Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
cross conditioning
شرطی شدن ضمنی
Other Matches
conditioning
شرطی کردن شرطی سازی
conditioning
امادگی
conditioning
شایسته سازی
conditioning
اصلاح مشخصههای اطلاعات در یک خط انتقال صدا ازطریق تصحیح خصوصیات فازدامنه تقویت کنندههای خط شایسته سازی
conditioning
شرطی شدن
vicarious conditioning
شرطی شدن جانشینی
operant conditioning
شرطی شدن کنش گر
backward conditioning
شرطی کردن وارونه
air-conditioning
تهویه هوا
mass conditioning
جهت دادن به توده مردم
operant conditioning
شرطی شدن عامل
type s conditioning
شرطی شدن نوع اس
type r conditioning
شرطی شدن نوع ار
vicarious conditioning
شرطی شدن مشاهدهای
pavlovian conditioning
شرطی شدن پاولفی
avoidance conditioning
شرطی کردن اجتنابی
delayed conditioning
شرطی سازی درنگیده
differential conditioning
شرطی سازی افتراقی
eyelid conditioning
شرطی کردن پلک چشم
Is there air conditioning?
آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
air conditioning
تهویه مطبوع
classical conditioning
شرطی سازی کلاسیک
trace conditioning
شرطی کردن ردی
instrumental conditioning
شرطی شدن وسیلهای
air conditioning unit
محلتهویههوا
air conditioning plant
تاسیسات تهویه مطبوع
higher order conditioning
شرطی سازی سطح بالا
heating/air conditioning equipment
وسائلگرمادهی
heating/air conditioning equipment
تهویه
cross way=cross road
چهارراه
cross
عبوردادن
cross
سانتر کردن
cross
حرکت سمتی
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
عبور کردن
cross
تقاطع
cross
خلاف میل کسی رفتار کردن
cross
گذشتن
cross
پیوندزدن کج خلقی کردن
cross
دورگه کردن
cross
روبروشدن قطع کردن
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross over
همگذری
cross out
قلم زدن
cross
علامت ضربدر یاباضافه
to be cross about something
دلخور بودن از چیزی
cross over
درو از عقب
cross
قطع کردن متقاطع کردن
cross
پیوندی
cross
عرضی
cross
متقاطع
on the cross
بطوراریب
cross
قلم کشیدن بروی
cross (something) out
<idiom>
حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
cross
خط بطلان کشیدن بر
st.g's cross
چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
to cross self
با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
cross tell
پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
to take the cross
صلیب بدوش گرفتن
cross tell
خبر دادن
cross
صلیب
cross
علامت ضربدر در نقشه کشی
cross
نادرستی
cross
تقلب
cross
اختلاف مرافعه
cross
دورگه
cross
حدوسط ممزوج
cross
مصادف شدن با
cross
چلیپا
cross
خاج
cross talk
تداخل صداها در تلفن
cross swords
دست و پنجه نرم کردن
cross traverse
تراورس عرضی
cross vault
طاق چهاربخش
cross support
نگهداشتن بدن بحالت صلیب
cross stroke
فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cross tree
رابط عرضی دکلها
cross validation
وارسی اعتبار
cross wise
چلیپایی ضربدری
cross stitch
بخیه دوزی بچپ وراست
cross word
جدول معمائی
cross weight
وزن ناخالص
cross trail
جاده سرتاسری عرضی در منطقه
cross wise
صلیب وار
cross voting
رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
cross talk
تداخل صدا
cross wall
دیوار پلهای عرضی
cross tip
پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
cross thrust
تراست ناخالص
cross talk
تداخل صحبت
cross talk
تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
cross talk
القاء
cross trail
جاده عرضی
cross wind
باد جانبی
cross wires
سیمهای متقاطع
cross wall
دیوار همبر
cross loading
تقسیم بارهای هواپیما
cross pollinate
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross pollination
گرده افشانی از گلی بگل دیگر
cross products
حاصلضرب ضربدری
cross purpose
قصد مغایر
cross purpose
قصد متقابل
cross question
استنطاق
cross question
بازجویی
cross question
سئوال بطریق استنطاق
cross reaction
سطح مقطع
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
cross pointing
ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
cross plane
رنده کردن
cross piece
تیر عرضی
cross loading
مخلوط کردن بارها
cross magnetizing
میدان مغناطیسی متقابل
cross member
عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
cross modulation
مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
cross or pile
شیر یا خط
cross examine
بازجویی کردن
cross over point
نقطه همگذری
cross over point
نقطه تقاطع مسیر رژه
cross over point
نقطه الحاق مسیرها
cross peaks
پیکهای چلیپایی
cross road
چهارراه
cross road
تقاطع جاده
cross polinize
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross section
رویه برش
cross section
سطح مقطع عرضی
cross servicing
خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
cross slide
کشوی لغزنده عرضی
cross stay
تقویت صلیبی
cross section
مقطع
cross section
نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross road
محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross roads
تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
cross roads
همبر راست گوشه
cross roll
نورد عرضی
cross section
مقطع عرضی
cross section
برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross section
برش عرضی
cross section
سطح مقطع موثر
cross section
سطح مقطع
cross section
نیمرخ عرضی
cross stay
بست چلیپا
cross word
جدول لغز
cross-Channel
عبور
Celtic cross
[چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
cross-aisle
[گوشواره عرضی کلیسا]
cross-banded
[روکشی با تارهای عمود]
cross-beam
تیر افقی
cross-brace
بادبند چپ و راست
cross-doomed
کلیسای گنبددار
cross-church
کلیسای صلیبی
cross-gable
[سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
Cross your heart!
<idiom>
راستگو باش !
[صادقانه بگو!]
cross-Channel
برقراریارتباطومسافرت از کانال
cross-purposes
عدم تفاهم
She is cross eyed.
چپ چشم است ( لوچ )
To cross out . To strike off.
خط زدن
at cross purposes
<idiom>
راه خطا واشتباه
cross a bridge before one comes to it
<idiom>
درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
cross one's mind
<idiom>
فکرکردن
double-cross
<idiom>
گول زدن
cross-in-square
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
cross-quarter
[آرایش گل چهار برگی]
cross-rail
اسکلت چوبی
cross that bridge when you come to it
<idiom>
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
Don't be cross with me.
از من دلخور نباش.
cross product
ضرب خارجی
[ریاضی]
cross product
ضرب برداری
[ریاضی]
Latin cross
صلیب رومی
Lantern-cross
صلیب سنگی
cross-rib
دنده ی قوس
cross-springer
[دنده اریب در طاق]
cross-tree
[رابط عرضی دکلها]
cross-vault
طاق چهار بخش
cross-window
[پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
cross-wing
[بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
dedication cross
صلیب مقدس
high cross
[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
cross-bond
آجرچینی فلمنگی
cyclo cross
مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
roman cross
حرکت صلیبی
soiuthern cross
صلیب جنوب
soiuthern cross
چهارستاره درخشان نیمکره جنوبی
southern cross
crux
southern cross
صلیب جنوبی
southern cross
چلیپا
swinging cross
کوته مداری وزشی
to cross the styx
مردن
pectoral cross
صلیب سینه
pectoral cross
چلیپایی روی سینه
geneva cross
صلیب سرخ
greek cross
صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
invention of the cross
جشن یافتن صلیب
inverted cross
بالانس صلیب
line cross
تقاطع خط
maltese cross
صلیب
moto cross
مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
olympic cross
صلیب المپیک
to cross the arms
دست بسینه گذاشتن
cross handle
ضامنضربدری
trolley cross over
صلیب ترن برقی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com