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
field of vision میدان بینایی
field of vision میدان دید
field officer افسر عملیات صحرایی
field radio رادیوی قابل حمل صحرایی
field range میدان تیر رزمی
field separator جدا ساز میدان
field service خدمات پایکار
field service تعمیر در محل
field service خدمات رزمی
field service پشتیبانی سرویس رزمی
field shop کارگاه صحرایی
field shop تعمیرگاه صحرایی
field splice وصله کارگاهی
field stockade ذخایر صحرایی
field stockade کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
field roving course مسابقه تیراندازی جنگلی
field round یک دور تیراندازی صحرایی
field range میدان تیرجنگی
field ration جیره صحرایی
field ration جیره رزمی
field rectifier یکسوساز میدان
field regulator نافم میدان
field regulator تنظیم کننده میدان
field rheostat رئوستای میدان
field officer افسر رسته رزمی
field rheostat تنظیم کننده میدان
field rheostat رگولاتورمیدان
field storage انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
gravitational field میدان گرانش
rugby field زمین بازی رگبی
tension field میدان کششی
interference field میدان مزاحم
track and field وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com