English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
court of petty offences دادگاه لغزش
court of petty offences محکمه خلاف
Other Matches
offences جرائم
to take offences رنجیدن
political offences جرائم سیاسی
motoring offences جرائم رانندگی
no offences was meant مقصود
no offences was meant توهین نبود
non fatal offences جرائم غیر مهلک
offences against property جرائم بر علیه اموال
sexual offences جرائم جنسی
street offences جرائم خیابانی
street offences اعمالی که هر گاه در خیابان صورت پذیرد جرم است
fatal offences جرائم مهلک
that is an offences to moralit لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
to give offences to رنجاندن
to give offences to توهین کردن
offences against persons جرائم بر علیه اشخاص
non fatal offences against the person مادون نفس
road traffic offences جرائم راهنمایی و رانندگی
offences against public morals جرائم بر علیه اخلاق عمومی
non fatal offences against the person جرائم بر علیه ابدان
offences against public dencency جرائم بر علیه عفت عمومی
petty غیر قابل ملاحظه
petty کوچک
petty خرد
petty جزئی
petty فرعی
petty offence جرم کوچک
petty session دادگاه سیار
petty thief دله دزد
petty farmers کشاورزان جزیا خرد
larceny petty دزدی کوچک
larceny petty بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
petty jury هیئت منصفه
petty farmers زارعین جزء
petty officers ناو استوار دوم
petty officers معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officers مهناوی
petty officers درجه دار
petty officer ناو استوار دوم
petty officer معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officer مهناوی
petty officer درجه دار
petty jury هیئت داوری هیئت قضات
petty offence خلاف
petty offence انحراف
petty offence جرم خلافی
petty offence خطا
petty larceny دله دزدی
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
petty offence لغزش
chief petty officer ناو استوار یکم
chief petty officer ناوبان دوم
chief petty officeer ناو استوار یکم
master chief petty officer استوار یکم
senior chief petty officer ناوبان یکم
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master chief petty officer ناو استواریکم
It is for the Court to fix the terms. [ The terms are a matter for the Court to fix.] این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
to appear before the court در دادگاه ظاهر شدن
court بارگاه
ad court زمین سرویس سمت چپ تنیس
to take somebody to court کسی را محاکمه کردن
court زمین ورزشهای محوطهای
court عشق بازی کردن
court دادگاه
the court above محکمه بالاتر
court خواستگاری
right court زمین سرویس سمت راست
court دادگاه افهار عشق
court دربار
court حیاط
court of a محکمه استیناف
court محکمه
out of court داد باخته
out of court محکوم علیه
provost court دادگاه پادگانی
police court دادگاه خلاف
ball is in your court <idiom> [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
traffic court دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
practice court دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
president of the court رئیس دادگاه
religious court محکمه شرع
prize court شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
rear court انتهای زمین
provost court دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
probate court دادگاه وصایا و ارث
probate court محکمه امور حسبی
police court محکمه خلاف
to bring somebody before the court [s] کسی را دادگاه بردن
court division دادگاه
court division بخش دادگاه
court style سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
The ball is in your court. <idiom> حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
contempt of court توهین به دادگاه [جرم جنایی]
contempt of court اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
base-court حیات بیرونی
ante-court [اولین صحن در خانه های بزرگ]
playing court زمین بازی
The ball is in your court. <idiom> حالا نوبت تو است.
court shoes رجوع شود به pump
police court کلانتری
police court ضابطین شهربانی
kangaroo court دادگاه مندرآوردی
kangaroo court دادگاه غیرقانونی
kangaroo court دادگاه پوشالی
court shoe رجوع شود به pump
volleyball court 9 در 81 متر
crown court دادگاهیدر انگلستانو ولز
volleyball court زمین والیبال
trial court دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
law court دادگاه قضایی
centre court حیاطمیانی
court referee داورزمینبازیسرپوشیده
to settle out of court به توافق رسیدن خارج از دادگاه
out of court settlement توافق بدون محکمه [حقوق]
kangaroo court <idiom>
hold court <idiom> همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
High Court دادگاهویژهجرائممهم
court of law دادگاه
right service court داورسرویسراست
trailer court محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
traffic court دادگاه عبور و مرور
traffic court دادگاه تخلفات رانندگی
summary court دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
summary court دادگاه بدوی
squash court زمین بازی اسکواش
to apply to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
service court محل فرود سرویس اسکواش
service court محل فرود سرویس
to have recourse to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
superior court دادگاه عالی
superior court دادگاه تمیز
supreme court دیوان عالی کشور
to put out of court از دستور خارج کردن
to put out of court شایسته مطرح کردن ندانستن
to pay court عرض بندی کردن
to court favour توجه و التفات کسی را طلب کردن
the superme court دیوانعالی کشور
tennis court 07/32 در59/01 متر
tennis court زمین تنیس
supreme court دیوان تمیز
court rug فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
peace court صلحیه
court of appeal دادگاه پژوهش
court plume پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
court order قرار صادره از دادگاه
court of review دادگاه تجدید نظر
court of record در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
court of record دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
assize court محاکم سیار جنایی
court of province دادگاه استان
assize court دادگاه جنایی
court of justice دادگاه
court of iquiry دادگاه رسیدگی
court procedure محاکمه
court session جلسه دادگاه
court tennis تنیس داخل سالن
court of appeal دادگاه عالی محکمه استیناف
disciplinary court دادگاه انتظامی محکمه اداری
disciplinary court محمکه انتظامی
deuce court زمین سرویس سمت راست تنیس
cross court بسمت مخالف زمین در قطر
criminal court دادگاه جنایی
criminal court راز و نیاز کردن
criminal court عشق بازی کردن
criminal court محکمه جنائی
court yard حیاط
court of grievances دادگاه مظالم
court of first instance دادگاه بدوی
court martial دادگاه نظامی
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
court games بازیهای محوطهای
court card سرباز
court card بی بی
court card صورت :شاه
country court دادگاه بخش
contempt og court اهانت به دادگاه
commercial court دادگاههای صنفی
court martial در دادگاه نظامی محاکمه کردن
circuit court دادگاه استیناف
circuit court دادگاه منطقهای
court of first instance محکمه بدایت
court of first instance دادگاه شهرستان
base court حیاط بیرونی یاعقبی
change court تعویض زمین
court of appeals دادگاه استیناف
master of the court مدیر دفتر دادگاه
court material دادگاه نظامی
juvenile court دادگاه نوجوانان
court martiall شورای نظامی
court martiall دادگاه نظامی
clerk of the court کاتب
district court دادگاه بخش
lower court محکمه تالی
martial court دادگاه نظامی
magistrates court دادگاه جنحه
court-martial دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialled دردیوان حرب محاکمه کردن
odd court زمین سرویس سمت چپ
left court زمین سرویس سمت چپ
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com